غزل شمارهٔ ۱۱۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل ۱۱۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۱۲ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۱۱۲ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۱۱۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۱۲ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۱۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۱۲ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۱۱۲ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
خلاص بخش خدایا همه اسیران را
مگر کسی که اسیر کمند زیباییست
مخالف
ولیک عذر توان گفت پای سعدی را
در این لجم چو فرو شد نه اولین پاییست
فروشد نیست و فرو شد میباشد
لجم همان لجن است و اینجا یعنی ورطه و جایی که اگر کسی در آن افتاد رهایی آسان نباشد.
.میتوان عذر و بهانه سعدی را پذیرفت زیرا نخستین کسی نیست که در ورطه عشق و عاشقی فرو شد
سلام
ممنون میشم اگر معنی این بیت رو بفرمایید:
هر آن که رای تو معلوم کرد و دیگربار
برای خود نفسی میزند نه بس راییست
«بسرای» مصرع دوم را باید روی هم بخوانید به معنای کسی که «بسیار رای» است، یعنی کسی که اندیشهٔ توانمندی دارد. با این ترتیب: «هر کس فهمید نظر تو چیست و با این حال هنوز دنبال فکر و کار خودش میرود آدم چندان فهمیدهای نیست».
درود، بنظر من معنیش اینه کسی که چهره ی زیبای تو رو دید و باز برای خود نفس میکشید اهل نظر نیست
درود، دوستمون حمیدرضا خیلی قشنگ بیت رو تفسیر کرد ولی بنظر من چون غزل عاشقانس بهش نمیخوره و این معنی بهش میخوره هرکی که روی زیباهه تو رو دید و باز برای خود نفس میکشید اصلا اهل نظر و هیچ درکی از زیبایی نبرده
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان
معنی بیت اول
۱ _ خوشا به حال کسی که با بلند بالایی چون تو دوست و رفیق است ! زیرا این دوستی نعمتی است که خداوند به او بخشیده است .
[ زهی : شبه جمله است که برای تحسین به کار می رود ، آفرین ، خوشا / بالا : قد و قامت . / آلا : جمع الی ، نعمت ها و نیکویی ها / تشبیه : سرو بالا ( بالایی مانند سرو ) ]
معنی بیت دوم
۲ _ هر کس در تمام طول حیاتش فقط لحظه ای با تو بوده و از تو لذتی یافته است ، از آن پس به هیچ آرزویی دست نمی یابد که او را خشنود سازد ، زیرا آرزویی بزرگتر از با تو بودن وجود ندارد .
[ دم : لحظه و ساعت / تمنا : آرزو و در خواست / کنایه : دم یافتن ( بهره مند و بر خوردار شدن )]
معنی بیت سوم
۳ _ هر کس برنظر و اندیشه ء تو آگاهی یابد و از آن پس به خاطر خویش نفس کشد و زنده ماند ، این تدبیر برای او تدبیر خردمندانه ای نبوده است .
[ معلوم کردن : شناختن ، پی بردن / نفس زدن : زندگی کردن / نه بس رایی است : رای و اندیشه ء شایسته و خوبی نیست / نوعی ردالصدر علی العجز : رای / جناس زاید : رای ، برای ]
معنی بیت چهارم
۴ _ هر کس هر لحظه به کسی نظر دارد ، عاشق نیست و هر کس هر روز به جایی خاطر می سپارد و تمرکز ندارد ، عارف به شمار نمی آید .
[ ساعت : لحظه / نظر : نگاه و توجه / عارف : دانا و شناسنده / خاطر : فکر و اندیشه ، دل ]
معنی بیت پنجم
۵ _ مرا با یاد و خاطره ء خویش در کنج تنهایی رها کن ، زیرا کسی که با یاد تو خلوت گزیند ، تنها نیست .
[ واو : حرف اضافه است که در اینجا در معنی ملازمت و همراهی به کار رفته است / تو : در اینجا به معنی "خود " است / خلوت : عزلت و گوشه نشینی ]
معنی بیت ششم
۶ _ نمی توان با ختیار و آگاهانه از تو شکیبا بود .اگر کسی دور از تو صبر پیشه کند ، از روی ناچاری خواهد بود .
[ اضطرار : بی اختیاری ، جبر ، مقابل اختیار ]
معنی بیت هفتم
۷_ در هر بامداد که به روی تو نظر کنیم ، آن صبح چون عید نوروز خجسته است و هر شبی که بی تو سپری شود ، طولانی ترین شب سال خواهد بود.
[ تشبیه : نظر کردن به روی معشوق به نوروز و شب فراق یار به شب یلدا مانند شده است / تضاد بامداد ، شب / جناس زاید : روز ، نوروز / جناس مضارع : هست ، است / تشبیه : فراق به شب ]
معنی بیت هشتم
خدایا ، تمام اسیران را آزاد ساز ،مگر کسی که به کمند زیبا رویی گرفتار آمده و عاشق است .
[ استعاره : کمند ( زلف تابدار ) / آرایه ء تکرار : اسیر / استثنای منقطع : استثنا کردن اسیران کمند زیبا رویان از اسیران دیگر ]
معنی بیت نهم
۹ _ بنگر که حکیم نیز دست از خود شسته و عاشق گشته است .آری ، هر حکیمی که دل از کف بدهد ، شوریده و شیدایی بیش نیست .
[ حکیم : اهل حکمت ، دانشمند و فرزانه / شیدایی : جنون و بی خودی ، عاشقی / تضاد : حکیم ، شیدا / کنایه : دل از دست رفتن ( فریفته و عاشق شدن ) ]
معنی بیت دهم
۱۰ _ اما اگر پای سعدی در این لجن و ورطه فرو رود ، به دلیل اینکه اولین پایی نیست که دچار این لغزش و گرفتاری می شود ، عذرش پذیرفتنی است .
[ ولیک : حرف ربط در معنی استدراک است ، اما ،ولی / لجم : " گِلِِ تیره و لای سیاهی را گویند که در ته حوض ها و کولاب ها و جوی های آب می باشد ، لجن "( لغت نامه )]
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .