غزل شمارهٔ ۱۱۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل ۱۱۱ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۱۱۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۱۱ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۱۱۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۱۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۱۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۱۱ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۱۱۱ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
1- در بیت دوم مصراع دوم در بعضی نسخ منجمله در گنجور ، آثار ملک الشعرای بهار ، مسمطها آنجا که این بیت را از شیخ اجل تضمین کرده به این صورت آمده است: (که به هر حلقه زلف تو گرفتاری هست)
2- در بیت هفتم مصراع دوم در غالب نسخ منجمله مرجع فوق الذکر (طبله عطار) آمده که در افواه عوام هم قول متواتر است و بجای (کلبه عطار) مناسبتر به نظر می رسد.
3- در بیت دهم مصراع دوم کلمه (من) اضافی است و باید حذف گردد.
---
پاسخ: با تشکر، متن مطابق تصحیح فروغی است و موارد 1 و 2 در حاشیهٔ همین تصحیح به صورت بدل ذکر شده است. در مورد شمارهٔ 3 حذف «من» در مصرع یاد شده مشکل وزنی ایجاد میکند و مستند هم نیست.
چند تفاوت جزئی در ضبط
به کمند سر زلفت (مویت؟) نه من افتادم و بس
که به هر حلقه زلف تو گرفتاری هست
عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند
به
عشق سعدی نه دردیست که پنهان ماند
(هرچند صورت حاضر، صحیحتر می نماید)
که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست
به
که نه من مستم و در دور تو هشیاری هست
با سلام
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیثوار گواهی بدهد کاری هست
نکته بسیار ظریفی که در این بیت مشهود است این است که حتا اشیاء که به ظاهر بی شعور بنظر میرسند از تمامی افکار و احساسات و اعمال انسان باخبرند و بنابر این حتی آنان نیز میدانند که در دل انسان چه می گذرد و نکته مهم تر این است که عشق آنقدر قدرتمند است که حتی موجودات ساکن و جامد نیز آن را درک می کنند.
خانم مژده٫
شاعران بزرگ از جمله سعدی در اکثر موارد باب را باز گذاشته اند که خواننده بر مبنای ذوق شخصی و درونی تعبیرات مختلفی از گفتار آنان بکند وقانون و قاعدهٔ مشخّص، منظّم، و یکپارچه برای آن وضع نکرده اند که محدودیت به آن تعابیر بدهد. بنابراین وسعت فضای گفتار آنان این را برای خواننده مقدور میسازد که آنچه را که برایش مفهوم نزدیکتر و بهتری دارد انتخاب کند.
در بیت مورد نظر شما برداشت من اینست که: اگرچه من بگویم که مرا با تو سروکاری نیست٫ «ولی آن قدر که سرم را به در و دیوار زدم» آنان گواهی دهند که......
شاد باشید
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
با سلام، به نظر می رسد در بیت فوق مصرع دوم سر و جان مناسبتر باشد و از نظر وزنی درست تر است.
یعنی مصراع دوم بشود :
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست
متشکرم
با سلام،این بیت آدمو{حداقل منو}!یاد اشعار حافظ میندازه.فوق العادست
من از این دلق مرقع به درآیم روزی
تا همه خلق بدانند که زناری هست
من از این دلق مرقع به درآیم روزی
تا همه خلق بدانند که زناری هست
این بیت آدمو{حداقل منو}! یاد اشعار حافظ میندازه.البته نباید فراموش کرد که اساس کر شعر حافظ در واقع اشعار شیخ اجل و خواجو هست و البته حافظ رو نباید یک مقلد صرف دونست!
این شعر سعدی براستی روان و اثرگذار است و به گمانم از کارهای درخشان حضرت استاد است تا آنجا که ملک الشعرای بهار را هم به وجد آورده تا مسمط معروفش را بسراید.
با صدای شجریان و سه تار مرحوم لطفی گوش کنین ، لذتش دو چندانه : پیوند به وبگاه بیرونی
این شعر به معنای واقعی ترجمان ضمیر پاک وخداجوی شاعر آن است که بی شک او را از شاعران دیگر در این خصوص متمایز می سازد .این شعر هم ساختار ادبی زیبایی داشته وهم معنای عمیق عرفانی دارد بایستی برای این شعر به روح حضرت اجل سعدی شیرازی درود فرستاد
آقای بابک ! :
باید گفت که تلاش شما برای غیر روحانی و معنوی جلوه دادن این شعر باطل است و معنی آن بیت آن نیست که شما فرمودید . البته « هر کسی از ظن خود شد یار من ... » شما می توانید احوالات خودتان را بر روی شعر سعدی سوار کنید .
تفسیر خانم مژده کاملا صحیح است .
در پناه حق .
با سلام
در بیت هفتم به جای کلبه٬ کلمه ی طبله به نظر درست تر می آید.
یک شاخه گل 425 هم استاد شجریان این غزل رو خونده...
بهترین عاشقانه سعدی(نظرشخصی) با صدای استاد خاطره انگیزتره
آقاحسین گرامی،
"تلاش برای غیر روحانی و معنوی جلوه دادن این شعر"؟؟؟
عزیز نه تنها نقد شما بر گفتار بنده دقیق نیست بلکه به کلّی از مرحله پرته،
به دلایل ذیل:
1- کی و کجا "تمامی شعر" را معنی و یا تفسیر کردم که بخواهم انرا غیرروحانی و غیرمعنوی توصیف کرده باشم؟( هیچ کجا)
2-فکر کنم اینرا مشخصاً گفتم که شاعران بزرگ این باب را باز گذارده اند که تعبیرات مختلفی را از گفته آنان بشود برداشت کرد.
3- هیچ جا برداشت خانم مژده را نفی کردم؟(که نکردم)
4- مشخصاً گفتم " برداشت من" از این بیت بخصوص چنین است (ودر مورد تمامی غزل هیچ ابراز عقیده ای نکردم ) ، انهم به خاطر رابطه " سر و کار" در مصراع نخست با "در و دیوار" در مصراع پسین که اینرا تداعی میکند که "کار سر" با "در و دیوار" چنان است که آثار سر بر روی در و دیوار مانده یعنی "از فراق و دوری سرم را آنقدر به در و دیوار زده ام...."
در عوض گویش جنابعالی اینرا بیان میکند که نظر خود را "حجّت" میدانید و نظر دیگران را باطل... که صدالبته که "تو فلک خواهی هفت شمار خواهی هشت....."
ضمناً آیا از گفتار شما این برداشت رامیتوان کرد که هنگامی که حضرتعالی در خیابان راه میروید با آسفالت و تیر چراغ برق و بطری پلاستیکی و غیره رابطه معنوی و روحانی دارید؟
مثلاً میتوانید از این اجسام پرسش کنید که بطری مواد اولیش از کجا آمده، سیم برق در کدام کارخانه تولید شده و مس درونش از کدام معدن خارج شده، آن آسفالت شنهایش از کدام بیابان جدا شده؟
اگر چنین است که برادر شما یک موجود خارق العاده ای هستید که بنده در حّد و اندازه ای نیستم که حتّی بدانم شما را چه باید خطاب کنم.
و یا آیا فقط آن اجسام هستند که راز دل و افکار و اعمال شما را میدانند؟ پس اگر چنین است نباید گفت که آنها،یعنی شن و سیم و بطری پلاستیک و امثالهم، موجودات برتر و ارجح بر شما میباشند؟
دوست گرامی اگرچه عرفا از زبونی عقل برابر عشق سخن گفته اند، ولی برای موجوداتی درحد این حقیر خِرَد گوهر گرانبها و نایابی است که نمیباید آنرا بی مورد دور انداخت.
در آخر، به جای پیش داوری در رابطه با دیدگاه بنده در مورد اشعار شیخ اجل و یا احیاناً بسنده کردن به تعبیرفقط یک بیت توصیه میکنم بیانی را که در حاشیه غزل به مطلع " تن آدمی شریف است به جان آدمیت" را که مرقوم خواهم کرد ( برنامه آینده) مطالعه بفرمایید آنوقت نظر فرمایی کنید.
جهانت به کام و فلک یار باد جهان آفرینت نگهدار باد
بنظر من.. که هیچ علمی از ادبیات ندارم و فقط عاشقم و عشق شعرهای سعدی... بیت های اول و دوم.. .سوم و هشتم این شعر بسیار زیباست... البته که بیت های دیگر این شعر هم زیباست اما از درک من خارجه... ولی 1 مصرع سعدی توو این شعر هست که ازتون میخوام اینو همیشه توو زندگیتون به یاد داشته باشین ... گرچه کوتاهه ولی میشه از همین 1 مصرع داستانها نوشت... ( همه دانند که در صحبت گل خاری هست ) فوق العاده پر معنیه... هر که گلی رو میخواد هر کی اون عطر و رنگ و جاذبه ی زیباش رو میخواد... باید خار گل رو هم به ناچار بپذیره...
کسرای گرامی
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
no pain no gain .
کسرای عزیز،
انشاءالله زمانی که به دلدارت رسیدی شیخ و خواجه را از یاد نبری و با یار این اشعار را بخوانی.
با تشکر از روفیای عزیز و آقا بابک گل... چشم حتما
سلام
با اجازه این شعر را برای داشتن و خواندن بیشتر کپی کردیم
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد
سعدیا کشتی از این موج به در نتوان برد
که نه بحریست محبت که کرانی دارد
همه را هست همین داغ محبت که مراست
که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست
عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند
داستانیست که بر هر سر بازاری هست
در بیت سوم : گر بگویمکه مرا با تو سر و کاری نیست / در دیوار گواهی بدهد کاری هست
در بیت سوم بین کاری در مصرع اول و کاری در مصرع دوم آرایه جناس است . در مصرع دوم تلفظ آن « که آری هست » مفهوم بیت ؛ اگر بگویم که من به تو دلبستگی ندارم در و دیوار گواهی می دهند که عاشق تو هستم .
در تأیید صحبت دوست عزیزمان خانم مژده غلامعلی نژاد باید بگویم مولوی نیز درباره شعور داشتن جمادات در مثنوی اژدهای نفس آورده است :
چون عصای موسی اینجا مار شد / عقل را از ساکنان اخبار شد
سنگ بر احمد سلامی می کند / کوه ، یحیی را پیامی می کند
و از زبان جمادات می گوید :
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم / با شما نامحرمان ما خامشیم
که منظور از نامحرمان ما انسانها هستیم ( نامحرمان عالم معنا )
درباره واژه رقیب که امروزه تعبیر آن کسی که معشوقه آن عاشق دیگری داشته باشد . یعنی دو نفر عاشق یک نفر باشند که هریک نسبت به دیگری رقیب حساب می شود
در گذشته مفهوم رقیب شاید متفاوت بوده است . رقیب در اصل به معنی نگهبان است که زیبارویان نگهبانی همیشه همراه آنها بوده است که مانع از مزاحمت افراد و نزدیک شدن آنها به زیبارو می شد و از طرفی چون خود او همیشه همراه زیبارو بود خواهان و عاشق او می شودو مانع از رسیدن عاشق به معشوق می شود که در واقع همین موضوع باعث می شود کم کم تعبیر رقیب عوض شود .
از سه نسخه ی معروف تنها تصحیح فروغی کلبه اورده؛یغمایی و یوسفی طبله ضبط کرده اند،دلیلی که از طرف اساتید مطرح شده اینست که طیب که مجازا عطرهاییست که عطار در صندوقچه مخصوص خودش که طبله نام دارد میگذارد ومناسبتراز ضبط فروغیست چراکه تناسب و ارتباط طیب و عطار و طبله خود حرف دیگریست....
ایهام تناسب زیبای اب با خاک و باد هم زیباست..
مقام درینجا محل اقامت و کوی یارهست...
دربیت بعد مضمونی تکرارشده از سعدی رامیبینیم چنانک گفت:من چه درپای توریزم که خورای تو بود...الخ
در سه بیت اخر از پربسامدترین مضامین شعر فارسی را میبینیم که مثلا حافظ بترتیب از هرسه ابیاتی سروده:
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی/که پیر میفروشانش به جامی نمیگیرند
ویا:اتش زهدوریا خرمن دین خواهد سوخت/حافظ این خرقه پشمینه بیندازوبرو
_دورداراز خاک و خون دامن چوبرما بگذری کندرین ره کشته بسیارند درراه شما
_...وین رازسربه مهر بعالم سمرشود...
ایهام "کاری هست" و "دور" هم درین غزل بسیارزیباست
تضمین این شعر توسط ملک الشعرای بهار هم خواندنی است..
نه من خام طمع عشق تو میورزم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
این غزل را استاد شجریان در کنسرت چشمه نوش به همراه سه تار نوازی استاد لطفی در سه گاه خوانده اند. البته در آلبوم منتشر شده جای نشده است.
پیشنهاد میکنم تضمین این شعر رو که به صورت مسدس توسط ملک الشعرای بهار به زیبایی نوشته شده است مطالعه بفرمایید
ملکالشعرای بهار » گزیده اشعار » مسمطها » شمارهٔ ۱/
باد خاکی ز مقام تو بیاورد و ببرد
آب هر طیب که در کلبه عطاری هست
شیخ اجل در این بیت با ظرافت نام سه عنصر از چهار عنصر را آورده
باد و آب و خاک و آتش چهار عنصری است که حکما معتقد بودند جهان از این چهار عنصر تشکیل شده
هر چند در این بیت آب به معنی آبرو می باشد
این غزل در آلبوم دل شیدا استاد ناظری هم به زیبایی در بیات اصفهان خوانده شده اما در مجموعههایی که در سایت قرار داره برای انتخاب موجود نیست. دوستان علاقهمند میتونن تهیه و گوش کنن.
خیلی لذت بردم بیتها پشت سر هم آدم رو به دنبال خودش میکشونه و مجبور میکنه چند بار غزل رو دوباره بخونی و تحسینش کنی.چه نوابغی داشتیم،روحت شاد
این غزل آنقدر زیبا و پرمعنی است که ملک الشعرای بهار نیز از این غزل کمک گرفته و در مراسمی که به مناسبت بزرگداست سعدی برپا شده بود، برای شیخ اجل شعر زیبایبی سرود.
من همه ابیات این غزل بسیار زیبا را دوست دارم اما بیت هشتم ( من چه در پای تو ریزم) را بیشتر دوست دارم.
این شعرزیبا را را استاد شجریان در اجرای خصوصی "آب حیات " با سه تار زنده یاد مشکاتیان و ضرب آقای "محبی" به زیبایی هرچه تمامتر اجرا کرده اند
بله اجرای زنده یاد آقای استادشجریان با سه تار مرحوم استاد مشکاتیان در مایه دستگاه نوا از روی این غزل استاد سخن بوده که دلنشین و ماندگار است. روح این عزیزان شاد باد
بجز این مورد که گفتید اجرای دیگری در شب دوم کنسرت چشمه نوش با سه تار زنده یاد لطفی در مایه شور هم وجود دارد که در مجموعه آلبوم نیامده و اجرای دیگری هم شنیده ام که با آواز روان شاد شجریان و حدس می زنم سه تار زنده یاد لطفیست که البته هیچ کدام از اینها قابل انتخاب از فهرست گنجور نیست.
در مورد سعدی چی بگم باید بگم سعدی زیباترین والا ترین بهترین برترین عاشقانه ترین آسان ترین سخت ترین پر معنی ترین پند آموز ترین شعر جهان را دارد سعدی با روح انسان بازی می کند
سلام خدمت دوستان و بزرگان ادب
ممنون میشم که اگر بیت 9 را تفسیر بفرمایید
متوجه منظور جناب سعدی نمیشوم
خیلی سپاسگزارم
جهان.
با کمال تاسف بعد از گوشزد دوستان دانشمند در سنوات گذشته،کماکان غلط بنیان کن در مصراع دوم بیت هفتم تکرار شده و دوستان محترم دست اندرکار گنجور بر این گوشزدها وقعی ننهاده اند.دوستانی هم که گمان میکنند خوش صدا هستند بدون توجه و تعمق به معنی این مصراع ،با اصرار واز] غلط (کلبه) را به جای( طبله) بازخوانی میکنند.مگر عطاران (ادویه جات یا گیاهان داروئی و معطرات ) خود را در کلبه!! آنهم کلبه ای با در باز نگهداری میکنند، که «طیب» آن از دور به مشام برسد؟به معنی طبله دقت کنید.« طبله( صندوقچه کوچک.سله عطار:بویدان.دوکدان و... کیسه کوچکی که درآن بوی خوش نهند و .... ((آب هر طیب که در «طبله» عطاری هست.))
اجرای غیر رسمی استاد شجریان به همراه محمد رضا لطفی رو گوش کنین
وزن : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان
معنی بیت اول
۱ _ ای دوست ،اگر دیگران بگویند من جز تو یاری دارم یا شب و روز به جز اندیشیدن به تو به کار دیگری می پردازم ، به سخن آنان گوش مده .
[ تضاد : شب ،روز ]
معنی بیت دوم
فقط من نیستم که گرفتار زلف تو شده ام ،بلکه در هر پیچ و تاب زلف تو یک گرفتار وجود دارد .
[ تشبیه : سر زلف به کمند ]
معنی بیت سوم
۳ _ اگر من ادعا کنم که با تو پیوند و الفتی ندارم ، در و دیوار شهادت می دهند که این پیوند وجود دارد ، یا که آری ، این پیوند وجود دارد .
[ ایهام : کاری هست ۱ _ که آری هست ۲_ کار و امری هست .]
معنی بیت چهارم
۴ _ هر کس مرا در اثر عشق ورزیدن به تو سر زنش کند و این کار را بر من عیب بشمارد ، تا زمانی که تو را ندیده ،عشق را بر من ناپسند می شمارد ، اما به محض دیدن تو به من حق می دهد و دست از سرزنش من بر می دارد .
[ انکار : ندانستن و باور نداشتن ، نشناختن ]
معنی بیت پنجم
۵ _ چه می توانم کرد ، اگر در برابر ستم نگهبان تو صبر پیش نگیرم ؟ زیرا همه می دانند که هر گلی در همنشینی خود خاری دارد، پس برای رسیدن به گل از تحمل نیش خار گزیری نیست .
[ جور : ستم / صحبت : مصاحبت و همنشینی /تضاد : گل ،خار ]
معنی بیت ششم
۶ _ تنها منی که آرزوی بیهوده در سر دارم ، عاشق تو نیستم ، بلکه عشاق دل سوخته ای چون من در میان هوا داران تو بسیار دیده می شوند.
[ خیل : قبیله و طایفه ، گروه و هواداران / کنایه : خام طمع ( کسی که طمع و آرزوی بیهوده دارد) سوخته ( شیفته و عاشق ، رنج دیده )/ تضاد معنوی : خام ،سوخته ( هر دو در معنای مجازی )]
معنی بیت هفتم
۷ _ باد از جایگاه تو خاکی بیاورد و با آن آبروی هر چیز معطری را که در دکان عطار بود ، بریخت و آنها را بی بها ساخت .
[ مقام : جای و اقامتگاه / آب : آبرو ، ارزش و اعتبار / طیب : بوی خوش و هر چیز معطر / عطار : عطر فروش / تناسب : طیب ، عطار / تناسب : بین " آب " در معنای غیر منظورش ، یعنی " ماده ء سیّال معروف " با " خاک و باد" / تضاد : بیاورد و ببرد ،باد و خاک ]
معنی بیت هشتم
۸ _ چه چیزی می توانم نثار قدم هایت سازم که آن را بپسندی ؟ بی تردید نمی توان گفت که جان و سر من در برابر تو ارزشی برای نثار شدن دارند .
[ مقدار : قدر و ارزش / تضاد : پا ، سر ]
معنی بیت نهم
۹ _ سرانجام روزی این لباس صوفیانه ء ریایی را بیرون می آورم ، تا همه ء مردم بدانند که صوفی واقعی نیستم و در زیر این خرقه زنار کافران بر کمر دارم .
[ دلق: لباس ژنده ای که درویشان به تن کنند / مرقع : رقعه ها و پاره های به هم دوخته شده ، خرقه ء صوفیان که از پاره های رنگارنگ به هم دوخته شده ، تهیه می شده است / زنّار : کمر بندی بوده که ذمّیان مسیحی در مشرق زمین به امر مسلمانان مجبور بودند که داشته باشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند ، چنانکه یهود مجبور بودند بر شانه ء خود تکه پارچه ء زردی به نام عسلی بدوزند . در ادبیات صوفیانه زنّار رمز کفر و بت پرستی است ، چنانکه خرقه نشان زهد و ایمان است / تضاد معنوی : دلق مرقع ،زنار / جناس لاحق : دلق ، خلق ]
معنی بیت دهم
۱۰ _ همه ء مردم همین نشان دوستی را که من دارم بر خود احساس می کنند ، برای اینکه معلوم شود در روزگار تو همه چون من، مست عشق تو اند و هیچ هشیاری پیدا نمی شود .
[ داغ محبت : سوز و آتش عشق / دور : زمان و روزگار / تضاد : مست ، هشیار / ایهام : دور ، ۱ _روزگار ۲ _ به قرینه ء " مست " دور می خواری مراداست / جناس لاحق : مست ، هست ]
معنی بیت یازدهم
۱۱ _ داستان عشق ورزی سعدی قصه ای نیست که بتوان آن را از مردم مخفی نگه داشت ، زیرا داستان شیدایی او در سر هر بازاری بازگو می شود و همه از آن آگاهند .
[ حدیث : سخن ، ماجرا ، افسانه و داستان / کنایه : بر سر بازار بودن ( ظاهر و آشکار بودن )]
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .
مرحوم استاد شجریان این غزل را یکبار در سهگاه (با مرحوم استاد لطفی، کنسرت چشمهی نوش، پاریس ۱۳۷۲) و در نوا (با مرحوم استاد مشکاتیان، اجرای خصوصی «آب حیات») اجرا کردهاند. جفتش را سایت وزین خصوصی دارد.
غیر از سه اجرایی که در کنسرت پاریس (در سهگاه) و آلبوم «آب حیات» (در نوا) و یک شاخه گل ۴۲۵ (در بیات اصفهان) وجود دارند، یک ساز و آواز افشاری به همراه سهتار احمد عبادی نیز وجود دارد که من فقط توانستهام روی یوتیوب پیدا کنم.