گنجور

بخش ۷ - حکایت در معنی بیداری از خواب غفلت

فرو رفت جم را یکی نازنین
کفن کرد چون کرمش ابریشمین
به دخمه برآمد پس از چند روز
که بر وی بگرید به زاری و سوز
چو پوسیده دیدش حریرین کفن
به فکرت چنین گفت با خویشتن
من از کرم برکنده بودم به زور
بکندند از او باز کرمان گور
در این باغ سروی نیامد بلند
که باد اجل بیخش از بن نکند
قضا نقش یوسف جمالی نکرد
که ماهی گورش چو یونس نخورد
دو بیتم جگر کرد روزی کباب
که می‌گفت گوینده‌ای با رباب:
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

بخش ۷ - حکایت در معنی بیداری از خواب غفلت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۷ - حکایت در معنی بیداری از خواب غفلت به خوانش عندلیب
بخش ۷ - حکایت در معنی بیداری از خواب غفلت به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/08/21 19:11
احسان

واقعا از رفتن بیخبریم

1395/02/07 05:05
خاموش

شعری بس پر مغز و زیباست و در خور فکر
و گویا دو بیت آخر را از جامی به شیوه زیر نقل می کنند
دریغا که بی ما بسی روزگار / بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و مرداد و اردیبهشت / بیاید که ما خاک باشیم و خشت
اما از آنجا که جامی بر حسب سنه بر شیخ عجل مقدم نیست
نمیتوان دوبیت مذکور را تضمین بر جامی بر شمرد .
اگر از بزرگان کسی را اطلاع از احوال گوینده ی با رباب و منظور سعدی درین باب هست ، ما را نیز بهره مند بفرمایند.

1396/04/30 16:06
نادر..

چو بی ما نباشد دمی روزگار
تو گل شاد زی، هر زمانت بهار! ..

1398/04/21 18:07

بیت پنجم و ششم:
«در این باغ سروی نیامد بلند
که باد اجل بیخش از بن نکند
قضا نقش یوسف جمالی نکرد
که ماهی گورش چو یونس نخورد»
در آخرین بخش این باب در رثای کودک خود سعدی هم به شکل تکراری آمده است (بیت دوم و سوم).

1398/07/28 22:09
علی رضا صادقی

به خاموش عزیز:
نوشته ای:«اما از آنجا که جامی بر حسب سنه بر شیخ عجل مقدم نیست» شیخ اَجَلّ» صحیح است. اجلّ یعنی جلیل تر و ارجمندتر... با سپاس

1399/09/24 16:11
ایمان

دوستان بنظرتان بیت آخر تلمیح دارد؟

1399/10/07 00:01
لیلا

این شعر مرا به یاد این قطعه از نمایشنامه ی هملت انداخت:
شاه: خوب، هملت، پولونیوس کجاست؟
هملت: سر شام.
شاه: سر شام! کجا؟
هملت: نه در جایی که سرگرم خوردن باشد، بلکه آنجا که میخورندش. انجمنی از کِرم های سیاستمدار به جانش افتاده اند. در زمینه خورد و خوراک، یگانه سرور و سالار شما کِرم است؛ ما همه گونه جانوران را پرورش میدهیم تا خود پروار شویم، و باز ما برای کِرم هاست که خود را پروار میکنیم. شاه فربه و گدای لاغر دو خورش متفاوت بیش نیستند، دو خورش بر سر یک میز. همین و بس.
شاه: افسوس! افسوس!
هملت: هرکس میتواند با کِرمی که شاهی را خورده است ماهی بگیرد، و باز از آن ماهی که کِرم را خورده است خود بخورد.
شاه: منظورت از این سخن چیست؟
هملت: هیچ، جز آنکه به شما نشان دهم چگونه ممکن است گذار شاهی از روده های گدایی بیفتد.
از ترجمه م. ا. به آذین

1402/06/10 16:09
خوشه چین بانو

 قضا نقش یوسف جمالی نکرد
که ماهی گورش چو یونس نخورد

مصدر فعل مصراع اول 《 نقش کردن 》است 
نقش کردن = نگاشتن. بنگاشتن. نوشتن. ثبت کردن. حک کردن. مجسم کردن
یوسف جمال= زیبا رو ، کسی که زیباییش چون یوسف است

مصراع دوم تلمیحی داره به داستان حضرت یونس در قرآن  که به سبب ترک اولی به اراده خداوند توسط یک ماهی(نهنگ) بلعیده شد
" ماهی گور" اضافه تشبیهی ست ( گور به ماهی تشبیه شده)

 معنی  بیت :
روزگار سرنوشت  هیچ زیبارویی را رقم نزد مگر اینکه مرگ  به سراغ اوهم آمد 
توضیح : همونطور که ماهی (نهنگ )حضرت یونس را بلعید گور هم همه انسانها را می بلعد 
👇
منظورش اینه که مرگ‌ سرنوشت محتوم همه انسانهاست و زشت وزیبا و فقیر وغنی هم  نمیشناسه 👌

تذکر:
ترک اولی =  آنچه که برای خاصان و پیامبران گناه محسوب میشه ولی برای افراد عادی گناه نیست

مانا و برقرار و بالنده باشید 🙏