گنجور

بخش ۵ - حکایت در معنی ادراک پیش از فوت

شبی خوابم اندر بیابان فید
فرو بست پای دویدن به قید
شتربانی آمد به هول و ستیز
زمام شتر بر سرم زد که خیز
مگر دل نهادی به مردن ز پس
که بر می‌نخیزی به بانگ جرس؟
مرا همچو تو خواب خوش در سر است
ولیکن بیابان به پیش اندر است
تو کز خواب نوشین به بانگ رحیل
نخیزی، دگر کی رسی در سبیل
فرو کوفت طبل شتر ساروان
به منزل رسید اول کاروان
خنک هوشیاران فرخنده بخت
که پیش از دهلزن بسازند رخت
به ره خفتگان تا بر آرند سر
نبینند ره رفتگان را اثر
سبق برد رهرو که برخاست زود
پس از نقل بیدار بودن چه سود؟
یکی در بهاران بیفشانده جو
چه گندم ستاند به وقت درو؟
کنون باید ای خفته بیدار بود
چو مرگ اندر آرد ز خوابت، چه سود؟
چو شیبت در آمد به روی شباب
شبت روز شد دیده بر کن ز خواب
من آن روز بر کندم از عمر امید
که افتادم اندر سیاهی سپید
دریغا که بگذشت عمر عزیز
بخواهد گذشت این دمی چند نیز
گذشت آنچه در ناصوابی گذشت
ور این نیز هم در نیابی گذشت
کنون وقت تخم است اگر پروری
گر امید داری که خرمن بری
به شهر قیامت مرو تنگدست
که وجهی ندارد به حسرت نشست
گرت چشم عقل است تدبیر گور
کنون کن که چشمت نخورده‌ست مور
به مایه توان ای پسر سود کرد
چه سود افتد آن را که سرمایه خورد؟
کنون کوش کآب از کمر در گذشت
نه وقتی که سیلابت از سر گذشت
کنونت که چشم است اشکی ببار
زبان در دهان است عذری بیار
نه پیوسته باشد روان در بدن
نه همواره گردد زبان در دهن
کنون بایدت عذر تقصیر گفت
نه چون نفس ناطق ز گفتن بخفت
ز دانندگان بشنو امروز قول
که فردا نکیرت بپرسد به هول
غنیمت شمار این گرامی نفس
که بی مرغ قیمت ندارد قفس
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف
که فرصت عزیز است و الوقت سیف

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

بخش ۵ - حکایت در معنی ادراک پیش از فوت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۵ - حکایت در معنی ادراک پیش از فوت به خوانش عندلیب
بخش ۵ - حکایت در معنی ادراک پیش از فوت به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1393/03/23 19:05
شهاب امامی

اخ سعدی سعدی سعدی
دیگر کجا میتوان کسی چون تو پیدا کرد؟
سعدی کاش در روزگار ما هم مردانی چون تو بود.
خوش بحال من که فارسی زبانم و میتوانم اشعار تورا بخوانم.
مکن عمر ضایع به افسوس حیف...

1401/07/18 21:10
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

سلام

نیازی به پیدا کردنِ سعدی نیست. همچنین نیازی به بودن سعدی در این زمانه نیست. چرا که هم اکنون  زنده است. تنها چیزی که نیاز است گوش دادن به اندرزها و عمل کردن به آنهاست!

1401/08/07 11:11
نیلوفر خلجی

عالی......

1394/01/30 05:03
احمد

در مصرع آخر الوقت ضیف صحیح است و الوقت سیف معنای مناسبی ندارد.

1394/03/04 01:06
نوید

در پاسخ به جناب احمد
ضرب المثل
عرب در اصل چنین است الوقت سیف قاطع و دو معنای عمیق دارد و بهمین دلیل نیز مورد استناد و استفاده بسیار اهل تصوف واقع شده . اول آنکه زمان مانند شمشیر به سرعت و قاطعیت عبور میکند و عمر گذشته را از آینده جدا میکند و دوم آنکه زمان مانند شمشیری است در دستان تو که با کمک آن میتوانی کار خود پیش برده پیروز شوی و وقتی مدیریت و کنترل زمان از دستانت بیرون شود همین سلاح بر علیه تو بکار میرود.

1394/12/05 20:03
میثم

فقط میتونم بگم که واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااقعاااااااااااااااااااااااااا فوقالعاده بود هر بیتش دریایه....

1394/12/05 21:03
سمانه ، م

به نظر می رسد در بیت 14
گذشتت آنچه در ناصوابی گذشت
ور این نیز هم در نیابی گذشت
گذشتت به گذشت تغییر کند بهتر است
،
گذشت آنچه در ناصوابی گذشت
ور این نیز هم در نیابی گذشت
با تشکر و احترام

1394/12/06 21:03
کمال

باسلام
وخسته نباشیدبنده این حکایت رابادوستان هنردوست
به اشتراک گذاشتم.

1399/05/27 18:07
محمد رحیمی

من فکر میکنم
" بُرد " بهتر است جای " کرد "
درآ خر مصرع اول بیت
"به مایه توان ای پسر سود کرد
چه سود افتد آن را که سرمایه خورد؟"
بنشیند:
به مایه توان ای پسر سود بُرد
چه سود افتد آن را که سرمایه خورد؟

1399/10/10 20:01
شبگرد

دوست عزیز سپاس از توجه شما، اما خورد در بسیاری از چامه ها(اشعار) کهن، خَرد تلفظ می شده بنابراین کرد و خورد درست است.