گنجور

بخش ۳ - حکایت

کهنسالی آمد به نزد طبیب
ز نالیدنش تا به مردن قریب
که دستم به رگ بر نه، ای نیک رای
که پایم همی بر نیاید ز جای
بدین ماند این قامت خفته‌ام
که گویی به گل در فرو رفته‌ام
برو، گفت دست از جهان در گسل
که پایت قیامت برآید ز گل
نشاط جوانی ز پیران مجوی
که آب روان باز ناید به جوی
اگر در جوانی زدی دست و پای
در ایّام پیری بِهُش باش و رای
چو دوران عمر از چهل درگذشت
مزن دست و پا کآبت از سر گذشت
نشاط از من آن گه رمیدن گرفت
که شامم سپیده دمیدن گرفت
بباید هوس کردن از سر به در
که دور هوسبازی آمد به سر
به سبزه کجا تازه گردد دلم
که سبزه بخواهد دمید از گلم؟
تفرج‌‎کنان در هوا و هوس
گذشتیم بر خاک بسیار کس
کسانی که دیگر به غیب اندرند
بیایند و بر خاک ما بگذرند
دریغا که فصل جوانی برفت
به لهو و لعب زندگانی برفت
دریغا چنان روح‌‎پرور زمان
که بگذشت بر ما چو برق یمان
ز سودای آن پوشم و این خورم
نپرداختم تا غم دین خورم
دریغا که مشغول باطل شدیم
ز حق دور ماندیم و غافل شدیم
چه خوش گفت با کودک آموزگار
که: کاری نکردیم و شد روزگار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

بخش ۳ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۳ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۳ - حکایت به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/08/07 01:11
ناشناس

مصرع آخر
نکریدم باید به شکل"نکردیم"نوشته شود.
با تشکر

1394/08/12 16:11
حجت اله

من عاشق این شعر از سعدی هستم ... ایول دمتون گرم

1397/12/15 08:03
ابراهیم

سلام بر سلطان سخن
شیخ حدود هفت صد سال است که بر قله ی سخن قرار دارد. وهنوز کسی به سطح ایشان نتوانسته اینچنین بر جامعه تأثیر نهد.
واین نیست جز اخلاص، وکاربرای خدا.
اوج عرفان و عشق بازی با خدا در جای جای گلستان و بوستان دیده می شود.
شرمندگی از خوب بندگی نکردن در این دو بیت به زیبایی تصویر شده است.
دریغا که فصل جوانی برفت به لهو و لعب زندگانی برفت.
دریغا که مشغول باطل شدیم زحق دور ماندیم و غافل شدیم

1399/09/06 14:12
ایمان

در بیت
بدین ماند این قامت خفته‌ام/که گویی به گل در فرو رفته‌ام
«چفته‌آم» به جای «خفته‌ام» صحیح است.
چفته به معنی خم، خمیده و خم شده است (لغتنامه عمید)

1401/07/18 20:10
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

نشاط جوانی زِ پیران مجوی

که آبِ روان باز نآید به جوی