بخش ۹ - حکایت
برهنه تنی یک درم وام کرد
تن خویش را کسوتی خام کرد
بنالید کای طالع بدلگام
به گرما بپختم در این زیر خام
چو ناپخته آمد ز سختی به جوش
یکی گفتش از چاه زندان: «خموش!»
به جای آور، ای خام، شکر خدای
که چون ما نهای خام بر دست و پای
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برهنه تنی یک درم وام کرد
تن خویش را کسوتی خام کرد
آدم برهنه (و بیبضاعتی) یک درهم قرض کرد و از پوست دباغینشده، جامهای تهیه کرد. (خام: پوست دباغینشده. کسوَت: جامه، پوشش)
بنالید کای طالع بدلگام
به گرما بپختم در این زیر خام
طالع: سرنوشت بدلگام: ستوری که سرکش باشد کنایه است از نافرمان.
چو ناپخته آمد ز سختی به جوش
یکی گفتش از چاه زندان: «خموش!»
هوش مصنوعی: وقتی که او از سختیهای زندان به تنگ آمده و به حالت خشم و جوش آمده است، یکی از پایین چاه به او گفت: «ساکت باش!»
به جای آور، ای خام، شکر خدای
که چون ما نهای خام بر دست و پای
ای خام: ای بیتجربه خام در مصرع دوم: کمند، ریسمان.
خوانش ها
بخش ۹ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۹ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۹ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1399/05/04 10:08
نگار بهشتی پور
خام:چرم دباغی نشده، پرداخت نشده. کسوت خام یعنی جامه چرمی.
طالع بدلگام:بخت سرکش
چون ما نهای خام بر دست و پای:مانند ما دست و پایت را با بند چرمین نبسته اند. خام به معنی کمند و ریسمان بلند نیز گرفته اند.
1401/08/24 10:10
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
نگار خانوم
سپاس فراوان از توضیحات کوتاهِ شما.
استفاده می کنیم