بخش ۸ - حکایت
یکی را عسس دست بر بسته بود
همه شب پریشان و دلخسته بود
به گوش آمدش در شب تیره رنگ
که شخصی همی نالد از دست تنگ
شنید این سخن دزد مغلول و گفت
ز بیچارگی چند نالی؟ بخفت
برو شکر یزدان کن ای تنگدست
که دستت عسس تنگ بر هم نبست
مکن ناله از بینوایی بسی
چو بینی ز خود بینواتر کسی
بخش ۷ - حکایت سلطان طغرل و هندوی پاسبان: شنیدم که طغرل شبی در خزانبخش ۹ - حکایت: برهنه تنی یک درم وام کرد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی را عسس دست بر بسته بود
همه شب پریشان و دلخسته بود
هوش مصنوعی: یکی از نگهبانان، دستش بسته شده بود و به همین خاطر شب را در نگرانی و دلمشغولی سپری کرده بود.
به گوش آمدش در شب تیره رنگ
که شخصی همی نالد از دست تنگ
هوش مصنوعی: در دل شب تاریک، صدای کسی به گوشش رسید که از شرایط سخت و دشوار خود ناله میکرد.
شنید این سخن دزد مغلول و گفت
ز بیچارگی چند نالی؟ بخفت
هوش مصنوعی: دزد گرفتار این حرف را شنید و گفت: از بیچارگی خود چقدر شکایت میکنی؟ و بعد به خواب رفت.
برو شکر یزدان کن ای تنگدست
که دستت عسس تنگ بر هم نبست
هوش مصنوعی: به خداوند شکرگزار باش ای کسی که در تنگنا قرار گرفتهای، زیرا وضعیت تو به اندازهای بد نیست که نتوانی از پس آن برآیی.
مکن ناله از بینوایی بسی
چو بینی ز خود بینواتر کسی
هوش مصنوعی: برای ناله و شکایت از فقر و بیچارگی، دلیل نیاور، زیرا باید توجه کنی که افرادی هستند که در مقام و شرایط بدتری نسبت به تو قرار دارند.
خوانش ها
بخش ۸ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۸ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۸ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1399/05/04 10:08
نگار بهشتی پور
عَسَس:پاسبان
مَغلول: کسی که دست و پایش با غل و زنجیر بسته باشد.
1403/01/10 21:04
Gholam Balouch
سلام .در کتاب کلیات سعدی با همت وجمع آوری آقای بهاالدین خرمشاهی، به جای کلمه مَغول؟، کلمه مسکین آمده است.