گنجور

بخش ۶ - گفتار اندر بخشایش بر ناتوانان و شکر نعمت حق در توانایی

نداند کسی قدر روز خوشی
مگر روزی افتد به سختی کشی
زمستان درویش در تنگ سال
چه سهل است پیش خداوند مال
سلیمی که یک چند نالان نخفت
خداوند را شکر صحت نگفت
چو مردانه‌رو باشی و تیز پای
به شکرانه با کندپایان بپای
به پیر کهن بر ببخشد جوان
توانا کند رحم بر ناتوان
چه دانند جیحونیان قدر آب
ز واماندگان پرس در آفتاب
عرب را که در دجله باشد قعود
چه غم دارد از تشنگان زَرود
کسی قیمت تندرستی شناخت
که یک چند بیچاره در تب گداخت
تو را تیره شب کی نماید دراز
که غلطی ز پهلو به پهلوی ناز؟
براندیش از افتان و خیزان تب
که رنجور داند درازای شب
به بانگ دهل خواجه بیدار گشت
چه داند شب پاسبان چون گذشت؟

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عرب را که در دجله باشد قعود
چه غم دارد از تشنگان زَرود
زرود‌: نام منطقه‌ای است بی‌آب.

خوانش ها

بخش ۶ - گفتار اندر بخشایش بر ناتوانان و شکر نعمت حق در توانایی به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۶ - گفتار اندر بخشایش بر ناتوانان و شکر نعمت حق در توانایی به خوانش عندلیب
بخش ۶ - گفتار اندر بخشایش بر ناتوانان و شکر نعمت حق در توانایی به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1397/12/26 08:02
علی

به نظر میرسد فاصله‌ها در مصرع «به شکرانه باکند پایان بپای» درست استفاده نشده است.

1398/04/11 19:07

بیت آخر (به بانگ دهل خواجه بیدار گشت - چه داند شب پاسبان چون گذشت؟) در بابت اول هم آمده است. بیت 12 این بخش:
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۲ - گفتار اندر نگه داشتن خاطر درویشان/

1399/05/02 20:08
نگار بهشتی پور

قعود:‌نشستن
زرود:‌نام محلی بی آب در راه مکه

1400/04/04 18:07
جهن یزداد

عرب را که در دجله باشد ورود
چه غم دارد از تشنگان زرود
عرب در دجله قعود ندارد  بلکه ورود دارد  معنای ورود دقیقا یعنی برسر اب رفتن و نوشیدن است
تمانع ناس یوم الورد ابلی
و تزجر و هی محنقه الضماء
روز ورود مردم شترانم را ( اب خوردن ) نمی گذارند و ان را  در حالی که از تشنگی  دارند خفه می شوند زجر میدهند