گنجور

بخش ۵ - گفتار اندر گزاردن شکر نعمت‌ها

شب از بهر آسایش توست و روز
مه روشن و مهر گیتی‌فروز
سپهر از برای تو فراش وار
همی‌گستراند بساط بهار
اگر باد و برف است و باران و میغ
وگر رعد چوگان زند برق تیغ
همه کارداران فرمانبر‌ند
که تخم تو در خاک می‌پرورند
اگر تشنه مانی‌، ز سختی مجوش
که سقای ابر آبت آرد به دوش
ز خاک آورد رنگ و بوی و طعام
تماشاگه دیده و مغز و کام
عسل دادت از نحل و من از هوا
رطب دادت از نخل و نخل از نوی
همه نخل‌بندان بخایند دست
ز حیرت که نخلی چنین کس نبست‌!
خور و ماه و پروین برای تواند
قنادیل‌ِ سقف سرای تواند
ز خارت گل آورد و از نافه مشک
زر از کان و برگ ِ تر از چوب خشک
به دست خودت چشم و ابرو نگاشت
که محرم به اغیار نتوان گذاشت
توانا که او نازنین پرورد
به الوان نعمت چنین پرورد
به جان گفت باید نفس بر نفس
که شکرش نه کار زبان است و بس
خدایا دلم خون شد و دیده ریش
که می‌بینم انعامت از گفت بیش
نگویم دد و دام و مور و سمک
که فوج ملائک بر اوج فلک
هنوزت سپاس اندکی گفته‌اند
ز بیوَر هزاران یکی گفته‌اند
برو سعدیا دست و دفتر بشوی
به راهی که پایان ندارد مپوی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب از بهر آسایش توست و روز
مه روشن و مهر گیتی‌فروز
هوش مصنوعی: شب برای آرامش و استراحت توست و روز نیز با نور ماه روشنایی بخش و دوست‌دار زندگی است.
سپهر از برای تو فراش وار
همی‌گستراند بساط بهار
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تو مانند یک خدمتکار، سفره‌ای از زیبایی‌های بهار را گسترده است.
اگر باد و برف است و باران و میغ
وگر رعد چوگان زند برق تیغ
هوش مصنوعی: اگر باران و برف و باد باشد و همچنین اگر رعد و برق در آسمان بزند، همه‌ی اینها نمی‌تواند مانع حرکت من شود.
همه کارداران فرمانبر‌ند
که تخم تو در خاک می‌پرورند
هوش مصنوعی: تمام کارگزاران و مدیران در حال خدمت هستند و در حال پرورش و رشد وجود تو هستند.
اگر تشنه مانی‌، ز سختی مجوش
که سقای ابر آبت آرد به دوش
هوش مصنوعی: اگر تشنه هستی، از سختی و مشکل نترس، چون باران تو را سیراب خواهد کرد و نعمت‌های آسمان به‌طرزی شگفت‌انگیز برایت خواهد آمد.
ز خاک آورد رنگ و بوی و طعام
تماشاگه دیده و مغز و کام
هوش مصنوعی: از خاک، رنگ و بوی خوش و غذاهایی برای تماشا و لذت بردن به ارمغان آورده شده است.
عسل دادت از نحل و من از هوا
رطب دادت از نخل و نخل از نوی
هوش مصنوعی: عسل را از زنبور عسل به تو دادم و من از هوا برایت خرما آوردم، و خرما از نخل و نخل تازه است.
همه نخل‌بندان بخایند دست
ز حیرت که نخلی چنین کس نبست‌!
هوش مصنوعی: همه باغبانان در شگفتی هستند که چگونه نخیلی این‌گونه رشد کرده است!
خور و ماه و پروین برای تواند
قنادیل‌ِ سقف سرای تواند
هوش مصنوعی: خورشید و ماه و ستاره‌های پروین برای تو همچون چراغ‌هایی در سقف خانه‌ات می‌درخشند.
ز خارت گل آورد و از نافه مشک
زر از کان و برگ ِ تر از چوب خشک
هوش مصنوعی: از تو گل می‌ریزد و عطر مشک از نافه‌ات به مشام می‌رسد، مانند زرو و برگ تر که از چوب خشک می‌توان یافت.
به دست خودت چشم و ابرو نگاشت
که محرم به اغیار نتوان گذاشت
هوش مصنوعی: تو به خاطر خودت چشمان و ابروانت را شکل داده‌ای، زیرا نمی‌توانی آن‌ها را به دست دیگران بسپاری.
توانا که او نازنین پرورد
به الوان نعمت چنین پرورد
هوش مصنوعی: آن کس که توانایی دارد، همان نازنین را با انواع نعمت‌ها پرورش داده است.
به جان گفت باید نفس بر نفس
که شکرش نه کار زبان است و بس
هوش مصنوعی: به جان تو سوگند که باید خود را بر خود برسانی، زیرا قدردانی از این همه نعمت تنها به زبان گفتن کافی نیست و باید آن را در عمل نشان دهی.
خدایا دلم خون شد و دیده ریش
که می‌بینم انعامت از گفت بیش
هوش مصنوعی: خدایا، دلم به شدت غمگین و چشم‌هایم پر از اشک شده است چون می‌بینم که پاداش‌های تو بیشتر از آن چیزی است که من می‌توانم بگویم یا شکرگزار باشم.
نگویم دد و دام و مور و سمک
که فوج ملائک بر اوج فلک
هوش مصنوعی: نمی‌گویم درباره‌ی جانوران و حشرات، بلکه گروهی از فرشتگان در بالای آسمان هستند.
هنوزت سپاس اندکی گفته‌اند
ز بیوَر هزاران یکی گفته‌اند
هوش مصنوعی: هنوز هم از تو قدری تشکر شده، اما از شگفتی‌ها و زیبایی‌های تو به اندازه هزاران گفت‌اند.
برو سعدیا دست و دفتر بشوی
به راهی که پایان ندارد مپوی
دست‌: ورق‌.

خوانش ها

بخش ۵ - گفتار اندر گزاردن شکر نعمتها به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۵ - گفتار اندر گزاردن شکر نعمتها به خوانش عندلیب
بخش ۵ - گفتار اندر گزاردن شکر نعمتها به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1395/09/21 23:11
محمد ضیااحمدی

شب که از ماه اندکی روشن است برای آسایش تو ست و روز که دارای آفتاب رخشان و جهان تاب است برای کار کردن تو می باشد . به استعاره میگوید : اکنون که همه درکار و کوشش اند ، تو هم باید کار کنی.

1396/08/25 09:10
محمد حنیفه نژاد

به نظر می رسد بیت « توانا که او نازنین پرورد / به الوان نعمت چنین پرورد » در اصل چنین بوده باشد : تو یی آن که او نازنین پرورد / به الوان نعمت چنین پرورد

1399/03/06 17:06
نگار بهشتی پور

مجوش: در اینجا یعنی بی تاب و ناراحت مشو.
مَنّ:‌غذایی که خدا برای بنی اسرائیل فرستاد و آنان در سالهای سرگردانی از آن تغذیه میکردند تا به سر حد کنعان رسیدند.
نَحل:‌زنبور عسل
نَوی:‌ هسته های خرما
دست خاییدن: دست گزیدن . به دندان گرفتن دست به علامت حسرت و پشیمانی . اظهار پشیمانی کردن
قنادیل سقف: اشاره دارد به سوره ی ملک، آیه ی 5 "‌وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ"
نافه:‌کیسۀ کوچکی که زیر شکم آهوی مشک قرار دارد و مشک از آن خارج می‌شود.
توانا که او نازنین پرورد:‌یادآور به آیه ی 14 سوره ی مومنون "فتبارک الله احسن الخالقین"
سَمَک: ماهی
بیوَر:‌ده هزار
مپوی:‌از پوییدن

1401/08/02 10:11
مبارکه عابدپور

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری