گنجور

بخش ۴ - حکایت اندر معنی شکر منعم

ملک زاده‌ای ز اسب ادهم فتاد
به گردن درش مهره بر هم فتاد
چو پیلش فرو رفت گردن به تن
نگشتی سرش تا نگشتی بدن
پزشکان بماندند حیران در این
مگر فیلسوفی ز یونان زمین
سرش باز پیچید و رگ راست شد
وگر وی نبودی زمن خواست شد
دگر نوبت آمد به نزدیک شاه
به عین عنایت نکردش نگاه
خردمند را سر فرو شد به شرم
شنیدم که می‌رفت و می‌گفت نرم
اگر دی نپیچیدمی گردنش
نپیچیدی امروز روی از منش
فرستاد تخمی به دست رهی
که باید که بر عودسوزش نهی
ملک را یکی عطسه آمد ز دود
سر و گردنش همچنان شد که بود
به عذر از پی مرد بشتافتند
بجستند بسیار و کم یافتند
مکن، گردن از شکر منعم مپیچ
که روز پسین سر بر آری به هیچ
شنیدم که پیری پسر را به خشم
ملامت همی کرد کای شوخ چشم
تو را تیشه دادم که هیزم شکن
نگفتم که دیوار مسجد بکن
زبان آمد از بهر شکر و سپاس
به غیبت نگرداندش حق شناس
گذرگاه قرآن و پند است گوش
به بهتان و باطل شنیدن مکوش
دو چشم از پی صنع باری نکوست
ز عیب برادر فرو گیر و دوست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ملک زاده‌ای ز اسب ادهم فتاد
به گردن درش مهره بر هم فتاد
هوش مصنوعی: یک پسر از خانواده‌ی اشراف بر روی اسب سیاهی سقوط کرد و یک گردنبند پر از مهره نیز بر روی او افتاد.
چو پیلش فرو رفت گردن به تن
نگشتی سرش تا نگشتی بدن
هوش مصنوعی: وقتی فیل به درون آب می‌رود، گردن خود را زیر می‌برد و سرش نیز پنهان می‌شود تا زمانی که بدنش به طور کامل در آب غوطه‌ور شده باشد.
پزشکان بماندند حیران در این
مگر فیلسوفی ز یونان زمین
هوش مصنوعی: پزشکان در برابر این موضوع شگفت‌زده مانده‌اند، مگر اینکه یک فیلسوف از یونان بیاید و توضیحاتی ارائه دهد.
سرش باز پیچید و رگ راست شد
وگر وی نبودی زمن خواست شد
هوش مصنوعی: او دوباره در افکارش غرق شد و به حالت طبیعی خود بازگشت و اگر تو در کنار من نبودی، این احساس را نمی‌داشتم.
دگر نوبت آمد به نزدیک شاه
به عین عنایت نکردش نگاه
هوش مصنوعی: وقتی نوبت او رسید تا به نزد شاه برود، شاه حتی نگاهی پر از لطف به او نیفکند.
خردمند را سر فرو شد به شرم
شنیدم که می‌رفت و می‌گفت نرم
هوش مصنوعی: یک فرد دانا و با فهم، به خاطر شنیدن چیزی که باعث شرمندگی‌اش شده، سرش را پایین انداخت و در حالی که در حال حرکت بود، به آرامی صحبت می‌کرد.
اگر دی نپیچیدمی گردنش
نپیچیدی امروز روی از منش
هوش مصنوعی: اگر دیوانه‌وار به خودم نمی‌پیچیدم، تو هم امروز رویت را از من نمی‌گرداندی.
فرستاد تخمی به دست رهی
که باید که بر عودسوزش نهی
هوش مصنوعی: یک تخم را به دست کسی فرستادند که باید آن را بر آتش بسوزاند.
ملک را یکی عطسه آمد ز دود
سر و گردنش همچنان شد که بود
هوش مصنوعی: استخوانی با نام ملک، به خاطر دود دچار عطسه‌ای شد و سر و گردنش به همان حال اولیه خود بازگشت.
به عذر از پی مرد بشتافتند
بجستند بسیار و کم یافتند
هوش مصنوعی: به خاطر عذر و ملامت آن مرد، سریعاً به جستجو پرداختند و زحمات زیادی کشیدند، اما نتایج کمی به دست آوردند.
مکن، گردن از شکر منعم مپیچ
که روز پسین سر بر آری به هیچ
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نباید از نعمت‌های شیرین و لذت‌بخش زندگی دوری کرد، زیرا در روزهای آینده ممکن است دیگر نتوانی از آن‌ها بهره‌مند شوی. پس بهتر است از شکر و نعمت‌های موجود استفاده کنی و از آن‌ها لذت ببری.
شنیدم که پیری پسر را به خشم
ملامت همی کرد کای شوخ چشم
هوش مصنوعی: شنیده‌ام که مردی سالخورده پسرش را به شدت سرزنش می‌کرد و می‌گفت: «ای کسی که چشمانت بازیگوش است!»
تو را تیشه دادم که هیزم شکن
نگفتم که دیوار مسجد بکن
هوش مصنوعی: به تو ابزاری دادم که برای شکستن هیزم استفاده کنی، نه اینکه از آن برای خوردن و ویران کردن دیوار مسجد بهره ببری.
زبان آمد از بهر شکر و سپاس
به غیبت نگرداندش حق شناس
هوش مصنوعی: زبان برای شکرگزاری و سپاسگزاری آمده است و نمی‌تواند به غیبت و بدگویی بپردازد.
گذرگاه قرآن و پند است گوش
به بهتان و باطل شنیدن مکوش
هوش مصنوعی: راهی که پیموده می‌شود، مسیر قرآن و نصیحت است. از شنیدن شایعات و دروغ‌ها پرهیز کن و خود را محافظت کن.
دو چشم از پی صنع باری نکوست
ز عیب برادر فرو گیر و دوست
هوش مصنوعی: دو چشم به خاطر خلق و آفرینش خوب خداوند به زیبایی‌ها نگاه می‌کنند، اما برادر خود را از عیب‌هایش دور نگه‌دار و به دوستی ادامه بده.

خوانش ها

بخش ۴ - حکایت اندر معنی شکر منعم به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۴ - حکایت اندر معنی شکر منعم به خوانش عندلیب
بخش ۴ - حکایت اندر معنی شکر منعم به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/02/04 14:05
امین کیخا

پزشک را به فارسی درستبد هم می گفته اند و نیز به عبری روفه یعنی پزشک و نام مبارک رافاییل فرشته مقرب اللهی از روفه است او عهده دار شفای بیمار ان است به قولی

1392/02/04 14:05
امین کیخا

به عربی هم طبیب یعنی پزشک گروهی میگویند از طیب یعنی خوب است یعنی کسی که ادم را خوب می کند و گروهی می گویند از تب فارسی است یعنی کسی که علت تب می داند

1395/05/21 14:08
کامران کسریی

مدیریت محترم سایت
با سلام و تشکر از زحمات شما. در بیت زیر:
زبان آمد از بهر شکر و سپاش
به غیبت نگرداندش حق شناس
(بجای سپاش - سپاس درست تر به نظر میرسد. در اینصورت اگر غلط تایپی است تصحیح بفرمایید. چون در دیکشنری واژه یاب خود سایت - لغت سپاش یافت نشد)
خیر پیش

1395/05/21 14:08
کامران کسریی

زبان آمد از بهر شکر و سپاش
به غیبت نگرداندش حق شناس
بیت اول: سپاس - به نظر صحیح است

1397/11/10 14:02
سیدمسعود

با سلام جناب کیخا
به نظر بنده چنین آمد که بیت " تو را تیشه دادم..."
به این صورت زیبا تر و به زبان سعدی نزدیکتر است
تو را تیشه دادم که هیزم کنی
ندادم که بنیاد مردم کنی
یا بنیان مردم

1398/01/11 05:04
Hamid Azhdehfar

اشتباه تایپی رخ داده است
بجای سپاس ، تایپ شده است سپاش
درستش را در زیر مینویسم :

زبان آمد از بهر شکر و سپاس
به بهتان و باطل شنیدن مکوش

1398/01/11 05:04
Hamid Azhdehfar

در آخر مصرع اول از بیت چهارده ام
بجای سپاس تایپ شده سپاش
درستش را در زیر مینویسم

زبان آمد از بهر شکر و سپاس

1401/08/02 10:11
مبارکه عابدپور

در تصحیح فروغی بیتی با این مضمون

یکی گوش کودک بمالید سخت

که ای بوالعجب رای برگشته بخت

به جای بیت :

شنیدم که پیری پسر را به خشم

ملامت همی کرد کای شوخ چشم

درج شده