بخش ۳ - گفتار اندر صنع باری عز اسمه در ترکیب خلقت انسان
ببین تا یک انگشت از چند بند
به صنع الهی به هم در فگند
پس آشفتگی باشد و ابلهی
که انگشت بر حرف صنعش نهی
تأمل کن از بهر رفتار مرد
که چند استخوان پی زد و وصل کرد
که بی گردش کعب و زانو و پای
نشاید قدم بر گرفتن ز جای
از آن سجده بر آدمی سخت نیست
که در صلب او مهره یک لخت نیست
دو صد مهره بر یکدگر ساختهست
که گل مهرهای چون تو پرداختهست
رگت بر تن است ای پسندیده خوی
زمینی در او سیصد و شصت جوی
بصر در سر و فکر و رای و تمیز
جوارح به دل، دل به دانش عزیز
بهایم به روی اندر افتاده خوار
تو همچون الف بر قدمها سوار
نگون کرده ایشان سر از بهر خور
تو آری به عزت خورش پیش سر
نزیبد تو را با چنین سروری
که سر جز به طاعت فرود آوری
به انعام خود دانه دادت نه کاه
نکردت چو انعام سر در گیاه
ولیکن بدین صورت دلپذیر
فرفته مشو، سیرت خوب گیر
ره راست باید نه بالای راست
که کافر هم از روی صورت چو ماست
تو را آن که چشم و دهان داد و گوش
اگر عاقلی در خلافش مکوش
گرفتم که دشمن بکوبی به سنگ
مکن باری از جهل با دوست جنگ
خردمند طبعان منت شناس
بدوزند نعمت به میخ سپاس
بخش ۲ - حکایت: جوانی سر از رای مادر بتافتبخش ۴ - حکایت اندر معنی شکر منعم: ملک زادهای ز اسب ادهم فتاد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ببین تا یک انگشت از چند بند
به صنع الهی به هم در فگند
هوش مصنوعی: نگاه کن که چگونه یک انگشت با وجود چند بند، به آفرینش خداوند چنگ زده است.
پس آشفتگی باشد و ابلهی
که انگشت بر حرف صنعش نهی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی کسی بخواهد بر کار یا خلق و خوی خداوند اعتراض کند یا به آن ایراد بگیرد، در واقع خودش را در حالت سردرگمی و نادانی قرار داده است. یعنی بهتر است که انسان به جای اعتراض و آشفتگی، به مقام و کارهای الهی احترام بگذارد و آنها را بپذیرد.
تأمل کن از بهر رفتار مرد
که چند استخوان پی زد و وصل کرد
هوش مصنوعی: به دقت فکر کن در مورد رفتار انسان، که چگونه او استخوانها را کنار هم قرار داد و به هم متصل کرد.
که بی گردش کعب و زانو و پای
نشاید قدم بر گرفتن ز جای
هوش مصنوعی: بدون چرخش دور کعبه و زانو و پا، نمیتوان از جا حرکت کرد.
از آن سجده بر آدمی سخت نیست
که در صلب او مهره یک لخت نیست
هوش مصنوعی: سجده کردن بر انسان کار دشواری نیست، چرا که انسان از اجزای مختلف و قطعات بسیاری تشکیل شده است.
دو صد مهره بر یکدگر ساختهست
که گل مهرهای چون تو پرداختهست
هوش مصنوعی: دو صد مهره بر روی هم قرار گرفتهاند، اما همانطور که یک گل زیبا به وجود آمده، تو نیز همچون آن گل از میان این مهرهها شکل گرفتهای.
رگت بر تن است ای پسندیده خوی
زمینی در او سیصد و شصت جوی
هوش مصنوعی: تو خوی و صفات نیکو را در وجود خود داری، و در درونت به اندازۀ ۳۶۰ جریان مختلف وجود دارد که به تو زندگی و کمال میبخشد.
بصر در سر و فکر و رای و تمیز
جوارح به دل، دل به دانش عزیز
هوش مصنوعی: باید چشم و فکر و عقل و قدرت تمییز را به دل بسپاریم و دل را به علم گرانقدر اختصاص دهیم.
بهایم به روی اندر افتاده خوار
تو همچون الف بر قدمها سوار
هوش مصنوعی: گوسفند من به خاطر تو و فقط برای تو به زمین افتاده و به طرز خفت بار و حقیر به پاهایت چسبیده است.
نگون کرده ایشان سر از بهر خور
تو آری به عزت خورش پیش سر
هوش مصنوعی: این بیت به معنی این است که آنها به خاطر تو و برای کسب عزت و مقام، سرشان را به زیر افکندهاند و به تو احترام میگذارند. در واقع، این نوعی ستایش از مقام و شخصیت فرد است که دیگران به خاطر او خود را به خاک میافتند.
نزیبد تو را با چنین سروری
که سر جز به طاعت فرود آوری
هوش مصنوعی: شایستهی تو نیست با چنین حکومتی باشی که سر فقط وقتی به اطاعت فرود میآید.
به انعام خود دانه دادت نه کاه
نکردت چو انعام سر در گیاه
هوش مصنوعی: تو به لطف خود دانهای به تو دادهای، نه برای کاه و بیهوده. مانند انعامی که بر روی گیاه است.
ولیکن بدین صورت دلپذیر
فرفته مشو، سیرت خوب گیر
هوش مصنوعی: اما در این راه، فریفتهی ظواهر زیبا نشو، بلکه به سیرت خوب و درون نیکو اهمیت بده.
ره راست باید نه بالای راست
که کافر هم از روی صورت چو ماست
هوش مصنوعی: مسیر درست را باید دنبال کرد، نه اینکه فقط به ظواهر و形 ظاهری توجه کرد، زیرا حتی کافر نیز بر اساس ظاهر میتواند شبیه ما باشد.
تو را آن که چشم و دهان داد و گوش
اگر عاقلی در خلافش مکوش
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو چشم، دهان و گوش داده، اگر عاقل باشی، در مخالفت با او تلاش نکن.
گرفتم که دشمن بکوبی به سنگ
مکن باری از جهل با دوست جنگ
هوش مصنوعی: دشمن را به کینه و خشونت نزن، زیرا جنگ با دوست بر اثر نادانی، بار سنگینی را به دوش ما میگذارد.
خردمند طبعان منت شناس
بدوزند نعمت به میخ سپاس
هوش مصنوعی: عقلورزان با درک درست، قدردانی از نعمتها را یاد میگیرند و آن را با ابراز شکرگزاری محکم میکنند.
خوانش ها
بخش ۳ - گفتار اندر صنع باری عز اسمه در ترکیب خلقت انسان به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۳ - گفتار اندر صنع باری عز اسمه در ترکیب خلقت انسان به خوانش عندلیب
بخش ۳ - گفتار اندر صنع باری عز اسمه در ترکیب خلقت انسان به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1399/03/06 02:06
نگار بهشتی پور
آشفتگی: بی خردی، دیوانگی
رفتار مرد: راه رفتن انسان
پی زد: به اعصاب بند کرد، بهم پیوست.
کَعب: استخوان پاشنه ی پا.
که در صلب او مهره یک لخت نیست:زیرا در تیره ی پشت او مهره ها یک تکه نیست.
گِل مهره: اشاره است به آفریدن انسان از خاک
بصر:بینایی
تمیز: معرفت، شناخت
جوارح به دل:یعنی اندامها بسبب دل عزیزست که حیات آنها از اوست.
بهایم به روی اندر افتاده خوار: چهارپایان به خاری سر در پیش افکنده اند زیرا نمی توانند بایستند.
خور: خوراک
خورش:غذا
نزیبد: شایسته نیست
به اِنعام خود دانه دادت نه کاه - اِنعام یعنی نعمت دادن ، احسان
نکردت چو اَنعام سر در گیاه - اَنعام: چهارپایان
منت شناس: شناسنده ی احسان و نیکویی