بخش ۲ - حکایت
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۲ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۲ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
لذت بردم از این پند سعدی... سعدی بی همتاست
سعدی میدانسته مغز موجب دیدن است و چشم ابزاری ببش نیست ,به همین ملاحظه میگوید وقتی کرم های گور چربیهای مغز)پیه دماغ( را خوردند و مغزی باقی نماند چگونه چشم میتواند چراغ برفروزد و دنیا را ببیند
دگر دیده چون برفروزد چراغ / چو کِرمِ لَحَد خورد پیهِ دِماغ
- دیده: چشم / -برفروزد چراغ: ببیند / -لَحَد: گور, قبر / - پیهِ دِماغ: چربیِ مغز, بافتِ مغز که غالبا چربی است!
دل دردمندش به آذر بتافت: دل دردمند مادر مادر را به آتش بی مهری خود سوخت.
مهد: گهواره
چو کرم لحد خورد پیه دِماغ؟:وقتی کرم گور مغز سر را خورد.
دِماغ:مغز
این شعر در بحر متقارب و وزن فعولن فعولن فعولن فعل سروده شده که مناسب خماسه است چنان که شاهنامه نیز بر همین وزن است .سعدی علیه الرحمه با انتخاب وزن درست به ما یادآور می شود مادر یک حماسه قلبی است فراتر از حماسه ملی و قومی وفهم این حماسه نیاز به رای والا دارد .که آنرا خداوند در سرشت ما نهاده است و لازم است تا معلم در مکتب خانه آنرا به ما دوباره گوشزد کند تا چشم پوشیده بر جایگاه این حماسه نباشیم.
سلام میشه در مورد مفهوم بیت زیر توضیح بدین؟
تو گر شکر کردی که با دیده ای
وگرنه تو هم چشم پوشیده ای
سلام
باتوجه به ابیات قبلی وحاشیه های محمد ضیا و نگار که مغز (پیه دماغ) که کنایه از خردوهوشیاری انسان است را به عنوان قوه بصیرت وتمییز وتشخیص چاه از راه بقول سعدی در نظر بگیریم و در صورت عدم استفاده از آن مانند این است که چشم تو را بسته باشند حالا معنی بیت مورد نظر ، به اعتقاد بنده میشه :
اگر تو شاکر قوه بینایی یا بصیرت وهوشیاری خودت نباشی واز اون در تشخیص مسیر زندگی بهره نبری پس با اون فرد چشم پوشیده چه فرقی داری
شاد باشی
بصیرت و آگاهی نداشته باشی شکر کرده باشی (بنده شاکر باشی نه عالم ) چشم بینا هم مثل چشم بسته عمل میکنه
تو گر شکر کردی که با دیده ای وگرنه تو هم چشم پوشیده ای
اگر تو شکر بکنی وقدر دان باشی ،می توان تو را دانا وبصیر دانست.وارنه اگر شکر نکنی تو هم مثل کوران وبی بصران می مانی غلام بلوچ
درود. اگر امکانش هست لطفا درمورد مفهوم بیت آخر توضیح بدید. با سپاس
اشعار بسیار نغز و زیبائی است در مورد ضعف و ناتوانی دوران کودکی بعد از آن که دوران توان، قوت و نیرو است.
این دوران ها و بعد از آن در یک آیه مختصر و جامع در قرآن کریم بیان شده اند:
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً ۚ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ (سوره روم: ۵۴).
خداست آن کس که شما را ابتدا ناتوان آفرید، آنگاه پس از ناتوانی قوّت بخشید، سپس بعد از قوّت، ناتوانی و پیری داد. هر چه بخواهد میآفریند و هموست دانای توانا.
در آیه دیگر دوران پیری و اواخر عمر را اینگونه بیان می کند:
وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَیٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا. (سوره حج: ۵)
و برخی از شما به پست ترین دوران عمر بر می گردید آنچنان که بعد دانائی دچار فراموشی (آلزایمر) می شوید.
و در آیه دیگر:
رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا..(سوره مریم: ۴)
پروردگارا استخوان من سست شده (پوکی استخوان) و موهای سرم سفید شده است.
از این آیات باید عبرت گرفت و در همه دوران های زندگی بیاد خدا بود.
سلام در پاسخ به آقای فرشاد مهریار
در بیت قبل میگه اگر از معلم وبقولی روزگار نیاموختی بدان که خداوند این را در فطرت تو نهادینه کرده (روح خدایی) حال اگر به ندای درونی خود وآن فطرت الهی توجه میکردی ومانع او نمیشدی، آن زمان بین حق وباطل تمییز قایل میشدی وبرایت حق وباطل یکسان نبود .