گنجور

بخش ۲ - حکایت

جوانی سر از رای مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد
نه گریان و درمانده بودی و خرد
که شبها ز دست تو خوابم نبرد؟
نه در مهد نیروی حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟
تو آنی کز آن یک مگس رنجه‌ای
که امروز سالار و سرپنجه‌ای
به حالی شوی باز در قعر گور
که نتوانی از خویشتن دفع مور
دگر دیده چون برفروزد چراغ
چو کرم لحد خورد پیه دماغ؟
چو پوشیده چشمی ببینی که راه
نداند همی وقت رفتن ز چاه
تو گر شکر کردی که با دیده‌ای
وگر نه تو هم چشم پوشیده‌ای
معلم نیاموختت فهم و رای
سرشت این صفت در نهادت خدای
گرت منع کردی دل حق نیوش
حقت عین باطل نبودی به گوش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جوانی سر از رای مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
هوش مصنوعی: جوانی که از نظر مادر سرپیچی کرد، دل بیمار و رنجورش به آتش عشق دچار شد.
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد
هوش مصنوعی: وقتی او در شرایط بدی قرار گرفت، مادرش به سراغش آمد و گفت: ای بی‌وفا، یاد قول و قراری که داشتیم را فراموش کرده‌ای.
نه گریان و درمانده بودی و خرد
که شبها ز دست تو خوابم نبرد؟
هوش مصنوعی: نه تو گریان و ناتوان بودی و نه دلbroken، بلکه شب‌ها به خاطر تو خوابم نمی‌برد.
نه در مهد نیروی حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟
هوش مصنوعی: در دوران کودکی، توانی برای نگهداری از خود نداشتی و حتی برای دور کردن مگس از خود نیز به راحتی نمی‌توانستی اقدام کنی.
تو آنی کز آن یک مگس رنجه‌ای
که امروز سالار و سرپنجه‌ای
هوش مصنوعی: تو آن شخصی هستی که با یک مگس ناراحت می‌شوی، در حالی که امروز مقام‌دار و قدرت‌مندی.
به حالی شوی باز در قعر گور
که نتوانی از خویشتن دفع مور
هوش مصنوعی: به حالتی دچار خواهی شد که در عمق خاک، حتی نتوانی از خودت دفاع کنی.
دگر دیده چون برفروزد چراغ
چو کرم لحد خورد پیه دماغ؟
هوش مصنوعی: زمانی که چشم‌ها روشن شوند و مثل شمع بسازند، آیا می‌توانی انتظار داشته باشی که به افکار منفی دامن بزنند؟
چو پوشیده چشمی ببینی که راه
نداند همی وقت رفتن ز چاه
هوش مصنوعی: وقتی که چشم پوشیده‌ای را ببینی که نمی‌داند چگونه باید برود، در آن زمان وقت رفتن از چاه است.
تو گر شکر کردی که با دیده‌ای
وگر نه تو هم چشم پوشیده‌ای
هوش مصنوعی: اگر تو شکرگزار هستی که با چشمانت می‌بینی، خوب است؛ و اگر نه، تو نیز از دیدن بعضی چیزها چشم پوشیده‌ای.
معلم نیاموختت فهم و رای
سرشت این صفت در نهادت خدای
هوش مصنوعی: معلم به تو دانش و درک را نیاموخت، بلکه این ویژگی در وجود تو به طور طبیعی و الهی وجود دارد.
گرت منع کردی دل حق نیوش
حقت عین باطل نبودی به گوش
هوش مصنوعی: اگر تو دل را از حق منع کنی، گوش دادن به حق باعث نمی‌شود که حقیقت بدل به باطل شود.

خوانش ها

بخش ۲ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۲ - حکایت به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/04/06 21:07
کسرا

لذت بردم از این پند سعدی... سعدی بی همتاست

1396/07/21 14:10
محمد ضیا احمدی

سعدی میدانسته مغز موجب دیدن است و چشم ابزاری ببش نیست ,به همین ملاحظه میگوید وقتی کرم های گور چربیهای مغز)پیه دماغ( را خوردند و مغزی باقی نماند چگونه چشم میتواند چراغ برفروزد و دنیا را ببیند

1401/07/22 21:10
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

دگر دیده چون برفروزد چراغ / چو کِرمِ لَحَد خورد پیهِ دِماغ

- دیده: چشم / -برفروزد چراغ: ببیند  / -لَحَد: گور, قبر  / - پیهِ دِماغ: چربیِ مغز, بافتِ مغز که غالبا چربی است!

 

1399/03/04 16:06
نگار بهشتی پور

دل دردمندش به آذر بتافت: دل دردمند مادر مادر را به آتش بی مهری خود سوخت.
مهد: گهواره
چو کرم لحد خورد پیه دِماغ؟:‌وقتی کرم گور مغز سر را خورد.
دِماغ:‌مغز

1399/03/11 00:06
روشنک

این شعر در بحر متقارب و وزن فعولن فعولن فعولن فعل سروده شده که مناسب خماسه است چنان که شاهنامه نیز بر همین وزن است .سعدی علیه الرحمه با انتخاب وزن درست به ما یادآور می شود مادر یک حماسه قلبی است فراتر از حماسه ملی و قومی وفهم این حماسه نیاز به رای والا دارد .که آنرا خداوند در سرشت ما نهاده است و لازم است تا معلم در مکتب خانه آنرا به ما دوباره گوشزد کند تا چشم پوشیده بر جایگاه این حماسه نباشیم.

1401/07/11 19:10
فرانک بختیاری

سلام میشه در مورد مفهوم بیت زیر توضیح بدین؟

تو گر شکر کردی که با دیده ای

وگرنه تو هم چشم پوشیده ای

 

1401/07/11 20:10
رضا از کرمان

سلام 

باتوجه به ابیات قبلی  وحاشیه های محمد ضیا و نگار که مغز (پیه دماغ)  که کنایه از خردوهوشیاری انسان است را به عنوان قوه بصیرت وتمییز وتشخیص چاه از راه بقول سعدی در نظر بگیریم و در صورت عدم استفاده از آن مانند این است که چشم تو را بسته باشند  حالا معنی بیت مورد نظر ،  به اعتقاد بنده میشه :

اگر تو شاکر قوه بینایی یا بصیرت وهوشیاری خودت نباشی واز اون در تشخیص مسیر زندگی بهره نبری پس با اون فرد چشم پوشیده  چه فرقی داری

شاد باشی

1401/08/30 09:10
مبارکه عابدپور

بصیرت و آگاهی نداشته باشی شکر کرده باشی (بنده شاکر باشی نه عالم ) چشم بینا هم مثل چشم بسته عمل میکنه

1401/08/13 10:11
Gholam Balouch

تو گر شکر کردی که با دیده ای                       وگرنه تو هم چشم پوشیده ای 

اگر تو شکر بکنی وقدر دان باشی ،می توان تو را دانا وبصیر دانست.وارنه اگر شکر نکنی تو هم مثل کوران وبی بصران می مانی                غلام بلوچ

1402/10/02 21:01
فرشاد مهریار

درود. اگر امکانش هست لطفا درمورد مفهوم بیت آخر توضیح بدید. با سپاس

1403/02/23 13:04
محمد باقر انصاری

اشعار بسیار نغز و زیبائی است در مورد ضعف و ناتوانی دوران کودکی  بعد از آن که دوران توان، قوت و نیرو است. 

این دوران ها و بعد از آن در یک آیه مختصر و جامع در قرآن کریم بیان شده اند: 

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً ۚ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ ‎(سوره روم: ۵۴). 

خداست آن کس که شما را ابتدا ناتوان آفرید، آنگاه پس از ناتوانی قوّت بخشید، سپس بعد از قوّت، ناتوانی و پیری داد. هر چه بخواهد می‌آفریند و هموست دانای توانا.

در آیه دیگر دوران پیری و اواخر عمر را اینگونه بیان می کند:

وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَیٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا. (سوره حج: ۵) 

و برخی از شما به پست ترین دوران عمر بر می گردید آنچنان که بعد دانائی دچار فراموشی (آلزایمر) می شوید. 

و در آیه دیگر:

رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا..(سوره مریم: ۴)

پروردگارا استخوان من سست شده (پوکی استخوان) و موهای سرم سفید شده است.  

از این آیات باید عبرت گرفت و در همه دوران های زندگی بیاد خدا بود. 

1403/05/27 13:07
رضا از کرمان

سلام در پاسخ به آقای فرشاد مهریار 

در بیت قبل میگه اگر از معلم وبقولی روزگار نیاموختی بدان که خداوند این را در فطرت تو نهادینه کرده (روح خدایی) حال اگر به ندای درونی خود وآن فطرت الهی توجه میکردی ومانع او نمیشدی، آن زمان بین حق وباطل تمییز قایل میشدی وبرایت حق وباطل  یکسان نبود .