گنجور

بخش ۱۴ - در سابقهٔ حکم ازل و توفیق خیر

نخست او ارادت به دل در نهاد
پس این بنده بر آستان سر نهاد
گر از حق نه توفیق خیری رسد
کی از بنده چیزی به غیری رسد؟
زبان را چه بینی که اقرار داد
ببین تا زبان را که گفتار داد
در معرفت دیدهٔ آدمی است
که بگشوده بر آسمان و زمی است
کیت فهم بودی نشیب و فراز
گر این در نکردی به روی تو باز؟
سر آورد و دست از عدم در وجود
در این جود بنهاد و در آن سجود
وگرنه کی از دست جود آمدی؟
محال است کز سر سجود آمدی
به حکمت زبان داد و گوش آفرید
که باشند صندوق دل را کلید
اگر نه زبان قصه برداشتی
کس از سر دل کی خبر داشتی؟
وگر نیستی سعی جاسوس گوش
خبر کی رسیدی به سلطان هوش
مرا لفظ شیرین خواننده داد
تو را سمع و ادراک داننده داد
مدام این دو چون حاجبان بر درند
ز سلطان به سلطان خبر می‌برند
چه اندیشی از خود که فعلم نکوست؟
از آن در نگه کن که توفیق اوست
برد بوستانبان به ایوان شاه
به نوباوه گل هم ز بستان شاه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نخست او ارادت به دل در نهاد
پس این بنده بر آستان سر نهاد
هوش مصنوعی: ابتدا او محبت خود را در دل من نشاند و سپس من در برابر او سر فرو آوردم.
گر از حق نه توفیق خیری رسد
کی از بنده چیزی به غیری رسد؟
هوش مصنوعی: اگر از جانب حق توفیق و خیری به کسی نرسد، آیا از بنده چیزی به دیگران می‌رسد؟
زبان را چه بینی که اقرار داد
ببین تا زبان را که گفتار داد
هوش مصنوعی: ببین زبان چه چیزی را بیان می‌کند و به اعترافی که دارد توجه کن، چرا که خود زبان، سخن‌هایی را می‌گوید.
در معرفت دیدهٔ آدمی است
که بگشوده بر آسمان و زمی است
هوش مصنوعی: درک و شناخت انسان به وسیله چشم‌هایش است که به افق‌های آسمانی و زمین‌ شناسی نگاهی عمیق و وسیع دارد.
کیت فهم بودی نشیب و فراز
گر این در نکردی به روی تو باز؟
هوش مصنوعی: اگر درک تو به خوبی باشد و بتوانی اوج و فرودها را تشخیص دهی، چرا این در به روی تو باز نشد؟
سر آورد و دست از عدم در وجود
در این جود بنهاد و در آن سجود
هوش مصنوعی: او از عدم به وجود آمد و در این بخشندگی خود را متعهد کرد و در برابر آن به احترام ایستاد.
وگرنه کی از دست جود آمدی؟
محال است کز سر سجود آمدی
هوش مصنوعی: اگر تو از خصلت سخاوت دور شوی، چطور می‌توانی از مقام بندگی رهایی یابی؟ این امکان ندارد که از جایگاه تسلیم و سجود به دور باشی.
به حکمت زبان داد و گوش آفرید
که باشند صندوق دل را کلید
هوش مصنوعی: خداوند به انسان عقل و کلام عطا کرد و همچنین گوش آفرید تا بیانگر احساسات و افکار درونی‌اش باشد و به این ترتیب، انسان بتواند درون خود را بهتر درک کند.
اگر نه زبان قصه برداشتی
کس از سر دل کی خبر داشتی؟
هوش مصنوعی: اگر داستانی را بیان نمی‌کردی، هیچ‌کس از دل تو آگاهی پیدا نمی‌کرد.
وگر نیستی سعی جاسوس گوش
خبر کی رسیدی به سلطان هوش
هوش مصنوعی: اگر تو نیستی، پس کوشش جاسوس برای شنیدن خبر به چه دردی می‌خورد؟ چگونه خبر به دانایی سلطان می‌رسد؟
مرا لفظ شیرین خواننده داد
تو را سمع و ادراک داننده داد
هوش مصنوعی: من زبان شیرینی برای بیان احساساتم دارم و تو به شنیدن و درک این کلمات مجهز هستی.
مدام این دو چون حاجبان بر درند
ز سلطان به سلطان خبر می‌برند
هوش مصنوعی: همیشه این دو مانند دربانان در کنار در هستند و اخبار را از یک سلطان به سلطان دیگر منتقل می‌کنند.
چه اندیشی از خود که فعلم نکوست؟
از آن در نگه کن که توفیق اوست
هوش مصنوعی: به جای نگرانی درباره افعالی که انجام می‌دهی، باید به لطف و موفقیتی که از سوی او به تو رسیده توجه کنی.
برد بوستانبان به ایوان شاه
به نوباوه گل هم ز بستان شاه
هوش مصنوعی: در باغ شاه، گلی زیبا و تازه به خدمت دربار آوردند تا در مهمانی یا مراسمی به نمایش گذاشته شود.

خوانش ها

بخش ۱۴ - در سابقهٔ حکم ازل و توفیق خیر به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۴ - در سابقهٔ حکم ازل و توفیق خیر به خوانش عندلیب
بخش ۱۴ - در سابقهٔ حکم ازل و توفیق خیر به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/08/25 00:10
تاوتک

بیت 9 قصه برداشتن و قصه رفع کردن به معنی دادخواهی و مرافعه نزد سلطان یا امیر و وزیربردن است و اشاره دارد به اینکه ظاهرا در قدیم عرض حال را باختصار مینوشتند و بالای چوبی نصب میکردند و بر منظر امیر میداشتند و از اینرو این تعبیر پدید آمده و قصه بر داشتن اینجا یعنیحکایت حال را گفتن

1392/08/25 00:10
تاوتک

خواننره یعنی خوش نوا و خوش آهنگ و فصیح در اینجا

1392/08/25 01:10
تاوتک

به نظر به نوباوه در مصرع آخر باید بصورت بنوباوه نوشته شود که میشود تحفه ای تازه و بعنوانچیزی نو رسیده

1399/05/12 01:08
نگار بهشتی پور

ارادت: خواستن در این جا یعنی خواست و شوق عبادت.
زمی: ‌زمین
در این جود بنهاد و در وی سجود:‌ به دست توان بخشندگی داد و به سر امکان سجده کردن.
قصه برداشتی: قصه برداشتن و قصه رفع کردن بمعنی دادخواهی و مرافعه نزد سلطان یا امیر یا وزیر بردن است و ظاهرا در قدیم عرض حال را باختصار می نوشتند و بالای چوبی نصب میکردند و در بیرون قصر بر منظر پادشاه یا امیر می داشتند از این رو تعبیر مزبور پدید آمد. قصه برداشتن در اینجا یعنی حکایت حال گفتن.
خواننده: در اینجا یعنی خوش نوا