گنجور

بخش ۲۴ - حکایت

شبی دعوتی بود در کوی من
ز هر جنس مردم در او انجمن
چو آواز مطرب در آمد ز کوی
به گردون شد از عاشقان های و هوی
پریچهره‌ای بود محبوب من
بدو گفتم ای لعبت خوب من
چرا با رفیقان نیایی به جمع
که روشن کنی بزم ما را چو شمع؟
شنیدم سهی قامت سیم‌تن
که می‌رفت و می‌گفت با خویشتن
محاسن چو مردان ندارم به دست
نه مردی بود پیش مردان نشست
سیه نامه تر زآن مخنث مخواه
که پیش از خطش روی گردد سیاه
از آن بی حمیت بباید گریخت
که نامردیش آب مردان بریخت
پسر کاو میان قلندر نشست
پدر گو ز خیرش فرو شوی دست
دریغش مخور بر هلاک و تلف
که پیش از پدر مرده به ناخلف

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی دعوتی بود در کوی من
ز هر جنس مردم در او انجمن
هوش مصنوعی: شبی در محله‌ام جمعیتی از مردم با انواع مختلف وجود داشت و دور هم نشسته بودند.
چو آواز مطرب در آمد ز کوی
به گردون شد از عاشقان های و هوی
هوش مصنوعی: وقتی صدای موسیقی‌دان از کوی به گوش رسید، عشق‌بازان به شوق و شادی در آسمان به جنب و جوش افتادند.
پریچهره‌ای بود محبوب من
بدو گفتم ای لعبت خوب من
هوش مصنوعی: دختر زیبایی بود که من او را بسیار دوست داشتم. به او گفتم: ای معشوقه نیکو من.
چرا با رفیقان نیایی به جمع
که روشن کنی بزم ما را چو شمع؟
هوش مصنوعی: چرا با دوستان به جمع ما نمی‌پیوندی تا به مانند شمع، جشن ما را روشن و گرم کنی؟
شنیدم سهی قامت سیم‌تن
که می‌رفت و می‌گفت با خویشتن
هوش مصنوعی: شنیده‌ام که زنی با قد بلند و اندام زیبا در حال راه رفتن است و با خود مشغول گفتگو است.
محاسن چو مردان ندارم به دست
نه مردی بود پیش مردان نشست
هوش مصنوعی: من به زیبایی‌های ظاهری مانند مردان دسترسی ندارم و خود نیز در کنار مردان نمی‌توانم به مردانگی بنشینم.
سیه نامه تر زآن مخنث مخواه
که پیش از خطش روی گردد سیاه
هوش مصنوعی: بگذار درباره‌ی شخصی که در کارش شکست می‌خورد و نتیجه‌ی منفی می‌گیرد صحبت کنیم. بهتر است به او دل نبندیم، چرا که از بی‌عملی و نداشتن تمرکز، نتیجه‌ی کارش به تمام معنا تیره و تار می‌شود.
از آن بی حمیت بباید گریخت
که نامردیش آب مردان بریخت
هوش مصنوعی: از فردی که بی‌عاطفه و بی‌احساس است باید دوری کرد، زیرا بی‌نمانی او باعث می‌شود شخصیت و شرف دیگران نیز زیر سؤال برود.
پسر کاو میان قلندر نشست
پدر گو ز خیرش فرو شوی دست
هوش مصنوعی: پسر به جمع درویشان و عارفان پیوسته است، پدرش از او می‌خواهد که از نیکی‌های او بهره‌مند شود و خود را از خوبی‌ها و فضایل او پر کند.
دریغش مخور بر هلاک و تلف
که پیش از پدر مرده به ناخلف
هوش مصنوعی: نگران سرنوشت کسی نباش که پیش از پدرش، به خاطر نافرمانی و بدی‌ها، از دنیا رفته است.

خوانش ها

بخش ۲۴ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۴ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۲۴ - حکایت به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1397/03/04 16:06
پویا پازوکی

سلام من در نسخه مرحوم فروغی مصرع 16 را اینگونه دیدم:
که نامردیش آب مردم بریخت

1397/03/04 18:06
نادر..

بسی زیبا و شایسته خواهد بود "نامرد" و "نامردی" از دایره واژگانی که به کار می بندیم حذف شده، "نامردم" و "نامردمی" جایگزین آنها گردد..

1399/02/20 04:05
نگار بهشتی پور

سهی قامت:‌خوش قد و بالا
محاسن: ریش
مخنث:‌ آن‌که نه مرد است و نه زن؛ خنثی؛ معنی مصرع یعنی:‌که پیش از ریش درآوردن روسیاه و رسوا شود.
بی حمیت: بی غیرت
قلندر:‌ در اینجا یعنی مردم بی قید و لاابالی
دریغش مخور: افسوس نخور
از شرح دکتر یوسفی

1399/09/22 10:11
محمدرضا

پریچهره ای بود محبوب من
بدو گفتم ای لعبت خوب من
این چگونه رابطه ای است؟؟؟؟

1401/08/31 20:10
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

رابطه یِ صاحب نظری! یا نظربازیِ عرفا و بزرگان!

یعنی صاحب نظران جز زیبایی و نیکویی, غرض و مرضی نداشته و هیچ گونه نگاه یا کرداری آمیخته با هوس و شهوت در آن دخیل نمی باشد! الله و اعلم!