گنجور

بخش ۲۰ - حکایت فریدون و وزیر و غماز

فریدون وزیری پسندیده داشت
که روشن دل و دوربین دیده داشت
رضای حق اول نگه داشتی
دگر پاس فرمان شه داشتی
نهد عامل سفله بر خلق رنج
که تدبیر ملک است و توفیر گنج
اگر جانب حق نداری نگاه
گزندت رساند هم از پادشاه
یکی رفت پیش ملک بامداد
که هر روزت آسایش و کام باد
غرض مشنو از من نصیحت پذیر
تو را در نهان دشمن است این وزیر
کس از خاص لشکر نمانده‌ست و عام
که سیم و زر از وی ندارد به وام
به شرطی که چون شاه گردن فراز
بمیرد، دهند آن زر و سیم باز
نخواهد تو را زنده این خودپرست
مبادا که نقدش نیاید به دست
یکی سوی دستور دولت پناه
به چشم سیاست نگه کرد شاه
که در صورت دوستان پیش من
به خاطر چرایی بد اندیش من؟
زمین پیش تختش ببوسید و گفت
نشاید چو پرسیدی اکنون نهفت
چنین خواهم ای نامور پادشاه
که باشند خلقت همه نیک خواه
چو مرگت بود وعدهٔ سیم من
بقا بیش خواهندت از بیم من
نخواهی که مردم به صدق و نیاز
سرت سبز خواهند و عمرت دراز؟
غنیمت شمارند مردان دعا
که جوشن بود پیش تیر بلا
پسندید از او شهریار آنچه گفت
گل رویش از تازگی برشکفت
ز قدر و مکانی که دستور داشت
مکانش بیفزود و قدرش فراشت
بد اندیش را زجر و تأدیب کرد
پشیمانی از گفتهٔ خویش خورد
ندیدم ز غماز سرگشته‌تر
نگون طالع و بخت برگشته‌تر
ز نادانی و تیره رایی که اوست
خلاف افکند در میان دو دوست
کنند این و آن خوش دگر باره دل
وی اندر میان کور بخت و خجل
میان دو کس آتش افروختن
نه عقل است و خود در میان سوختن
چو سعدی کسی ذوق خلوت چشید
که از هر که عالم زبان درکشید
بگوی آنچه دانی سخن سودمند
وگر هیچ کس را نیاید پسند
که فردا پشیمان برآرد خروش
که آوخ چرا حق نکردم به گوش؟

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فریدون وزیری پسندیده داشت
که روشن دل و دوربین دیده داشت
فریدون‌شاه وزیری نیکو داشت که روشن‌رای و کاردان بود.
رضای حق اول نگه داشتی
دگر پاس فرمان شه داشتی
نخست رضا و خشنودی پروردگار را نگه‌می‌داشت و پس از آن فرمان و دستور شاه را.
نهد عامل سفله بر خلق رنج
که تدبیر ملک است و توفیر گنج
عامل و مسؤول سفله و پست‌، به مردم رنج و زیان می‌رساند به این بهانه که تدبیر حکومت است و این‌ باعث افزایش پول و ثروت است.
اگر جانب حق نداری نگاه
گزندت رساند هم از پادشاه
هوش مصنوعی: اگر طرف حق را نگیری، ممکن است حتی از سوی پادشاه هم به تو آسیب برسد.
یکی رفت پیش ملک بامداد
که هر روزت آسایش و کام باد
یکی پیش فریدون رفت (و پس از دعا) که هر روز آسایش و بهروزی داشته باشی.
غرض مشنو از من نصیحت پذیر
تو را در نهان دشمن است این وزیر
(گفت‌) این که می‌گویم را بدخواهی مدان بلکه نصیحت و پند است؛ وزیر تو در نهان و دور از چشم تو‌، دشمن توست.
کس از خاص لشکر نمانده‌ست و عام
که سیم و زر از وی ندارد به وام
از خاص و عام هیچکس نمانده که وزیر به او وام و قرض نداده باشد.
به شرطی که چون شاه گردن فراز
بمیرد، دهند آن زر و سیم باز
و شرط بازگرداندن قرض را به روزی موکول که شاه بمیرد.
نخواهد تو را زنده این خودپرست
مبادا که نقدش نیاید به دست
این آدم خودپرست نمی‌خواهد تو را زنده ببیند چون فکر می‌کند که با مرگ تو پول‌هایش برخواهد گشت.
یکی سوی دستور دولت پناه
به چشم سیاست نگه کرد شاه
شاه نگاهی از راه تنبیه و خشم به آن وزیر دولت‌پناه و کاردان کرد.
که در صورت دوستان پیش من
به خاطر چرایی بد اندیش من؟
‌(و گفت‌) که در ظاهر‌ِ یک دوست چرا دشمن من هستی؟
زمین پیش تختش ببوسید و گفت
نشاید چو پرسیدی اکنون نهفت
وزیر با احترام خاک‌بوسی کرد و گفت الان که پرسیدی شایسته نیست پنهان بدارم.
چنین خواهم ای نامور پادشاه
که باشند خلقت همه نیک خواه
ای پادشاه ناموَر، چنین می‌خواهم که همه مردم نیک‌خواه و خیر‌خواه تو باشند.
چو مرگت بود وعدهٔ سیم من
بقا بیش خواهندت از بیم من
چون برگشت پولم را به مرگ تو وعده و موکول کرده‌ام از ترس من‌، خواهان بقا و درازی عمر تو هستند.
نخواهی که مردم به صدق و نیاز
سرت سبز خواهند و عمرت دراز؟
آیا دوست نداری که مردم با دعا و صدقه خواهان سلامت تو و طول عمرت باشند‌؟
غنیمت شمارند مردان دعا
که جوشن بود پیش تیر بلا
مردان‌، دعای خیر را غنیمت می‌شمارند زیرا‌که مانند زره و جوشن‌ در برابر تیر‌های بلا‌‌ست.
پسندید از او شهریار آنچه گفت
گل رویش از تازگی برشکفت
فریدون آنچه را که وزیر گفت پسندید و شاد شد.
ز قدر و مکانی که دستور داشت
مکانش بیفزود و قدرش فراشت
به قدر و جایگاهی که آن وزیر داشت افزود.
بد اندیش را زجر و تأدیب کرد
پشیمانی از گفتهٔ خویش خورد
و آن بداندیش و بد‌گو را تنبیه کرد و از گفتهٔ خود نیز پشیمان گشت.
ندیدم ز غماز سرگشته‌تر
نگون طالع و بخت برگشته‌تر
از آدم بد‌گو بیچاره‌تر و نگون‌بخت‌تر ندیده‌ام.
ز نادانی و تیره رایی که اوست
خلاف افکند در میان دو دوست
از نادانی و بداندیشی میان دو دوست اختلاف می‌اندازد.
کنند این و آن خوش دگر باره دل
وی اندر میان کور بخت و خجل
آن دو دوست دوباره از هم خوشدل می‌شوند و او در میان‌، خجل و بدبخت می‌مانَد.
میان دو کس آتش افروختن
نه عقل است و خود در میان سوختن
اختلاف و دشمنی افکندن میان دو شخص؛ و خود زیان دیدن، کاری عاقلانه نیست.
چو سعدی کسی ذوق خلوت چشید
که از هر که عالم زبان درکشید
کسی همچون سعدی لذت خلوت را چشید که از بدگویی‌ دیگران دوری کرد.
بگوی آنچه دانی سخن سودمند
وگر هیچ کس را نیاید پسند
آنچه که سودمند و مفید است را بگو حتی اگر دیگران نپسندند.
که فردا پشیمان برآرد خروش
که آوخ چرا حق نکردم به گوش؟
که بعدا از روی پشیمانی خروش بر‌می‌آورد و می‌گوید که چرا به آن سخن حق و درست گوش نکردم.

خوانش ها

بخش ۲۰ - حکایت فریدون و وزیر و غماز به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۰ - حکایت فریدون و وزیر و غماز به خوانش عندلیب
بخش ۲۰ - حکایت فریدون و وزیر و غماز به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1395/07/18 09:10

واقعا حکایات سعدی در عین سادگی و بلاغت،عمیق و مفیدن
در بیت آخر"پشیمان" به اشتباه"پیشمان" نوشته شده
اصلاح فرمایید

1399/02/07 03:05
نگار بهشتی پور

پاس فرمان شه داشتی: فرمان فریدون را رعایت میکرد و بکار می بست.
عامل:‌ ضابط. دیوانی . رئیس . والی . حاکم
سفله:‌ پست ، فرومایه
توفیر:‌اصل معنی دادن حق کسی بتمام و کمال، در اصطلاح دیوان بیشتر شدن مال دیوان از آنچه انتظار می رفت از راه کمتر خرج کردن و صرفه جویی و پس انداز کردن یا محل عایدی تازه ای یافتن (مجتبی مینوی) در اینجا یعنی صرفه، سود خزانه.
گزندت رساند:‌فاعل رساند در اینجا حق یعنی خداست.
سرت سبز خواهند: کنایه از شادی و خوشحالی و نیز صاحب دولت بودن است.
جوشن: خفتان.سلاحی باشد غیر زره چه زره تمام از حلقه است و جوشن حلقه و تنگه ٔ آهن هم باشد. مضمون بیت اشاره به این سخن علی (ع) که دعا سپر مومن است. و نیز حدیث نبوی که دعا بلا را بر می گرداند.
زجر:‌در اینجا یعنی راندن و طرد کردن.
تادیب: گوشمال دادن
غماز:‌سخن چین
نگون طالع:‌بدبخت
چو سعدی کسی ذوق خلوت چشید/که از هر که عالم زبان درکشید:‌آن کسی مانند سعدی خوشی خلوت گزیدن را درک کرد که از بدگویی مردم عالم زبان بست.
از شرح دکتر یوسفی

1399/07/08 10:10
مجتبی

سلام
آقا با توجه به عکسایی که گذاشتید همه شعر اشتباهه که
به نظر میاد نوشته داخل عکس ها درست تر باشه چون چیزی که شما نوشتید به فارسی امروزی نزدیک تره. خیلی از لغات باید درست بشه، لطفا