گنجور

بخش ۱۴ - حکایت

شنیدم که از پارسایان یکی
به طیبت بخندید با کودکی
دگر پارسایان خلوت نشین
به عیبش فتادند در پوستین
به آخر نماند این حکایت نهفت
به صاحب نظر باز گفتند و گفت
مدر پرده بر یار شوریده حال
نه طیبت حرام است و غیبت حلال!

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم که از پارسایان یکی
به طیبت بخندید با کودکی
هوش مصنوعی: خبرهایی شنیدم که یکی از پارسایان با مهربانی و خنده به یک کودک نگاه کرد.
دگر پارسایان خلوت نشین
به عیبش فتادند در پوستین
هوش مصنوعی: برخی از پرهیزکاران که عزلت نشین هستند، به عیوب او اشاره کردند و او را در قالبی دیگر مورد قضاوت قرار دادند.
به آخر نماند این حکایت نهفت
به صاحب نظر باز گفتند و گفت
هوش مصنوعی: این داستان پنهان به پایان نمی‌رسد و کسانی که آگاهی دارند، به یکدیگر پیغام دادند و نظرات خود را بیان کردند.
مدر پرده بر یار شوریده حال
نه طیبت حرام است و غیبت حلال!
هوش مصنوعی: پرده را کنار بزن و به یار شیدایت نگاه کن؛ نه زیبایی او ناپاک است و نه صحبت درباره‌اش دور از انصاف.

خوانش ها

بخش ۱۴ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۴ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۱۴ - حکایت به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/08/04 08:11
هادی

طیبت:طیبت . [ ب َ ] (ع اِمص ) مزاح . خوش طبعی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوش منشی . خوش مزگی . بازی

1399/02/23 23:04
نگار بهشتی پور

فتادند در پوستین:‌در پوستین کسی افتادن یعنی بد او را گفتن
مدر پرده بر یار شوریده حال: راز دوست آشقته حال را فاش مکن.

1399/11/18 15:02
امیر

با پوزش یعنی رابطه‌ی نادرست با کودکان تا این حد موضوعی نزدیک به ذهن و محتمل بوده است برای افراد (مثل الان شاید)

1401/08/29 22:10
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

قطعا بدتر از الان