اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی پیش داود طائی نشست
که دیدم فلان صوفی افتاده مست
هوش مصنوعی: یک نفر نزد داود طائی نشسته بود و گفت که دیدم یک صوفی به شدت مست شده است.
قی آلوده دستار و پیراهنش
گروهی سگان حلقه پیرامنش
هوش مصنوعی: او با دستار و پیراهنی که کثیف شده، در میان گروهی از سگان محاصره شده است.
چو پیر از جوان این حکایت شنید
به آزار از او روی در هم کشید
هوش مصنوعی: وقتی پیرمرد این داستان را از جوان شنید، به خاطر ناراحتی و آزارش، چهرهاش را در هم کشید.
زمانی بر آشفت و گفت ای رفیق
به کار آید امروز یار شفیق
هوش مصنوعی: زمانی به هم ریخت و گفت: ای دوست، امروز به کمک یک دوست خوب نیاز است.
برو زآن مقام شنیعش بیار
که در شرع نهی است و در خرقه عار
هوش مصنوعی: از آن جایگاه ناپسند دور شو، زیرا که در دین مورد نهی قرار گرفته و برای عارفان ناپسند است.
به پشتش در آور چو مردان که مست
عنان سلامت ندارد به دست
هوش مصنوعی: مثل مردان محکم و استوار بر پشتش سوار شو، زیرا که در این حال به دست او کنترل و تسلطی بر اوضاع ندارد.
نیوشنده شد زین سخن تنگدل
به فکرت فرو رفت چون خر به گل
هوش مصنوعی: شنونده از این حرف ناراحت شد و مثل خر که در گل گیر کرده، در فکر و اندیشه فرو رفت.
نه زهره که فرمان نگیرد به گوش
نه یارا که مست اندر آرد به دوش
هوش مصنوعی: نه ستارهای که قدرت شنیدن فرمان را دارد و نه کسی که بتواند در حالت مستی بار سنگینی را بر دوش بکشد.
زمانی بپیچید و درمان ندید
ره سر کشیدن ز فرمان ندید
هوش مصنوعی: زمانی طولانی گذشت و هیچ درمانی پیدا نشد، همچنین کسی از فرمان این مسیر سرپیچی نکرد.
میان بست و بی اختیارش به دوش
در آورد و شهری بر او عام جوش
هوش مصنوعی: در میانه کار، آنچه بر دوش او بود را به آرامی برداشت و جمعیتی در اطراف او شروع به شلوغی و هیجان کردند.
یکی طعنه میزد که درویش بین
زهی پارسایان پاکیزه دین!
هوش مصنوعی: یک نفر به درویشی که خود را پارسا و پاکنهاد میدانست، طعنه میزد و او را مسخره میکرد.
یکی صوفیان بین که می خوردهاند
مرقع به سیکی گرو کردهاند
هوش مصنوعی: یک نفر از صوفیان را ببین که مشغول نوشیدن شراب است و لباسی که به تن دارد را به یک سکه رها کردهاند.
اشارت کنان این و آن را به دست
که آن سر گران است و این نیم مست
هوش مصنوعی: به آرامی به دیگران اشاره کن که آن شخص مهم و باارزش است و این فرد دیگر حالتی شبیه به مستی دارد.
به گردن بر از جور دشمن حسام
به از شنعت شهر و جوش عوام
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نکتهای اشاره میکند که بهتر است انسان تحت فشار و ظلم دشمن باشد تا اینکه در میان مردم عادی و ناآگاه قرار گیرد. به عبارتی، تحمل سختی از سوی دشمن به مراتب بهتر از زندگی در میان افرادی است که فاقد دانش یا آگاهی کافی هستند.
بلا دید و روزی به محنت گذاشت
به ناکام بردش به جایی که داشت
هوش مصنوعی: مشکلات و سختیها او را به جایی رساند که نمیخواست و باعث شد تجربههای تلخی را از سر بگذراند.
شب از فکرت و نامرادی نخفت
دگر روز پیرش به تعلیم گفت
هوش مصنوعی: شب، به خاطر فکر و ناامیدیات خوابم نبرد و صبح روز بعد، پیرمرد به تو آموزش داد.
مریز آبروی برادر به کوی
که دهرت نریزد به شهر آبروی
هوش مصنوعی: آبروی برادر خود را در جایی به خطر نینداز که مردم شهر آبرو و اعتبار تو را حفظ نمیکنند.
حاشیه ها
1399/02/23 09:04
نگار بهشتی پور
داود طائی: ابوسلیمان داود بن نصیر طائی کوفی از فقیهان و عارفان و پارسایان قرن دوم هجری.
شنیع:زشت، ناپسند
که در شرع نهی است و در خرقه عار:چنین کاری در خرقه ی صوفیانه انجام دادن در نظر اهل تصوف ننگ است.
نیوشنده: شنونده
یارا: توانایی و تاب و طاقت
بپیچید: ناراحت شد
شهری بر او عام جوش: عامه ی مردم شهر بهم برآمده بر او ازدحام کرده بودند، هنگامه و آشوب برپا کرده بودند.
زهی: در اینجا بیان تعجب است.
مرقع به سیکی گرو کردهاند: مرقع جامه ی پاره پاره بهم دوخته و وصله دار صوفیان است. سیکی باده ایست که بر اثر جوشیدن دو سوم آن بخار شده و یک سوم آن باقی مانده باشد. گاه نیز به معنی مطلق باده بکار رفته است.
حسام: شمشیر تیز
شنعت: سرزنش
گذاشت: سپری کرد
بناکام:ناگزیر
1401/02/06 09:05
Gholam Balouch
زهره: در زبان بلوچی به آن می گویند:زهرگ به فتح ز و ر
به معنی دل وجرأت
1401/07/18 23:10
مبارکه عابدپور
در بوستان به تصحیح فروغی
چو فرخنده خوی این حکایت شنید
زگوینده ابرو به هم درکشید
و
به پشتش در اور که مردان مست
عنان طریقت ندارد به دست