گنجور

بخش ۱۰ - حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی

یکی پیش داود طائی نشست
که دیدم فلان صوفی افتاده مست
قی آلوده دستار و پیراهنش
گروهی سگان حلقه پیرامنش
چو پیر از جوان این حکایت شنید
به آزار از او روی در هم کشید
زمانی بر آشفت و گفت ای رفیق
به کار آید امروز یار شفیق
برو زآن مقام شنیعش بیار
که در شرع نهی است و در خرقه عار
به پشتش در آور چو مردان که مست
عنان سلامت ندارد به دست
نیوشنده شد زین سخن تنگدل
به فکرت فرو رفت چون خر به گل
نه زهره که فرمان نگیرد به گوش
نه یارا که مست اندر آرد به دوش
زمانی بپیچید و درمان ندید
ره سر کشیدن ز فرمان ندید
میان بست و بی اختیارش به دوش
در آورد و شهری بر او عام جوش
یکی طعنه می‌زد که درویش بین
زهی پارسایان پاکیزه دین!
یکی صوفیان بین که می خورده‌اند
مرقع به سیکی گرو کرده‌اند
اشارت کنان این و آن را به دست
که آن سر گران است و این نیم مست
به گردن بر از جور دشمن حسام
به از شنعت شهر و جوش عوام
بلا دید و روزی به محنت گذاشت
به ناکام بردش به جایی که داشت
شب از فکرت و نامرادی نخفت
دگر روز پیرش به تعلیم گفت
مریز آبروی برادر به کوی
که دهرت نریزد به شهر آبروی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی پیش داود طائی نشست
که دیدم فلان صوفی افتاده مست
هوش مصنوعی: یک نفر نزد داود طائی نشسته بود و گفت که دیدم یک صوفی به شدت مست شده است.
قی آلوده دستار و پیراهنش
گروهی سگان حلقه پیرامنش
هوش مصنوعی: او با دستار و پیراهنی که کثیف شده، در میان گروهی از سگان محاصره شده است.
چو پیر از جوان این حکایت شنید
به آزار از او روی در هم کشید
هوش مصنوعی: وقتی پیرمرد این داستان را از جوان شنید، به خاطر ناراحتی و آزارش، چهره‌اش را در هم کشید.
زمانی بر آشفت و گفت ای رفیق
به کار آید امروز یار شفیق
هوش مصنوعی: زمانی به هم ریخت و گفت: ای دوست، امروز به کمک یک دوست خوب نیاز است.
برو زآن مقام شنیعش بیار
که در شرع نهی است و در خرقه عار
هوش مصنوعی: از آن جایگاه ناپسند دور شو، زیرا که در دین مورد نهی قرار گرفته و برای عارفان ناپسند است.
به پشتش در آور چو مردان که مست
عنان سلامت ندارد به دست
هوش مصنوعی: مثل مردان محکم و استوار بر پشتش سوار شو، زیرا که در این حال به دست او کنترل و تسلطی بر اوضاع ندارد.
نیوشنده شد زین سخن تنگدل
به فکرت فرو رفت چون خر به گل
هوش مصنوعی: شنونده از این حرف ناراحت شد و مثل خر که در گل گیر کرده، در فکر و اندیشه فرو رفت.
نه زهره که فرمان نگیرد به گوش
نه یارا که مست اندر آرد به دوش
هوش مصنوعی: نه ستاره‌ای که قدرت شنیدن فرمان را دارد و نه کسی که بتواند در حالت مستی بار سنگینی را بر دوش بکشد.
زمانی بپیچید و درمان ندید
ره سر کشیدن ز فرمان ندید
هوش مصنوعی: زمانی طولانی گذشت و هیچ درمانی پیدا نشد، همچنین کسی از فرمان این مسیر سرپیچی نکرد.
میان بست و بی اختیارش به دوش
در آورد و شهری بر او عام جوش
هوش مصنوعی: در میانه کار، آنچه بر دوش او بود را به آرامی برداشت و جمعیتی در اطراف او شروع به شلوغی و هیجان کردند.
یکی طعنه می‌زد که درویش بین
زهی پارسایان پاکیزه دین!
هوش مصنوعی: یک نفر به درویشی که خود را پارسا و پاک‌نهاد می‌دانست، طعنه می‌زد و او را مسخره می‌کرد.
یکی صوفیان بین که می خورده‌اند
مرقع به سیکی گرو کرده‌اند
هوش مصنوعی: یک نفر از صوفیان را ببین که مشغول نوشیدن شراب است و لباسی که به تن دارد را به یک سکه رها کرده‌اند.
اشارت کنان این و آن را به دست
که آن سر گران است و این نیم مست
هوش مصنوعی: به آرامی به دیگران اشاره کن که آن شخص مهم و باارزش است و این فرد دیگر حالتی شبیه به مستی دارد.
به گردن بر از جور دشمن حسام
به از شنعت شهر و جوش عوام
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نکته‌ای اشاره می‌کند که بهتر است انسان تحت فشار و ظلم دشمن باشد تا اینکه در میان مردم عادی و ناآگاه قرار گیرد. به عبارتی، تحمل سختی از سوی دشمن به مراتب بهتر از زندگی در میان افرادی است که فاقد دانش یا آگاهی کافی هستند.
بلا دید و روزی به محنت گذاشت
به ناکام بردش به جایی که داشت
هوش مصنوعی: مشکلات و سختی‌ها او را به جایی رساند که نمی‌خواست و باعث شد تجربه‌های تلخی را از سر بگذراند.
شب از فکرت و نامرادی نخفت
دگر روز پیرش به تعلیم گفت
هوش مصنوعی: شب، به خاطر فکر و ناامیدی‌ات خوابم نبرد و صبح روز بعد، پیرمرد به تو آموزش داد.
مریز آبروی برادر به کوی
که دهرت نریزد به شهر آبروی
هوش مصنوعی: آبروی برادر خود را در جایی به خطر نینداز که مردم شهر آبرو و اعتبار تو را حفظ نمی‌کنند.

خوانش ها

بخش ۱۰ - حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۰ - حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی به خوانش عندلیب
بخش ۱۰ - حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1399/02/23 09:04
نگار بهشتی پور

داود طائی: ابوسلیمان داود بن نصیر طائی کوفی از فقیهان و عارفان و پارسایان قرن دوم هجری.
شنیع:‌زشت، ناپسند
که در شرع نهی است و در خرقه عار:‌چنین کاری در خرقه ی صوفیانه انجام دادن در نظر اهل تصوف ننگ است.
نیوشنده: شنونده
یارا: توانایی و تاب و طاقت
بپیچید: ناراحت شد
شهری بر او عام جوش: عامه ی مردم شهر بهم برآمده بر او ازدحام کرده بودند، هنگامه و آشوب برپا کرده بودند.
زهی: در اینجا بیان تعجب است.
مرقع به سیکی گرو کرده‌اند: مرقع جامه ی پاره پاره بهم دوخته و وصله دار صوفیان است. سیکی باده ایست که بر اثر جوشیدن دو سوم آن بخار شده و یک سوم آن باقی مانده باشد. گاه نیز به معنی مطلق باده بکار رفته است.
حسام: شمشیر تیز
شنعت: سرزنش
گذاشت: سپری کرد
بناکام:‌ناگزیر

1401/02/06 09:05
Gholam Balouch

زهره: در زبان بلوچی به آن می گویند:زهرگ به فتح ز و ر 

به معنی دل وجرأت 

1401/07/18 23:10
مبارکه عابدپور

در بوستان به تصحیح فروغی 

چو فرخنده خوی این حکایت شنید

زگوینده ابرو به هم درکشید

و

به پشتش در اور که مردان مست

عنان طریقت ندارد به دست