گنجور

بخش ۷ - حکایت در عزت قناعت

یکی نیشکر داشت بر طبقری
چپ و راست گردیده بر مشتری
به صاحبدلی گفت در کنج ده
که بستان و چون دست یابی بده
بگفت آن خردمند زیبا سرشت
جوابی که بر دیده باید نبشت
تو را صبر بر من نباشد مگر
ولیکن مرا باشد از نیشکر
حلاوت ندارد شکر در نیش
چو باشد تقاضای تلخ از پیش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

بخش ۷ - حکایت در عزت قناعت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۷ - حکایت در عزت قناعت به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/10/14 13:01
سعید

در مصراع اول (طبقری) درست است نه طبفری.

1392/02/15 05:05
مینا

سعید جان کاش معنیش رو هم مینوشتی البته کمابیش میشه حدس زد

1393/11/22 13:01

مینا خانم معنی حکایت بصورت اجمالی این است که:
نیشکر فروشی بدنبال مشتری بود و به صاحبدلی رسید و گفت این نیشکرها را بگیر و هر وقت داشتی پولش را بده
آن خردمند صاحبدل نیز جواب داد: تو مگر برای من صبر نمیکنی تا پول را پرداخت کنم ولی من میتوانم برای نیشکر صبر و قناعت کنم تا در زمان داشتن پول خرید کنم
نیشکر نسیه شیرینی ندارد وقتی اضطراب تقاضای تلخ طلب از جانب شما بیادم آید