گنجور

بخش ۱۳ - حکایت

یکی سلطنت ران صاحب شکوه
فرو خواست رفت آفتابش به کوه
به شیخی در آن بقعه کشور گذاشت
که در دوره قائم مقامی نداشت
چو خلوت نشین کوس دولت شنید
دگر ذوق در کنج خلوت ندید
چپ و راست لشکر کشیدن گرفت
دل پردلان زو رمیدن گرفت
چنان سخت بازو شد و تیز چنگ
که با جنگجویان طلب کرد جنگ
ز قوم پراکنده خلقی بکشت
دگر جمع گشتند و هم رای و پشت
چنان در حصارش کشیدند تنگ
که عاجز شد از تیرباران و سنگ
بر نیکمردی فرستاد کس
که صعبم فرومانده، فریاد رس
به همت مدد کن که شمشیر و تیر
نه در هر وغایی بود دستگیر
چو بشنید عابد بخندید و گفت
چرا نیم نانی نخورد و نخفت؟
ندانست قارون نعمت پرست
که گنج سلامت به کنج اندر است

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی سلطنت ران صاحب شکوه
فرو خواست رفت آفتابش به کوه
هوش مصنوعی: یک پادشاه با وقار و شکوه، سلطنت خود را ترک کرد و رفت. در این حال، همچون خورشید، به ارتفاعات و کوه‌ها می‌رود.
به شیخی در آن بقعه کشور گذاشت
که در دوره قائم مقامی نداشت
هوش مصنوعی: در آن مکان، شخصی را به عنوان شیخ معرفی کردند که در دوران رهبری مقام خاصی نداشت.
چو خلوت نشین کوس دولت شنید
دگر ذوق در کنج خلوت ندید
هوش مصنوعی: وقتی کسی که در تنهایی و سکوت زندگی می‌کند، صدای خوش و خوبی را از دور می‌شنود، دیگر در کنج تنهایی‌اش هیچ شادی و لذتی حس نمی‌کند.
چپ و راست لشکر کشیدن گرفت
دل پردلان زو رمیدن گرفت
هوش مصنوعی: دل‌های شجاع و دلاور به سمت راست و چپ به جنگ و نبرد حرکت کردند و این نشان‌دهنده تردید و ترس در آن‌هاست.
چنان سخت بازو شد و تیز چنگ
که با جنگجویان طلب کرد جنگ
هوش مصنوعی: به قدری بازو محکم و چنگش تند و سریع شده بود که با جنگجویان برای نبرد و مبارزه به چالش پرداخت.
ز قوم پراکنده خلقی بکشت
دگر جمع گشتند و هم رای و پشت
هوش مصنوعی: از میان گروهی از مردم که پراکنده بودند، عده‌ای دیگر به هم پیوستند و متحد شدند، و نظر و حمایت یکسانی پیدا کردند.
چنان در حصارش کشیدند تنگ
که عاجز شد از تیرباران و سنگ
هوش مصنوعی: به قدری او را در محاصره قرار دادند که دیگر نتوانست در برابر تیرها و سنگ‌ها مقاومت کند و ضعف نشان داد.
بر نیکمردی فرستاد کس
که صعبم فرومانده، فریاد رس
هوش مصنوعی: او به یک انسان نیکو پیام فرستاد که در موقعیتی دشوار قرار گرفته‌ام و نیازمند کمک هستم.
به همت مدد کن که شمشیر و تیر
نه در هر وغایی بود دستگیر
هوش مصنوعی: با تلاش و کمک یکدیگر، پیروزی حاصل می‌شود؛ زیرا تنها تکیه بر شمشیر و تیر در شرایط سخت کارساز نیست.
چو بشنید عابد بخندید و گفت
چرا نیم نانی نخورد و نخفت؟
هوش مصنوعی: زمانی که عابد این را شنید، لبخندی زد و گفت: چرا کسی نان نیمه‌ای نمی‌خورد و نمی‌خوابد؟
ندانست قارون نعمت پرست
که گنج سلامت به کنج اندر است
هوش مصنوعی: قارون، که به دنبال ثروت و نعمت‌های ظاهری بود، نمی‌دانست که واقعی‌ترین و باارزش‌ترین نعمت، سلامتی است که در گوشه‌ای ساده و نزدیک به او وجود دارد.

خوانش ها

بخش ۱۳ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۳ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۱۳ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۳ - حکایت به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1392/02/15 04:05
مینا

وغا یعنی جنگ و مبارزه و کارزار وغوغا