گنجور

بخش ۹ - حکایت

یکی پیرِ درویش در خاک کیش
چه خوش گفت با همسر زشت خویش
چو دست قضا زشت‌رویت سرشت
میندای گلگونه بر روی زشت‌
که حاصل کند نیکبختی به زور؟
به سرمه که بینا کند چشم کور؟
نیاید نکوکاری از بد رگان
محال است دوزندگی از سگان
همه فیلسوفان یونان و روم
ندانند کرد انگبین از زقوم
ز وحشی نیاید که مردم شود
به سعی اندر او تربیت گم شود
توان پاک‌‎کردن ز زنگ آینه
ولیکن نیاید ز سنگ آینه
به کوشش نروید گل از شاخ بید
نه زنگی به گرمابه گردد سپید
چو رد می‌نگردد خدنگ قضا
سپر نیست مر بنده را جز رضا

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی پیرِ درویش در خاک کیش
چه خوش گفت با همسر زشت خویش
پیر‌مردی تنگدست در جزیره کیش، به‌همسر زشت‌روی خود چه خوش و بجا گفت:
چو دست قضا زشت‌رویت سرشت
میندای گلگونه بر روی زشت‌
‌«وقتی که تقدیر تو را زشت خلق کرده‌، پس آرایش مکن‌»
که حاصل کند نیکبختی به زور؟
به سرمه که بینا کند چشم کور؟
چه کسی می‌تواند تقدیر را عوض کند و به‌زور نیکبخت شود؟ با سرمه چطور می‌شود نابینا، بینا شود؟
نیاید نکوکاری از بد رگان
محال است دوزندگی از سگان
از بدرگان و بدسرشتان نیز نباید انتظار و توقع نیکوکاری داشت؛ محال است سگی‌، دوزندگی و خیاطی کند!
همه فیلسوفان یونان و روم
ندانند کرد انگبین از زقوم
اگر تمام فیلسوفان یونان و روم را جمع‌کنی نمی‌توانند از زقوم تلخ، عسل بگیرند٬ ( زُقوم‌: درخت دوزخی)
ز وحشی نیاید که مردم شود
به سعی اندر او تربیت گم شود
جانور وحشی تبدیل به آدمی ‌نمی‌شود و هرچه سعی کنی و تربیت کنی در او گم و بی‌اثر می‌شود.
توان پاک‌‎کردن ز زنگ آینه
ولیکن نیاید ز سنگ آینه
می‌شود زنگار آینه را پاک کرد اما نمی‌شود سنگ را به آینه تبدیل کرد.
به کوشش نروید گل از شاخ بید
نه زنگی به گرمابه گردد سپید
با تلاش نمی‌شود از درخت بید، گل‌سرخ رویاند و با حمام‌کردن، سیاه و زنگی‌، سپید نمی‌گردد.
چو رد می‌نگردد خدنگ قضا
سپر نیست مر بنده را جز رضا
وقتی که تیر قضا، خطا نمی‌رود، بنده جز تسلیم و رضا چاره‌ای ندارد.

خوانش ها

بخش ۹ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۹ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۹ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
بخش ۹ - حکایت به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1394/03/28 07:05
حمید سامانی

امانت داری شعر بسیار مهم است و مهمتر اینکه بازنویسی شعر با املای صحیح انجام شود، از جمله حفظ فاصله بین کلمات برای کمک به خوانش درست، در جاهایی استفاده از علامت مکث (ویرگول) برای خوانش صحیح لازم است
در بیت سوم شاعر سؤال از کسی نمیپرسد و انتظار جوابی در آن نیست، تنها یک جمله است که "حالت" سؤالی دارد و هر چند بیت با لحن پرسشی خوانده میشود با این وصف دلیل استفاده از علامت سؤال مناسب و درست نیست
بدرگان معنا ندارد این یک کلمه مرکب است از ترکیب بد + رگان ساخته شده ( رگان جمع است: رگ + ان)، بین بد و رگان بایستی فاصله رعایت شود به این شکل: بد رگان
ز قوم غلط است "زقوم" صحیح است به معنای میوه تلخ دوزخ، بین (ز) و (قوم) فاصله ای نیست
همینطور (گرما به) هم غلط است، بایستی نزدیک هم نوشته شود (گرمابه) به معنای حمام است
مربنده هم بایستی مجزا نوشته شود، "مر" مخفف مگر است، آن را به این صورت تصیح کنید: مر بنده
اشتباه های خیلی زیادی در بسیاری از شعرهای دیگر به چشم میخورد، شما که اینقدر زحمت میکشید کمی بیشتر دقت کنید که اشعار این بزرگان که به زحمت نوشته اند اشکال نداشته باشد، اینها را به شخس واردی و با تجربه اید بدهید که متن آنها را بررسی و تصیح کند

1401/07/01 00:10
مبارکه عابدپور

میندای در مصرع میندای گلگونه بر روی زشت به چه معنیه؟

1402/08/09 16:11
سُلگی قاسم .

 معنی مصرع میندای گلگون به روی زشت... 

 میندای فعل امر است مثل میندیش یا میندای.

میندای از  انداختن می آید که همان شکل دیگر  مینداز است که مخفف  شده و میندای  درآمده 

گلگون همان  غازه یا سرخاب، رنگ و روغنی است  که زنان به صورت می‌مالند 

در واقع سعدی  می‌خواهد بگوید اگر خدا صورت زشتی به تو داده  تو  با  غازه و سرخاب صورت که ظاهر است  سعی نکن زیبا  کنی  به باطن توجه کن و چند شاهد مثال هم می‌آورد:  مثل این که یک  سیاه پوست زنگی با حمام رفتن سفید  نخواهد شد یا یه  زور  گل از شاخ بید   نمی‌روید  طبع و سرشت گل  است  گل می دهد صورت ظاهر  نا زیبا هم   ضمیر  و باطن زیبا هموار کن. با تشکر  قاسم سُلگی 

1402/08/17 16:11
آرش هادی‌زاده

میندای یعنی اندود مکن یعنی نپوشان