بخش ۸ - حکایت مرد درویش و همسایهٔ توانگر
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
بخش ۸ - حکایت مرد درویش و همسایهٔ توانگر به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۸ - حکایت مرد درویش و همسایهٔ توانگر به خوانش عندلیب
بخش ۸ - حکایت مرد درویش و همسایهٔ توانگر به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
بسیار زیبا مانند همه حکایت ها و اشعار سعدی...
که کس چون تو بدبخت، درویش نیست
چو زنبور سرخت جز این نیش نیست
بیاموز مردی ز همسایگان
که آخر نیم قحبهٔ رایگان
هاها
مرد باید کار کند
البته خانم جان اشتباه از خودت بوده،باید مهریه ات را 655 کره خر میزدی حالا چند تا کمتر یا بیشتر به نیت بوستان مانند امروزیها که 1395 سکه بهار میزنند.
بیاموز مردی ز همسایگان
که آخر نیم *قحبه* رایگان
فارسی **: جاف جاف
جاف جاف=یاف یاف
یاف=یافه=یاوه
یاف یاف=هرزه هرزه=قحبه
پارسی را پاس بداریم
زین پس به چای مادر .... بگوییم مادر چاف جاف
خدا وکیلی کمبود فحش داریم که فحش چدید یاد میدی؟همون قحبه خوبه یا به قول خیلیها قهوه
قحبه در اصل قبحه از ریشه یِ قُبح و قبیح به معنی زشت و ناسزا می آید.
توجیه صافی دلِ صوف پوش, چرتِ محض است.
اگر کسی قصدِ یلّلی و تلّلی تحت هر عنوانی چه صوفی, عارف, درویش و... را دارد حق ندارد با ازدواج کردن, دیگری را به خاک سیاه و بدبختی بنشاند. کسی که ازدواج می کند نسبت به خواسته ها و نیازهای طرفِ مقابل مسئول است.
تجربه یِ شخصی و مشاهدات حقیر در این ۵ دهه از زندگی این بوده که:
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید!
و یا
مزد آن گرفت جانِ برادر که کار کرد!