بخش ۵ - حکایت
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۵ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۵ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۵ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1) ظاهراً بیت پنجم در تصحیح محمدعلی فروغی به این صورت است: «که این دفع چوب از سر و روی خویش...» ، و ضبط منزهتری به نظر میرسد.
2) فهم مصرع «چه داند طبیب از کسی رنج برد» کمی دشوار است. «چه» را باید «چگونه» در نظر گرفت. «داند» به معنی «تواند» به کار رفته. «برد» را هم باید به معنی «رفع کرد و زائل کرد و درمان کرد» گرفت. پس معنی بیت این میشود: «طبیب چگونه میتواند رنج کسی را درمان کند، [در حالی که] خودِ [طبیب هم] از رنج [و بیماری] خواهد مُرد؟
که این دفع چوب از سر و گوش خویش . بهتر به نظر می رسد
1) به نظر من "دفع چوب از سر و کون خویش" درسته، چون اگه تو روستاها دقت کرده باشید کسانی که خر سوار می شن برای این که خر تندتر بره معمولاً یا یه چوب به این دو قسمت خر ضربه می زنند (البته به نظر من رفتار دور از ترحم و خشنی هست که با این حیوان مظلوم می کنند).
2) بیت آخر هم به زبان ساده تر می خواد بگه: "کل اگر طبیب بودی // سر خود دوا نمودی"
در مصراع دوم بیت هشتم واژه "نمی کرد" چندان درست نیست. "نیارست" بهتر می نماید چرا که ناتوانی را می رساند ولی نکردن نتوانستن را نمیرساند
به نظر من بیت آخر به این معنی است که چگونه می تواند طبیب که خودش دچار درد است و از درد دارد می میرد درد کسی را درمان کند
در بیت آخر سعدی منطق شعر راکامل میکند و میگوید: طبیب چگونه کسی را درمان کند که آن فرد خودش میخواهد از رنج بمیرد؟
یعنی وقتی کسی برای خودش کاری نمیکند و خودش را نجات نمیدهد، طبیب چگونه اورا نجات بدهد؟
بیچاره در اصل آن کسی است که خودش میخواهد که از رنج بمیرد واراده ای ندارد، مثل آن خری که نتوانسته چوب را از خود دفع کند و ناتوان و زخمی مرده.
دقت شود که سعدی استادانه میگوید: «که بیچاره خواهد خود مرد» یعنی بیچاره خودش میخواهد بمیرد. اگر میگفت «بیچاره خود خواهد مرد» معنیش میشد بیچاره در آینده میمیرد.
فرهود عزیز با نظر شما موافقم.
معنی بیت اخر
طبیبی که در ذهن خود میپرسد ایا این بیچاره از رنجی که دارد بالاخره میمیرد یا جان سالم بدر میبرد،چگونه و با چه علم و آگاهی میتواند درد و رنج را از بیمار دور کند
در مورد بیت ماقبل اخر سرو گوش ممکن است بهتر باشد ولی امانت داری در شعر چیز دیگریست.برای راندن خر در زیر بار به در ک.و.ن خر چوب میزنند و برای تغییر مسیر و کم کردن سرعت بر گردن خر میزنند البته با دست و هش گفتن.
رنجبرد در اینجا یعنی رنج بردن