گنجور

بخش ۵ - حکایت

یکی روستایی سقط شد خرش
علم کرد بر تاک بستان سرش
جهاندیده پیری بر او بر گذشت
چنین گفت خندان به ناطور دشت
مپندار جان پدر کاین حمار
کند دفع چشم بد از کشتزار
که این دفع چوب از سر و گوش خویش
نمی‌کرد تا ناتوان مرد و ریش
چه داند طبیب از کسی رنج برد
که بیچاره خواهد خود از رنج مرد؟

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی روستایی سقط شد خرش
علم کرد بر تاک بستان سرش
هوش مصنوعی: یک روستایی، خرش را که بر اثر سقط کودک از دست داده بود، به زینت و آراستگی بر روی درخت تاک باغش علم کرد.
جهاندیده پیری بر او بر گذشت
چنین گفت خندان به ناطور دشت
هوش مصنوعی: پیر دانایی که تجربه‌های زیادی از زندگی دارد، از کنارش گذشت و با لبخند به نگهبان دشت گفت.
مپندار جان پدر کاین حمار
کند دفع چشم بد از کشتزار
هوش مصنوعی: نگذار به ذهنت بیفتد که جان پدر به خاطر این خر، چشم زخم را از مزرعه دور می‌کند.
که این دفع چوب از سر و گوش خویش
نمی‌کرد تا ناتوان مرد و ریش
هوش مصنوعی: او نمی‌توانست این بار از سر و گوش خود چوب را دور کند تا اینکه ناتوان و بی‌چاره شد.
چه داند طبیب از کسی رنج برد
که بیچاره خواهد خود از رنج مرد؟
هوش مصنوعی: طبیب چطور می‌تواند درک کند که کسی از درد رنج می‌برد، در حالی که آن فرد خود خواهان رنج و آزار است؟

خوانش ها

بخش ۵ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۵ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۵ - حکایت به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1389/03/25 13:05
حبیبی

1) ظاهراً بیت پنجم در تصحیح محمدعلی فروغی به این صورت است: «که این دفع چوب از سر و روی خویش...» ، و ضبط منزه‌تری به نظر می‌رسد.
2) فهم مصرع «چه داند طبیب از کسی رنج برد» کمی دشوار است. «چه» را باید «چگونه» در نظر گرفت. «داند» به معنی «تواند» به کار رفته. «برد» را هم باید به معنی «رفع کرد و زائل کرد و درمان کرد» گرفت. پس معنی بیت این می‌شود: «طبیب چگونه می‌تواند رنج کسی را درمان کند، [در حالی که] خودِ [طبیب هم] از رنج [و بیماری] خواهد مُرد؟

1391/11/30 16:01
محمد علی علیرضایی

که این دفع چوب از سر و گوش خویش . بهتر به نظر می رسد

1393/06/16 04:09

1) به نظر من "دفع چوب از سر و کون خویش" درسته، چون اگه تو روستاها دقت کرده باشید کسانی که خر سوار می شن برای این که خر تندتر بره معمولاً یا یه چوب به این دو قسمت خر ضربه می زنند (البته به نظر من رفتار دور از ترحم و خشنی هست که با این حیوان مظلوم می کنند).
2) بیت آخر هم به زبان ساده تر می خواد بگه: "کل اگر طبیب بودی // سر خود دوا نمودی"

1397/08/01 05:11
شاهین

در مصراع دوم بیت هشتم واژه "نمی کرد" چندان درست نیست. "نیارست" بهتر می نماید چرا که ناتوانی را می رساند ولی نکردن نتوانستن را نمیرساند

1399/03/11 08:06
قریشی

به نظر من بیت آخر به این معنی است که چگونه می تواند طبیب که خودش دچار درد است و از درد دارد می میرد درد کسی را درمان کند

1399/11/24 02:01
فرهود

در بیت آخر سعدی منطق شعر راکامل میکند و میگوید: طبیب چگونه کسی را درمان کند که آن فرد خودش میخواهد از رنج بمیرد؟
یعنی وقتی کسی برای خودش کاری نمیکند و خودش را نجات نمیدهد، طبیب چگونه اورا نجات بدهد؟
بیچاره در اصل آن کسی است که خودش میخواهد که از رنج بمیرد واراده ای ندارد، مثل آن خری که نتوانسته چوب را از خود دفع کند و ناتوان و زخمی مرده.
دقت شود که سعدی استادانه میگوید: «که بیچاره خواهد خود مرد» یعنی بیچاره خودش میخواهد بمیرد. اگر میگفت «بیچاره خود خواهد مرد» معنیش میشد بیچاره در آینده میمیرد.

1400/09/27 23:11
افسانه چراغی

فرهود عزیز با نظر شما موافقم.

1401/02/21 19:04
حسن عسکری

معنی بیت اخر

طبیبی که در ذهن خود میپرسد ایا این بیچاره از رنجی که دارد بالاخره میمیرد یا جان سالم بدر میبرد،چگونه و با چه علم و آگاهی میتواند درد و رنج را از بیمار دور کند

1401/02/21 23:04
حسن عسکری

در مورد بیت ماقبل اخر سرو گوش ممکن است بهتر باشد ولی امانت داری در شعر چیز دیگریست.برای راندن خر در زیر بار به در ک.و.ن خر چوب میزنند و برای تغییر مسیر و کم کردن سرعت بر گردن خر میزنند البته با دست و هش گفتن.

 

 

1402/09/25 14:11
فرهود

رنج‌برد  در اینجا یعنی  رنج بردن