اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی آهنین پنجه در اردبیل
همی بگذرانید پیلک ز پیل
هوش مصنوعی: در اردبیل، یکی با دستان آهنین و قوی در حال فعالیت است و با قدرتی که دارد، کارها را انجام میدهد. او به گونهای عمل میکند که نشانههای قدرتش به وضوح قابل مشاهده است.
نمد پوشی آمد به جنگش فراز
جوانی جهان سوز پیکار ساز
هوش مصنوعی: یک جوان پرشور و با انرژی به میدان نبرد آمده، آماده است تا با سختیها و چالشهای زندگی روبرو شود و در این مبارزه، نشانههای قهرمانی را به نمایش بگذارد.
به پرخاش جستن چو بهرام گور
کمندی به کتفش بر از خام گور
هوش مصنوعی: هنگامی که مانند بهرام گور به پرخاشگری میپردازد، انگار که کمندش به کتف یک مرده یا موجودی خام و بیتحرک بسته شده است.
چو دید اردبیلی نمد پاره پوش
کمان در زه آورد و زه را به گوش
هوش مصنوعی: وقتی اردبیلی متوجه شد که نمد پارهای وجود دارد، کمان را به دوش انداخت و زه کمان را به گوش خود نزدیک کرد.
به پنجاه تیر خدنگش بزد
که یک چوبه بیرون نرفت از نمد
هوش مصنوعی: او با پنجاه تیر از کمان خود شلیک کرد، اما هیچ کدام از تیرها نتوانستند به هدف اصابت کنند و از پوشش نمدی بیرون نیامدند.
درآمد نمدپوش چون سام گرد
به خم کمندش درآورد و برد
هوش مصنوعی: مردی که نمد پوشیده است، مانند سام به درون کمندش آمد و آن را گرفت.
به لشکرگهش برد و در خیمه دست
چو دزدان خونی به گردن ببست
هوش مصنوعی: او را به اردوگاه برد و در خیمه، مانند دزدان خونآشام، دستش را به گردن او بست.
شب از غیرت و شرمساری نخفت
سحرگه پرستاری از خیمه گفت
هوش مصنوعی: در شب، به خاطر احساس غیرت و شرمساری نتوانست بخوابد و صبح، پرستار به خیمه گفت.
تو کآهن به ناوک بدوزی و تیر
نمدپوش را چون فتادی اسیر؟
هوش مصنوعی: توکه مانند فلز هستی که میتوانی با تیر کمان بهراحتی بدوزی، چگونه ممکن است که وقتی به دام افتادی، تسلیم نشوی؟
شنیدم که میگفت و خون میگریست
ندانی که روز اجل کس نزیست؟
هوش مصنوعی: شنیدم که کسی در حال بیان سخنانی بود و به شدت گریه میکرد. آیا نمیدانی که هیچکس نمیتواند روزی که مرگش فرا میرسد را از پیش بداند؟
من آنم که در شیوهٔ طعن و ضرب
به رستم در آموزم آداب حرب
هوش مصنوعی: من کسی هستم که در روشهای سرزنش و نبرد، به رستم درسهای جنگی میدهم.
چو بازوی بختم قوی حال بود
ستبری پیلم نمد مینمود
هوش مصنوعی: وقتی که اقبال و شانس من به خوبی و قوت باشد، مثل اینکه قدرت و توانایی من به حدی است که حتی سنگینترین بارها را نیز به راحتی میتوانم حمل کنم.
کنونم که در پنجه اقبیل نیست
نمد پیش تیرم کم از پیل نیست
هوش مصنوعی: الان که در دستان تقدیر چیزی برایم باقی نمانده، چیزی که بهخودم تزریق کردهام نه کمتر از یک فیل است.
به روز اجل نیزه جوشن درد
ز پیراهن بی اجل نگذرد
هوش مصنوعی: حتی در روز مرگ، زره و محافظ نیز نمیتواند مانع درد و رنجی شود که از پیراهن بیمرگ بر تن باقی مانده است.
کرا تیغ قهر اجل در قفاست
برهنهست اگر جوشنش چند لاست
هوش مصنوعی: هر کسی که در برابر سرنوشت و مرگ ناتوان باشد، حتی اگر خود را به زرههایی از شجاعت تجهیز کند، در واقع آسیبپذیر و بیپناه است.
ورش بخت یاور بود، دهر پشت
برهنه نشاید به ساطور کشت
هوش مصنوعی: اگر شانس تو حمایت کند، زمان به هیچوجه نمیتواند تو را از پای درآورد.
نه دانا به سعی از اجل جان ببرد
نه نادان به ناساز خوردن بمرد
هوش مصنوعی: نه کسی که با تلاش خود از سرنوشتش فرار کند، جانش را نجات میدهد، نه کسی که با نادانی و سرسختی در برابر ناملایمات بایستد، از مرگ در امان میماند.
حاشیه ها
من معنی شعرو نفهمیدم
ولی حتما یکی از همشهریام گل کاشته
ببین چیکار کردیم که سعدی شیرازیو به حرف آوردیم
یاشاسین اردبیلیم
یاشاسین آذربایجان
داماریمداکی قانیمسان اردبیل
قیمتو قوربان
سلام
مفهوم شعر این است که تا زمانیکه اجل انسان نرسد نمیمیرد حتی اگر برهنه در برابر ساطور باشدـ
یکی آهنین پنجه در اردبیل
همی بگذرانید پیلک ز پیل
پیلک گونه ای تیر با پیکان دوشاخه بوده است،
پیل در آخر مصرع دوم:فیل
مصرع اول بیت نهم بنظرم باید به صورت " تو که آهن به ناوک بدوزی و تیر" نوشته شود.
درواقع شیخ اجل در این حکایت میخواد تاکید کنه که اگر روز اجل (زمان مرگ ) کسی فرا نرسیده باشد حتی اگر تمام عوامل برای کشتنش دست به دست هم دهند باز هم به او آسیبی نخواهد رسید....در مفهوم کلی تر میشود گفت که در نهایت این تقدیر شاید نامفهوم است که سرنوشت کلی زندگی انسان را رقم میزند...