برگردان به زبان ساده
یکی پادشهزاده در گنجه بود
که دور از تو ناپاک و سرپنجه بود
هوش مصنوعی: یک پادشاه زاده در خزانهای بود که به دور از تو، ناپاکی و فساد در آن وجود داشت.
به مسجد در آمد سرایان و مست
می اندر سر و ساتکینی به دست
هوش مصنوعی: در این بیت، گروهی از مردم به مسجد وارد میشوند، در حالی که مست هستند و مشغول سرگرمی و شادی. آنها در دستشان اشیائی دارند که به نوعی نشاندهندهی حال و هوای شاداب و سرخوشی آنهاست. این صحنه نشاندهندهی ترکیب دو فضا، یکی مذهبی و دیگری شاد و سرخوش، است.
به مقصوره در پارسایی مقیم
زبانی دلاویز و قلبی سلیم
هوش مصنوعی: در جایی امن و مقدس زندگی میکند که دلش پاک و زبانش زیباست.
تنی چند بر گفت او مجتمع
چو عالم نباشی کم از مستمع
هوش مصنوعی: اگر جمعی از مردم دور هم نشسته باشند و تو عالم و دانا نباشی، چیزی از یک شنونده عادی کم نداری.
چو بی عزتی پیشه کرد آن حرون
شدند آن عزیزان خراب اندرون
هوش مصنوعی: وقتی که حرون (شخصی بیاحترامی) بیاحترامی را انتخاب کرد، آن عزیزان به درون خود دچار خرابی و ناامیدی شدند.
چو منکر بود پادشه را قدم
که یارد زد از امر معروف دم؟
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی نسبت به خوبیها بیتوجه باشد، چه کسی میتواند او را به انجام دستورهای نیکو وادار کند؟
تحکم کند سیر بر بوی گل
فرو ماند آواز چنگ از دهل
هوش مصنوعی: اگر بر بوی گل تمرکز کنیم، صدای چنگ نواخته شده از طبل همرسیده نمیشود.
گرت نهی منکر بر آید ز دست
نشاید چو بی دست و پایان نشست
هوش مصنوعی: اگر نتوانی از دست بگیری و از بدی جلوگیری کنی، بهتر است همچنان بیعمل و بدون هدف نمانی.
وگر دست قدرت نداری، بگوی
که پاکیزه گردد به اندرز خوی
هوش مصنوعی: اگر قدرت تغییر یا تأثیرگذاری نداری، بهتر است به دیگران نصیحت کنی که خود را اصلاح کنند.
چو دست و زبان را نماند مجال
به همت نمایند مردی رجال
هوش مصنوعی: وقتی دست و زبان فرصت نداشته باشند، مردان با اراده و تلاش خود، تواناییهای بزرگ را نشان میدهند.
یکی پیش دانای خلوت نشین
بنالید و بگریست سر بر زمین
هوش مصنوعی: شخصی به نزد یکی از حکیمان که در تنهایی زندگی میکند رفت و نزد او شکایت کرد و با ناراحتی گریست و سرش را به زمین گذاشت.
که باری بر این رند ناپاک و مست
دعا کن که ما بی زبانیم و دست
هوش مصنوعی: برای این آدم ناپاک و مست دعا کن، چون ما قادر به بیان نکردن خواستههایمان هستیم و دستمان به جایی نمیرسد.
دمی سوزناک از دلی با خبر
قوی تر که هفتاد تیغ و تبر
هوش مصنوعی: لحظهای دلخراش از دلی که به خوبی از درد و رنج آگاه است، به شدت تاثیرگذارتر از هفتاد ضربه چاقو و تبر است.
بر آورد مرد جهاندیده دست
چه گفت ای خداوند بالا و پست
هوش مصنوعی: مردی آگاه و با تجربه، دستان خود را به دعا بالا برد و گفت: ای خداوندی که بر همه چیز تسلط داری، چه در بالا و چه در پایین.
خوش است این پسر وقتش از روزگار
خدایا همه وقت او خوش بدار
هوش مصنوعی: این پسر در زمان خود بسیار خوشحال و شاداب است. ای خدا، به او کمک کن تا همیشه در خوشی بماند.
کسی گفتش ای قدوهٔ راستی
بر این بد چرا نیکویی خواستی؟
هوش مصنوعی: کسی به او گفت: ای نمونهای از صداقت، چرا خواستی که در برابر این بدی، نیکی کنی؟
چو بد عهد را نیک خواهی ز بهر
چه بد خواستی بر سر خلق شهر؟
هوش مصنوعی: اگر با کسی که به تو وفا ندارد، خوب رفتار کنی، پس چرا به دیگران در شهر بدی میکنی؟
چنین گفت بینندهٔ تیز هوش
چو سر سخن در نیابی مجوش
هوش مصنوعی: اگر شخص با دقت و هوش به سخن توجه کند، میتواند درک کند که اگر خُب آن سخن را به خوبی نگیرد، نباید به دنبال توجیهات و معانی دیگری باشد.
به طامات مجلس نیاراستم
ز داد آفرین توبهاش خواستم
هوش مصنوعی: در جمعهای شلوغ و پرهیاهو، من خود را به زیباییها نمیآرایم و از خداوند خواستهام تا مرا از خطاهایم بخشیده و مشمول رحمتش قرار دهد.
که هر گه که باز آید از خوی زشت
به عیشی رسد جاودان در بهشت
هوش مصنوعی: هر زمانی که شخص از رفتار ناپسند خود بازگردد، میتواند به خوشی و سعادت ابدی در بهشت دست یابد.
همین پنج روز است عیش مدام
به ترک اندرش عیشهای مدام
هوش مصنوعی: این تنها پنج روز باقی مانده که به شادی و خوشی بگذرد، و در آن روزها، خود را به خوشیهای مداوم برسانیم.
حدیثی که مرد سخن ساز گفت
کسی ز آن میان با ملک باز گفت
هوش مصنوعی: شخصی که در فن بیان مهارت دارد، سخنی گفت که کسی از میان جمع آن را با مَلک (فرشته یا قدرت الهی) در میان گذاشت و به او منتقل کرد.
ز وجد آب در چشمش آمد چو میغ
ببارید بر چهره سیل دریغ
هوش مصنوعی: از شدت شادی، اشک از چشمانش سرازیر شد، مانند بارانی که بر چهره میبارد و حسرت به دلش میآورد.
به نیران شوق اندرونش بسوخت
حیا دیده بر پشت پایش بدوخت
هوش مصنوعی: شوق درون او به شدت او را گرفتار کرده و حیا باعث شده که چشمش را به پای او بدوزد.
بر نیک محضر فرستاد کس
در توبه کوبان که فریاد رس
هوش مصنوعی: کس به محضر نیک فرستاده شده است و در حالی که توبه میکند، فریاد میزند که به دادش برسید.
قدم رنجه فرمای تا سر نهم
سر جهل و ناراستی بر نهم
هوش مصنوعی: لطفاً بفرمایید تا من سر خود را به نشانه ادب و احترام به زیر پای شما بگذارم و از جهل و نادرستی فاصله بگیرم.
دو رویه ستادند بر در سپاه
سخن پرور آمد در ایوان شاه
هوش مصنوعی: دو گروه در برابر سپاه آماده شدهاند و سخنسرا به دربار شاه وارد شده است.
شکر دید و عناب و شمع و شراب
ده از نعمت آباد و مردم خراب
هوش مصنوعی: شکر و عناب و شمع و شراب را ببین و از نعمتهای خوب و آباد استفاده کن، هرچند مردم در وضعیتی ناپسند و خراب قرار دارند.
یکی غایب از خود، یکی نیم مست
یکی شعر گویان صراحی به دست
هوش مصنوعی: یک نفر از خود دور است، دیگری هنوز نیمه مست است و فردی هم در حال شعر گفتن و با لیوانی در دست است.
ز سویی بر آورده مطرب خروش
ز دیگر سو آواز ساقی که نوش
هوش مصنوعی: از طرفی، مطرب به شدت نواخته و سر و صدایی را به راه انداخته است، و از طرف دیگر، آواز ساقی به گوش میرسد که از شراب سخن میگوید.
حریفان خراب از می لعل رنگ
سر چنگی از خواب در بر چو چنگ
هوش مصنوعی: رقیبان مست و خراب هستند و از شراب رنگین، زیبایی سرود را به یاد میآورند، همانطور که چنگی آرامش بخش است و از خواب در میآید.
نبود از ندیمان گردن فراز
به جز نرگس آن جا کسی دیده باز
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که در میان دوستان و رفقا، فقط نرگس به چشم میآید و دیگر کسی به اندازه او به چشم نمیرسد. به عبارتی، نرگس در این جمع به قدری خاص و برجسته است که هیچ کس دیگری را نمیتوان با او مقایسه کرد.
دف و چنگ با یکدگر سازگار
بر آورده زیر از میان ناله زار
هوش مصنوعی: دف و چنگ، دو ساز موسیقی، به خوبی کنار هم مینوازند و از دل نالهای غمانگیز، صدایی دلنشین و هماهنگ به وجود آوردهاند.
بفرمود و در هم شکستند خرد
مبدل شد آن عیش صافی به درد
هوش مصنوعی: او دستور داد و به ناگهان شادی و لذت ناب به اندوه و درد تبدیل شد.
شکستند چنگ و گسستند رود
به در کرد گوینده از سر سرود
هوش مصنوعی: تارهای چنگ را پاره کردند و جریان رود را قطع کردند، و گوینده از آغاز سرودش را با شور و احساس اجرا کرد.
به میخانه در سنگ بر دن زدند
کدو را نشاندند و گردن زدند
هوش مصنوعی: در میخانه، سنگی به کدو کوبیدند، و آن را نشاندند و گردن آن را برش زدند.
می لاله گون از بط سرنگون
روان همچنان کز بط کشته خون
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر زیبایی از صحنهای شاعرانه اشاره شده است. گویی که مایعی به رنگ لاله از جایی سرازیر میشود، مانند خونی که از پرندهای کشته شده جاری میگردد. این توصیف میتواند نمادی از زیبایی و اندوه همزمان باشد، که نشاندهنده تأثیرات عمیق زندگی و مرگ در طبیعت است.
خم آبستن خمر نه ماهه بود
در آن فتنه دختر بینداخت زود
هوش مصنوعی: در زمانی که آشوبی به پا شده بود، خم شراب که در حال پر شدن بود، بلافاصله دختر را به دنیا آورد.
شکم تا به نافش دریدند مشک
قدح را بر او چشم خونی پر اشک
هوش مصنوعی: شکم او را تا ناف خالی کردند و مشک پر از شراب را بر روی او گذاشتند، در حالی که چشمان او از اشک پر شده بود.
بفرمود تا سنگ صحن سرای
بکندند و کردند نو باز جای
هوش مصنوعی: فرمان دادند تا سنگهای حیاط را بشکنند و زمین را دوباره بازسازی کنند.
که گلگونه خمر یاقوت فام
به شستن نمیشد ز روی رخام
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت خاصی اشاره دارد که در رنگ و حالت یک گل با رنگ و شکل شراب یاقوتی وجود دارد. به طوری که این زیبایی آنقدر عمیق و ماندگار است که با شستن از روی سنگ صیقلی و صاف پاک نمیشود.
عجب نیست بالوعه گر شد خراب
که خورد اندر آن روز چندان شراب
هوش مصنوعی: عجیبی نیست اگر درختی که به آن توجه نمیشود خراب شود، چرا که در روزهای زیادی از میوهاش استفاده شده است.
دگر هر که بربط گرفتی به کف
قفا خوردی از دست مردم چو دف
هوش مصنوعی: هر کس که ساز نواختن را در دست گرفت، به مانند دف، از دیگران آسیب میبیند و ضربه میخورد.
وگر فاسقی چنگ بردی به دوش
بمالیدی او را چو طنبور گوش
هوش مصنوعی: اگر فردی فاسق و ناپاک به تو نزدیک شود، مانند اینکه او را به آرامی نوازش کنی، باید با نرمی و دلسوزی با او برخورد کنی.
جوان سر از کبر و پندار مست
چو پیران به کنج عبادت نشست
هوش مصنوعی: یک جوان، با وجود اینکه هنوز جوان است و روحیهای شاداب و پرانرژی دارد، با همان حال و هوای عابدین و کوشندگان در بندگی، در گوشهای آرام و دور از دنیا نشسته و به عبادت مشغول است.
پدر بارها گفته بودش به هول
که شایسته رو باش و پاکیزه قول
هوش مصنوعی: پدر بارها به او گفته بود که باید همیشه شجاع و درستکار باشد و وعدههایش را به درستی رعایت کند.
جفای پدر برد و زندان و بند
چنان سودمندش نیامد که پند
هوش مصنوعی: بدی و ظلم پدر و همچنین زندان و مشکلات نتوانسته به اندازه نصیحت و پند مفید باشد.
گرش سخت گفتی سخنگوی سهل
که بیرون کن از سر جوانی و جهل
هوش مصنوعی: اگر با او به زبانی تند و سخت صحبت کنی، او به راحتی میتواند از جوانی و نادانی خود رهایی یابد.
خیال و غرورش بر آن داشتی
که درویش را زنده نگذاشتی
هوش مصنوعی: تو فکر میکردی که با نادیده گرفتن درویش، او را به نابودی میکشانی و از بین میبری، اما در حقیقت، او هنوز زنده و مقاوم است.
سپر نفکند شیر غران ز جنگ
نیندیشد از تیغ بران پلنگ
هوش مصنوعی: شیر شجاع در نبرد از ترس تیغ تیز پلنگ، دست از دفاع و جنگ کشیده نمیکشد.
به نرمی ز دشمن توان کرد دوست
چو با دوست سختی کنی دشمن اوست
هوش مصنوعی: اگر با دوستان به نرمی رفتار کنی، میتوانی از شر دشمنان خلاص شوی، ولی اگر با دوستانت سخت و تند رفتار کنی، دشمنی برای تو به وجود خواهد آمد.
چو سندان کسی سخت رویی نکرد
که خایسک تأدیب بر سر نخورد
هوش مصنوعی: هرگاه که فردی آهنی و مقاوم مانند سندان به سختیهای زندگی مواجه نشود، به او خطاهای زیادی نسبت به دیگران نخواهد رسید.
به گفتن درشتی مکن با امیر
چو بینی که سختی کند، سست گیر
هوش مصنوعی: اگر امیر به تو بد صحبت کرد، با او تند سخن نگو و در مقابلش نایست. وقتی دیدی که او سختگیر است، آرام و نرم برخورد کن.
به اخلاق با هر که بینی بساز
اگر زیردست است اگر سرفراز
هوش مصنوعی: با دیگران با هر طرز اخلاقی که باشند رفتار کن، چه آنها از تو پایینتر باشند و چه از تو بالاتر.
که این گردن از نازکی بر کشد
به گفتار خوش، و آن سر اندر کشد
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و نازکی گردن اشاره دارد و بیان میکند که گردن لطیف و زیبا با گفتار شیرین و خوشایند خود را بالا میکشد، در حالی که سر، به خاطر محبت و صمیمیت، به پایین میآید.
به شیرین زبانی توان برد گوی
که پیوسته تلخی برد تندخوی
هوش مصنوعی: با زبان شیرین میتوان سخن گفت و دلها را نرم کرد، اما کسی که همیشه تندخو و تلخ باشد، هرگز نمیتواند دلها را به دست آورد.
تو شیرین زبانی ز سعدی بگیر
ترش روی را گو به تلخی بمیر
هوش مصنوعی: اگر تو زبان شیرینی داری، از سعدی بیاموز و اگر کسی چهرهاش ترش و ناخوشایند است، به او بگو که با تلخیاش زندگی نکند و بهتر است که با روحیهای مثبت به زندگی ادامه دهد.