گنجور

بخش ۲۲ - حکایتِ جُنید و سیرتِ او در تواضع

شنیدم که در دشتِ صنعا جنید
سگی دید برکنده دندانِ صید
ز نیرویِ سر پنجهٔ شیر‌گیر
فرومانده عاجز چو روباهِ پیر
پس از غُرم و آهو گرفتن به پی
لگد خوردی از گوسفندانِ حی
چو مسکین و بی‌طاقتش دید و ریش
بدو داد یک نیمه از زادِ خویش
شنیدم که می‌گفت و خوش می‌گریست
که داند که بهتر ز ما هر دو کیست؟
به ظاهر من امروز از این بهترم
دگر تا چه راند قضا بر سَرم
گرم پایِ ایمان نلغزد ز جای
به سر بر نهم تاجِ عفوِ خدای
وگر کسوتِ معرفت در برم
نماند، به بسیار از این کمترم
که سگ با همه زشت‌نامی چو مُرد
مر او را به دوزخ نخواهند بُرد
ره این است سعدی که مردانِ راه
به عزّت نکردند در خود نگاه
از‍‍‍‍‍‍‍‍ آن بر ملائک شرف داشتند
که خود را به از سگ نپنداشتند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم که در دشتِ صنعا جنید
سگی دید برکنده دندانِ صید
هوش مصنوعی: در دشت صنعا، جنید، سگی را دید که دندان‌هایش در حال کنده شدن از شکارش است.
ز نیرویِ سر پنجهٔ شیر‌گیر
فرومانده عاجز چو روباهِ پیر
هوش مصنوعی: از قدرت و توانایی پنجه‌های شیر، روباه پیر ضعیف و ناتوان شده است.
پس از غُرم و آهو گرفتن به پی
لگد خوردی از گوسفندانِ حی
هوش مصنوعی: بعد از اینکه صدای بلند و وحشتناک را شنیدی و به دنبال آهو رفتی، ناگهان از طرف گوسفندها ضربه‌ای خوردی.
چو مسکین و بی‌طاقتش دید و ریش
بدو داد یک نیمه از زادِ خویش
هوش مصنوعی: وقتی او را با حالتی ناتوان و بی‌چاره دید، مقداری از خوراک خودش را به او داد.
شنیدم که می‌گفت و خوش می‌گریست
که داند که بهتر ز ما هر دو کیست؟
هوش مصنوعی: شنیدم که او می‌گفت و با شادی اشک می‌ریخت که چه کسی بهتر از ماست؟
به ظاهر من امروز از این بهترم
دگر تا چه راند قضا بر سَرم
هوش مصنوعی: امروز به نظر می‌رسد که وضع من بهتر است، اما نمی‌دانم سرنوشت تا چه زمانی این وضعیت را ادامه خواهد داد.
گرم پایِ ایمان نلغزد ز جای
به سر بر نهم تاجِ عفوِ خدای
هوش مصنوعی: اگر پای ایمان از جای خود نلغزد، به سرم تاج بخشش خداوند را می‌گذارم.
وگر کسوتِ معرفت در برم
نماند، به بسیار از این کمترم
هوش مصنوعی: اگر لباس دانایی و معرفت بر من باقی نماند، از خیلی چیزها کمتر هستم.
که سگ با همه زشت‌نامی چو مُرد
مر او را به دوزخ نخواهند بُرد
هوش مصنوعی: سگ با وجود تمام ننگ و بدنامی‌اش، زمانی که بمیرد، به دوزخ نخواهد رفت.
ره این است سعدی که مردانِ راه
به عزّت نکردند در خود نگاه
هوش مصنوعی: این مسیر، راهی است که سعدی نشان می‌دهد: انسان‌های بزرگ و باارزش، خود را در احترام و عزت درونشان نگه‌داشته‌اند و به فراسوی خود توجه نمی‌کنند.
از‍‍‍‍‍‍‍‍ آن بر ملائک شرف داشتند
که خود را به از سگ نپنداشتند
هوش مصنوعی: ملائک به خاطر این موضوع برتری پیدا کردند که خود را از سگ کمتر ندانسته و ارزش وجودی خود را فهمیدند.

خوانش ها

بخش ۲۲ - حکایت جنید و سیرت او در تواضع به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۲ - حکایت جنید و سیرت او در تواضع به خوانش عندلیب
بخش ۲۲ - حکایتِ جُنید و سیرتِ او در تواضع به خوانش فاطمه زندی
بخش ۲۲ - حکایتِ جُنید و سیرتِ او در تواضع به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1393/02/03 18:05
سعید

نگاه سعدی خیلی عارفانه و روشن بینانه است. با چنین روحی و اندیشه ای حتما درون آرامی داشته.
شعر بسیار زیبایی بود. در همه حکایات سعدی تاکید به فروتنی، بخشندگی و دستگیری از زیر دستان داره که خیلی مورد نیاز امروز ما هم هست.
اگر روزی فرزندی داشته باشم حتما با سعدی بزرگش میکنم.

1396/01/06 12:04
۷

شنیدم که در دشت صنعا جنید
سگی دید بر کنده دندان صید
جنید بغدادی یا جنید نهاوندی:
صوفی‌ بزرگ قرن ‌سوم‌. جنیدبن ‌محمدبن ‌جنید خزّاز قواریری‌
خواجه‌ عبداللّه ‌انصاری‌ لقبِ او را زَجّاجِ خَزّاز آورده.زیرا پدر جنید تاجر شیشه‌ (قَواریر) و خود او تاجرِ ابریشم ‌خام‌ (خَز) بوده ‌است‌،
مانند کرخی و بصری و دیگران بسیار اصل او از ایران میباشد و ارادت بسیار به بایزید داشته تا جایی که خود را شاگر او میخواند
پس از غرم و آهو گرفتن به پی
لگد خوردی از گوسفندان حی
غرم=بر وزن فرم: میش کوهی،قوچ
بز کوهی

1396/10/11 20:01
۷

در بیت سوم پی به معنی رد است
آهو گرفتن به پی: ردزنی آهو-ردگیری آهو
حی: در اینجا به دو معنی است:نخست جانور ماده و دوم ایل و قبیله
میگوید این سگ زمانی چنان بود که غرم(میش کوهی) و آهوی گربزپا را ردزنی و فراچنگ می آورد ولی آکنون که دندانهایش شکافته و کنده شده لگدخور میشها (گوسپندان ایل)شده است.
زمانی جانوران وحشی مانند آهو و میش کوهی را شکار میکرد و اکنون از اهلی ها هم کتک میخورد.

1397/09/29 18:11
غزالی

جناب بابک شما نه تنها حضرت مولانا را نفهمیده اید بلکه از شیخ سعدی هم چیزی سرتان نمی شود. چون اگر می دانستید چنین سخن نمی گفتید و می فهمیدید که مسلک هر دو یکیست.شما اگر پیام همین شعر زیبا را درک می کردید چنین فضل نمی فروختید و تحقیر دیگران را جایز نمی شمردید.

1397/09/29 19:11
۸

در این که سعدی در میان بزرگان شعر و ادب فارسی نماد واقع گرایی است تردید نیست
جناب بلخی اما نمونه روشن مردمانی است که از واقعیت گریخته به مجاز پناه برده اند.
و دریغا شمارشان هر رزوز رو به فزونی دارد.

1397/09/29 21:11
ناصر

ترسیم زندگی روز مره و اجتماعی را از سعدی بخوانید ،
و از مولوی ترسیم دنیای هپروت را

1397/09/29 22:11
نادر..

مقایسه! پی در پی مقایسه!
اصل فدای حاشیه

1397/09/01 20:12
۸

نادر گرامی
جان کلام در همین مقایسه است
مجاز و واقعیت

1397/09/16 03:12
بابک چندم

@ 8 و ناصر و بابک
همین ایراد را بر سعدی هم می توان گرفت که "واقع گرا" نیست و مجاز می گوید و و و...، نمونه:
"همه عمر سر برندارم از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی" ...
اما،
در بیان خود سعدی می توان حال و احوال شوریده ای چون مولوی را در یافت:
"چو شوریدگان می پرستی کنند
به آواز دولاب مستی کنند
به چرخ اندر آیند دولاب وار
چو دولاب بر خود بگریند زار
به تسلیم سر در گریبان برند
چو طاقت نماند گریبان درند
{مکن عیب درویش مدهوش مست
که غرق است از آن می‌زند پا و دست
نگویم سماع ای برادر که چیست
مگر مستمع را بدانم که کیست
جهان پر سماع است و مستی و شور
ولیکن چه بیند در آیینه کور}...
اگر که به سه بیت آخر توجه کنید، سعدی هر شنونده ای را قادر به شنیدن، و دیدن و درک و فهم این سخنان نمی داند...
پس ،همچون حافظ پس از خودش، در پرده سخن می گوید...بر خلاف مولوی که بی پرده تر می شورد...

1400/08/12 02:11
Gholam Balouch

دوستان در باب تواضع هستیم.