گنجور

بخش ۲۱ - حکایتِ لقمانِ حکیم

شنیدم که لقمان سیه‌فام بود
نه تن‌پرور و نازک‌اندام بود
یکی بندهٔ خویش پنداشتش
زبون دید و در کارِ گل داشتش
جفا دید و با جور و قهرش بساخت
به سالی سَرایی ز بهرش بساخت
چو پیش آمدش بندهٔ رفته باز
ز لقمانش آمد نهیبی فراز
به پایش در‌افتاد و پوزش نمود
بخندید لقمان که پوزش چه سود؟
به سالی ز جورت جگر خون کنم
به یک ساعت از دل به در چون کنم؟
ولی هم ببخشایم ای نیک‌مرد
که سود تو ما را زیانی نکرد
تو آباد کردی شبستانِ خویش
مرا حکمت و معرفت گشت بیش
غلامی است در خیلم ای نیک‌بخت
که فرمایمش وقت‌ها کارِ سخت
دگر ره نیازارمش سخت، دل
چو یاد آیدم سختیِ کارِ گل
هر آن کس که جورِ بزرگان نبُرد
نسوزد دلش بر ضعیفانِ خُرد
گر از حاکمان سختت آید سخُن
تو بر زیردستان درشتی مکُن
نکو گفت بهرام‌شه با وزیر
که دشوار با زیردستان مگیر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم که لقمان سیه‌فام بود
نه تن‌پرور و نازک‌اندام بود
هوش مصنوعی: شنیدم که لقمان رنگ پوستش تیره بود و به هیچ‌وجه نازک و ضعیف نبود.
یکی بندهٔ خویش پنداشتش
زبون دید و در کارِ گل داشتش
هوش مصنوعی: یک نفر کسی را که بنده‌ی خودش می‌دانست، خوار و کوچک شمرد و در کار گل و باغبانی به او توجه کرد.
جفا دید و با جور و قهرش بساخت
به سالی سَرایی ز بهرش بساخت
هوش مصنوعی: او به سختی‌ها و ناملایمات تحمل کرد و با ستم و خشم او کنار آمد و در یک سال، خانه‌ای به خاطر او ساخت.
چو پیش آمدش بندهٔ رفته باز
ز لقمانش آمد نهیبی فراز
هوش مصنوعی: وقتی که بنده‌ای که قبلاً رفته بود دوباره به نزد او برگشت، لقمان به او پندی قاطع و هشداردهنده داد.
به پایش در‌افتاد و پوزش نمود
بخندید لقمان که پوزش چه سود؟
هوش مصنوعی: به پای او افتاد و عذرخواهی کرد، لقمان با خود گفت: عذرخواهی کردن چه فایده‌ای دارد؟
به سالی ز جورت جگر خون کنم
به یک ساعت از دل به در چون کنم؟
هوش مصنوعی: من در سال‌های دشواری، دلم را به شدت آزرده کرده‌ام، اما چگونه می‌توانم در یک ساعت از دل بیرون برم و احساساتم را رها کنم؟
ولی هم ببخشایم ای نیک‌مرد
که سود تو ما را زیانی نکرد
هوش مصنوعی: ای مرد نیک، اما من تو را می‌بخشم چون هیچ ضرری از سود تو به ما نرسیده است.
تو آباد کردی شبستانِ خویش
مرا حکمت و معرفت گشت بیش
هوش مصنوعی: تو با سعه صدر و خردمندی، خانه و زندگی‌ام را رونق دادی و به من آگاهی و شناخت بیشتری بخشیدی.
غلامی است در خیلم ای نیک‌بخت
که فرمایمش وقت‌ها کارِ سخت
هوش مصنوعی: در میان افراد متشخص، جوانی وجود دارد که خوشبخت است و زمانی که به او دستور می‌دهم، کارهای دشوار را انجام می‌دهد.
دگر ره نیازارمش سخت، دل
چو یاد آیدم سختیِ کارِ گل
هوش مصنوعی: شعری به پیامدهای سختی و دشواری در زندگی اشاره دارد. در اینجا شاعر بیان می‌کند که وقتی به یاد سختی‌ها و مشکلات می‌افتد، دلش به شدت غمگین می‌شود و احساس می‌کند که دیگر نمی‌تواند به چیزی اهمیت دهد یا به راهی برود. در واقع، یادآوری این سختی‌ها او را تحت‌فشار قرار می‌دهد و آن را به یک موضوع دردناک تبدیل می‌کند.
هر آن کس که جورِ بزرگان نبُرد
نسوزد دلش بر ضعیفانِ خُرد
هوش مصنوعی: هر کسی که از ظلم و ستم بزرگان دلخور نشود، به طور طبیعی کسی نیست که برای افراد ضعیف و بی‌پناه احساس نگرانی و دلسوزی کند.
گر از حاکمان سختت آید سخُن
تو بر زیردستان درشتی مکُن
هوش مصنوعی: اگر با حاکمان به مشکل مواجه شدی، در برخورد با زیر دستانت سختگیری نکن.
نکو گفت بهرام‌شه با وزیر
که دشوار با زیردستان مگیر
هوش مصنوعی: بهرام‌شاه به وزیرش گفت که نباید با افراد زیر دستان به سختی رفتار کرد و باید با آن‌ها مهربان بود.

خوانش ها

بخش ۲۱ - حکایت لقمان حکیم به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۱ - حکایت لقمان حکیم به خوانش عندلیب
بخش ۲۱ - حکایتِ لقمانِ حکیم به خوانش فاطمه زندی
بخش ۲۱ - حکایتِ لقمانِ حکیم به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1398/08/02 17:11
غلامرضا امامی

در مصرع نخست بیت 4 آمده است: "چو پیش آمدش بندهٔ رفته باز" لطفا بزرگواری راجع به این مصرع توضیح دهد. سپاس

1398/08/15 14:11
محسن رضایی

درود،
معنی این مصرع میشود:
هنگامی که دوباره پیشش برگشت یا آمد بنده یا غلام خودش که به هر دلیلی او را ترک بود.

1399/05/04 22:08
محمد حسن صالحی

یکی از نکات قابل توجه در این شعر قافیه بیت زیز است،
گر از حاکمان سختت آید سخن / توبر زیر دستان درشتی مکن
دو واژه سخن و مکن قافیه هستند که به ظاهر اشتباه به نظر می رسد
ولی با تلفظ قدیم و صحیح سخن با فتح س و ضمه خ کاملا هم آهنک با مکن میشود.

1400/08/12 01:11
Gholam Balouch

در بیت اول مصرع دوم که می گوید :

نه تن پرور ونازک اندام بود.

آیا معنی اش اینه که لقمان جسه کوچک ولاغری داشته؟ اگر بله پس چگونه او را به کار گل که بسیار سخت است واداشته اند؟

1401/11/03 20:02
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

سلام

خیر 

هیکلش کاری و زمخت بوده  و نازک نارنجی نبوده, یعنی شبیه کارگرها میداده تا حکما! برای همین لقمان رو به کار بنایی واداشته است!