بخش ۲۰ - حکایت در معنی احتمال از دشمن از بهر دوست
یکی را چو سعدی دلی ساده بود
که با ساده رویی در افتاده بود
جفا بردی از دشمن سختگوی
ز چوگان سختی بخستی چو گوی
ز کس چین بر ابرو نینداختی
ز یاری به تندی نپرداختی
یکی گفتش آخر تو را ننگ نیست؟
خبر زین همه سیلی و سنگ نیست؟
تن خویشتن سغبه دونان کنند
ز دشمن تحمل زبونان کنند
نشاید ز دشمن خطا درگذاشت
که گویند یارا و مردی نداشت
بدو گفت شیدای شوریده سر
جوابی که شاید نبشتن به زر
دلم خانه یِ مهرِ یار است و بس
از آن مینگنجد در او کین کس
چه خوش گفت بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی
گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی
گر از هستی حق خبر داشتی
همه خلق را نیست پنداشتی
بخش ۱۹ - حکایت زاهد تبریزی: عزیزی در اقصای تبریز بودبخش ۲۱ - حکایتِ لقمانِ حکیم: شنیدم که لقمان سیهفام بود
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی را چو سعدی دلی ساده بود
که با ساده رویی در افتاده بود
هوش مصنوعی: یک نفر مانند سعدی، دلش ساده و بیآلایش بود و به خاطر سادگی خود، در مشکلات و چالشها گرفتار شده بود.
جفا بردی از دشمن سختگوی
ز چوگان سختی بخستی چو گوی
هوش مصنوعی: تو از دشمن سختگوی خود رنج و جفا زیادی دیدی، اما مانند گوی که از ضربه چوگان آسیب میبیند، تحمل کردی و نالیدی.
ز کس چین بر ابرو نینداختی
ز یاری به تندی نپرداختی
هوش مصنوعی: تو از کسی به ابروی خود خطی نداشتی و به همین دلیل از یار به شدت فاصله نگرفتی.
یکی گفتش آخر تو را ننگ نیست؟
خبر زین همه سیلی و سنگ نیست؟
هوش مصنوعی: یک نفر از او پرسید: آیا برایت شرمآور نیست که در مقابل همه این ضربهها و سختیها هیچ واکنشی نشان نمیدهی؟
تن خویشتن سغبه دونان کنند
ز دشمن تحمل زبونان کنند
هوش مصنوعی: انسانها با ناپسندیدن دیگران و تحمل بدیها، سعی میکنند از خودشان دفاع کنند و به نوعی از شرایط سخت دور بمانند.
نشاید ز دشمن خطا درگذاشت
که گویند یارا و مردی نداشت
هوش مصنوعی: نباید از دشمنان خطاها را نادیده گرفت، زیرا اگر این کار را بکنیم، دیگران خواهند گفت که شما دوستی و مردانگی ندارید.
بدو گفت شیدای شوریده سر
جوابی که شاید نبشتن به زر
هوش مصنوعی: شیدای عاشق به معشوق خود پاسخ میدهد که شاید بتوان کلامش را با طلا نوشت.
دلم خانه یِ مهرِ یار است و بس
از آن مینگنجد در او کین کس
هوش مصنوعی: دل من تنها جایگاه محبت محبوبم است و هیچ کس دیگر در آن جا نمیگیرد.
چه خوش گفت بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی
هوش مصنوعی: بهلول با روحیه خوش و شاداب خود، به عارفی که دلیر و مبارز بود، گفت: وقتی که از کنار او گذشت، احساس سرزندگی و خوشحالی کرد.
گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی
هوش مصنوعی: اگر این مدعی را به عنوان دوست میشناختی، هرگز با دشمن به جنگ نمیپرداختی.
گر از هستی حق خبر داشتی
همه خلق را نیست پنداشتی
هوش مصنوعی: اگر از واقعیت وجود خداوند آگاهی داشتی، در آن صورت همه موجودات را بیاهمیت میپنداشتی.
خوانش ها
بخش ۲۰ - حکایت در معنی احتمال از دشمن از بهر دوست به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۰ - حکایت در معنی احتمال از دشمن از بهر دوست به خوانش عندلیب
بخش ۲۰ - حکایت در معنی احتمال از دشمن از بهر دوست به خوانش فاطمه زندی
بخش ۲۰ - حکایت در معنی احتمال از دشمن از بهر دوست به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
1401/11/03 20:02
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
درود و آفرین
یک دوستی داشتم, به من گفت هر که تو را آزرد, نگاه کن تویِ چشماش و بگو خدا عاشقت کند! من زدم زیر خنده ولی بعدا فهمیدم چه حرف عمیقی بود ولی خوب خیلی دیر شده بود! الان این شعر سعدی من رو یادِ این حرف انداخت:
دلم خانه یِ مهرِ یار است و بس
از آن می نگنجد در او کینِ کس