گنجور

بخش ۱۶ - حکایت

به خشم از ملک بنده‌ای سربتافت
بفرمود جستن کسش در نیافت
چو بازآمد از راه خشم و ستیز
به شمشیر زن گفت خونش بریز
به خون تشنه جلاد نامهربان
برون کرد دشنه چو تشنه زبان
شنیدم که گفت از دل تنگ ریش
خدایا بحل کردمش خون خویش
که پیوسته در نعمت و ناز و نام
در اقبال او بوده‌ام دوستکام
مبادا که فردا به خون منش
بگیرند و خرم شود دشمنش
ملک را چو گفت وی آمد به گوش
دگر دیگ خشمش نیاورد جوش
بسی بر سرش داد و بر دیده بوس
خداوند رایت شد و طبل و کوس
به رفق از چنان سهمگن جایگاه
رسانید دهرش بدان پایگاه
غرض زین حدیث آن که گفتار نرم
چو آب است بر آتش مرد گرم
تواضع کن ای دوست با خصم تند
که نرمی کند تیغ برنده کند
نبینی که در معرض تیغ و تیر
بپوشند خفتان صد تو حریر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به خشم از ملک بنده‌ای سربتافت
بفرمود جستن کسش در نیافت
هوش مصنوعی: به خاطر خشم از یک ملک، بنده‌ای سرپیچی کرد و دستور داد کسی را جستجو کنند، اما کسی پیدا نشد.
چو بازآمد از راه خشم و ستیز
به شمشیر زن گفت خونش بریز
هوش مصنوعی: وقتی از مسیر خشم و جنگ برمی‌گردد، به شمشیرزن می‌گوید که خون او را بریزد.
به خون تشنه جلاد نامهربان
برون کرد دشنه چو تشنه زبان
هوش مصنوعی: جلاد بی‌رحم با دشنه‌ای که به خون تشنه است، بیرون آمد و تشنگی خود را با زبانش نشان داد.
شنیدم که گفت از دل تنگ ریش
خدایا بحل کردمش خون خویش
هوش مصنوعی: شنیدم کسی می‌گفت که از دل پر دردش، ای خدا، خلاصی‌یابی را به راحتی بدست آورده‌ام.
که پیوسته در نعمت و ناز و نام
در اقبال او بوده‌ام دوستکام
هوش مصنوعی: من همیشه در خوشی و نعمت بودم و نام من در میان اقبال او بوده است.
مبادا که فردا به خون منش
بگیرند و خرم شود دشمنش
هوش مصنوعی: مبادا که روزی دشمنش به خاطر خون دلش شاد و مسرور شود.
ملک را چو گفت وی آمد به گوش
دگر دیگ خشمش نیاورد جوش
هوش مصنوعی: وقتی که او به پادشاه گفت، دیگر صدای خشم او به گوش کسی نرسید و نتوانست خشم خود را نمایان کند.
بسی بر سرش داد و بر دیده بوس
خداوند رایت شد و طبل و کوس
هوش مصنوعی: او بارها بر سرش فریاد زد و بر چشمانش بوسه زد، سپس با لطف خداوند به مقام بلندی دست یافت و صداها و نواها به راه افتاد.
به رفق از چنان سهمگن جایگاه
رسانید دهرش بدان پایگاه
هوش مصنوعی: دوستش به جایی بسیار باارزش و بلندمرتبه رساند، به طوری که زمانه او را به چنین مقام و منزلتی رسانده است.
غرض زین حدیث آن که گفتار نرم
چو آب است بر آتش مرد گرم
هوش مصنوعی: هدف از این گفته این است که کلمات ملایم و نرم مانند آب هستند که می‌توانند بر آتش فردی که در حال عصبانیت یا خشم است، تأثیر بگذارند و آن را آرام کنند.
تواضع کن ای دوست با خصم تند
که نرمی کند تیغ برنده کند
هوش مصنوعی: ای دوست، با دشمن خود نرمخو باش؛ چون که ملایمت می‌تواند حتی تیزترین شمشیرها را خنثی کند.
نبینی که در معرض تیغ و تیر
بپوشند خفتان صد تو حریر
هوش مصنوعی: آیا نمی‌بینی که در برابر تیغ و تیر، لباس‌های پرزرق و برق و نرم به تن کنند؟

خوانش ها

بخش ۱۶ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۶ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۱۶ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۶ - حکایت به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1395/07/05 23:10
الهام

در بیت آخر " خفتان" به معنی جامه ای هنگفت و ستبر بوده از جنس ابریشم
یا پشم که در جنگ به تن می کردند و در واقع نوعی زره بوده که شمشیر بر آن
می لغزیده و اثر نمی کرده .

به نرمی و ملاطفت سخن گفتن و با احترام رفتارکردن هر دشمنی و خصومتی را به محبت و دوستی تبدیل میکند....بسیار قابل تامل

1401/09/16 03:12
جهن یزداد

بهل/پهل واژه ای پارسی است  و پیوندی  با  بحل  عربی ندارد