برگردان به زبان ساده
طمع برد شوخی به صاحبدلی
نبود آن زمان در میان حاصلی
هوش مصنوعی: طمع کردن به شوخی همزمان با کسی که دل بزرگی دارد، در آن زمان در میان ثمرهای نبود.
کمربند و دستش تهی بود و پاک
که زر برفشاندی به رویش چو خاک
هوش مصنوعی: او کمربند و دستانش خالی و پاک بود، گویی که همچون خاک، طلا بر او افشاندهای.
برون تاخت خواهندهٔ خیره روی
نکوهیدن آغاز کردش به کوی
هوش مصنوعی: خارج از خانه، شخصی با چهرهٔ زیبا و خواستهای قوی شروع به انتقاد کرد. او در کوچهها به جستجوی هدفش رفت.
که زنهار از این کژدمان خموش
پلنگان درندهٔ صوف پوش
هوش مصنوعی: احتیاط کن از این عقربهای خاموش که زیر ظاهر آرام، پلنگهای درندهای پنهان شدهاند.
که چون گربه زانو به دل برنهند
و گر صیدی افتد چو سگ در جهند
هوش مصنوعی: وقتی که مانند گربهها به آرامی و با احتیاط به دل کسی نزدیک میشوند، اگر ناگهان فرصتی پیش آید، به سرعت و با شدت مانند سگها به آن حمله میکنند.
سوی مسجد آورده دکان شید
که در خانه کمتر توان یافت صید
هوش مصنوعی: به محلی که فکر میکنی امن و معتبر است، برو و کار خود را راه بینداز، زیرا در خانه و نزد دیگران به سادگی نمیتوان به مطلوب رسید.
ره کاروان شیرمردان زنند
ولی جامه مردم اینان کنند
هوش مصنوعی: کاروان شیرمردان در مسیر خود به پیش میرود، اما آنها زینت و ظاهر ظاهری افراد عادی را برای خود انتخاب میکنند.
سپید و سیه پاره بر دوخته
به سالوس و پنهان زر اندوخته
هوش مصنوعی: در این بیت، به تضاد رنگها و دوگانگی در شخصیت و رفتار اشاره شده است. فردی ممکن است به ظاهر خوب و زیبا باشد، اما در باطن دارای نیتهای پنهان و گمراهکننده باشد. به عبارتی، این شخص از ظواهر فریبنده و جذاب برای پوشاندن نیتهای خود استفاده میکند و در تلاش است تا به سود شخصی دست یابد.
زهی جو فروشان گندم نمای
جهانگرد شبکوک خرمن گدای
هوش مصنوعی: آفرین بر افرادی که مانند جو فروشان، دانههای گندم را در معرض دید قرار میدهند و مانند گدایی که در شب بر خرمن نشسته، به خوبی میدانند چگونه در دنیای به اشتراک گذاشتن نعمتها و زیباییها حضور داشته باشند.
مبین در عبادت که پیرند و سست
که در رقص و حالت جوانند و چست
هوش مصنوعی: در عبادت، کسانی که پیری و سستی را نشان میدهند، ممکن است در رقص و حرکات خود جوان و پرانرژی به نظر برسند.
چرا کرد باید نماز از نشست
چو در رقص بر میتوانند جست؟
هوش مصنوعی: چرا باید نماز را از نشسته انجام داد، در حالی که در حال رقص میتوانند پرش کنند؟
عصای کلیمند بسیار خوار
به ظاهر چنین زرد روی و نزار
هوش مصنوعی: عصای کلیمند به ظاهر بسیار ضعیف و پژمرده به نظر میرسد، اما در واقع ارزش و قدرت خاصی دارد.
نه پرهیزگار و نه دانشورند
همین بس که دنیا به دین میخورند
هوش مصنوعی: نه کسی که خود را از گناه دور کرده، و نه کسی که به علم و دانش آراسته باشد، در اینجا مهم نیست؛ فقط این کافی است که در دنیا به دین و مذهب وابسته هستند.
عبایی بلیلانه در تن کنند
به دخل حبش جامهٔ زن کنند
هوش مصنوعی: افرادی که از میدان محبت به دنبال منافع خود هستند، به خود شکلی ظاهری و زیبا میدهند تا دیگران را فریفته کنند.
ز سنت نبینی در ایشان اثر
مگر خواب پیشین و نان سحر
هوش مصنوعی: تنها نشانهای که از خوی و کردار قدیمی آنها میتوان دید، خوابهای قبلی و غذایی است که در صبح خوردهاند.
شکم تا سر آکنده از لقمه تنگ
چو زنبیل دریوزه هفتاد رنگ
هوش مصنوعی: شکم پر از غذا است و چنان تنگ است که مثل زنبیل گداهایی است که رنگهای مختلفی دارد.
نخواهم در این وصف از این بیش گفت
که شنعت بود سیرت خویش گفت
هوش مصنوعی: نمیخواهم بیشتر از این دربارهی این موضوع صحبت کنم، چون رفتار تو خود گویای شخصیتت است.
فرو گفت از این شیوه نادیده گوی
نبیند هنر دیدهٔ عیبجوی
هوش مصنوعی: اگر با این روش به بیان نظرات منفی بپردازی، هرگز هنر و زیبایی را نخواهی دید.
یکی کرده بی آبرویی بسی
چه غم داردش ز آبروی کسی؟
هوش مصنوعی: کسی که خودش آبرویش را از دست داده، دیگر نباید نگران آبروی دیگران باشد.
مریدی به شیخ این سخن نقل کرد
گر انصاف پرسی، نه از عقل کرد
هوش مصنوعی: یک مرید به شیخ گفت که اگر انصاف را طلب کنی، این کار به عقل مربوط نمیشود.
بدی در قفا عیب من کرد و خفت
بتر زاو قرینی که آورد و گفت
هوش مصنوعی: بدی پشت سرم به من عیبجویی کرد و از او بدتر کسی نبود که آمد و این را گفت.
یکی تیری افکند و در ره فتاد
وجودم نیازرد و رنجم نداد
هوش مصنوعی: کسی تیرش را پرتاب کرد و وجود من را هدف قرار داد، اما به من آسیبی نرسانید و درد و رنجی برایم نداشت.
تو برداشتی و آمدی سوی من
همی در سپوزی به پهلوی من
هوش مصنوعی: تو آمدی و به سمتم نزدیک شدی، طوری که در کنارم نشستی و همراهم شدی.
بخندید صاحبدل نیکخوی
که سهل است از این صعب تر گو بگوی
هوش مصنوعی: شادی کنید ای دلهای نیکصفت، چرا که گفتن از سختیها آسانتر از اینهاست.
هنوز آنچه گفت از بدم اندکی است
از آنها که من دانم از صد یکی است
هوش مصنوعی: من هنوز تنها بخشی از بدیهایم را بیان کردهام و باقی آنچه که میدانم به مراتب بیشتر و عمیقتر از این است.
ز روی گمان بر من اینها که بست
من از خود یقین میشناسم که هست
هوش مصنوعی: به خاطر گمانهایی که دیگران به من دارند، نباید تحتتأثیر قرار بگیرم. من از خودم و واقعیتم به خوبی مطلع هستم.
وی امسال پیوست با ما وصال
کجا داندم عیب هفتاد سال؟
هوش مصنوعی: امسال او به ما نزدیک شده است، اما من نمیدانم که چرا در طول هفتاد سال گذشته چنین عیبی وجود داشته است.
به از من کس اندر جهان عیب من
نداند به جز عالم الغیب من
هوش مصنوعی: هیچکس در جهان به اندازه من از عیبهای خودم آگاه نیست، جز کسی که به علم غیب و دانستههای نهانی آگاه است.
ندیدم چنین نیک پندار کس
که پنداشت عیب من این است و بس
هوش مصنوعی: هیچ کس را ندیدم که به این خوبی فکر کند و تنها عیب من را این دانسته باشد.
به محشر گواه گناهم گر اوست
ز دوزخ نترسم که کارم نکوست
هوش مصنوعی: در روز قیامت اگر او به گناهانم شهادت بدهد، من از جهنم نمیترسم زیرا اعمال من خوب است.
گرم عیب گوید بد اندیش من
بیا گو ببر نسخه از پیش من
هوش مصنوعی: اگر کسی که بدبین است به من عیب بگوید، بیا و نسخهای از من ببر تا از قبل بروم.
کسان مرد راه خدا بودهاند
که برجاس تیر بلا بودهاند
هوش مصنوعی: افرادی بودهاند که در مسیر حقیقت و خداوند حرکت کردهاند و با وجود مشکلات و سختیهای بسیار، همچنان ثابت قدم ماندهاند.
زبون باش چون پوستینت درند
که صاحبدلان بار شوخان برند
هوش مصنوعی: به طوری رفتار کن که مانند پوستینت نرم و لطیف باشد، زیرا انسانهای با درایت و دانا به کنایههای لطیف و شیرین توجه میکنند.
گر از خاک مردان سبویی کنند
به سنگش ملامت کنان بشکنند
هوش مصنوعی: اگر از خاک مردان جامی بسازند و به خاطر آن سنگ را سرزنش کنند و بشکنند، نشاندهنده بیاحترامی به ارزشهای واقعی است.
حاشیه ها
با سلام
اگر در کنار این کار بزرگ و فاخری که انجام داده اید و جای سپاس فراوان دارد شماره ی ابیات هم با توالی پنج ، ده و... ذکر می شد برای ابیاتی که کمی طولانی هستند نوشتن حاشیه و ارجاع منطقی تر به نظر می رسد .
برای مثال مصراع وجود نیازرد و رنجم نداد باید به وجودم اصلاح گردد .
با سپاس
ز روی گمان بر من اینها که بست
من از خود یقین میشناسم که هست
1394/04/15 03:07
پارسا رحمانی
با سلام و سپاس فراوان خدمت شما عزیزان ، اگر این دو بیت را اصلاح کنید بسیار بهتر می شود :
تو بر داشتی و آمدی سوی من
همی در [خلاندی] به پهلوی من
هنوز آنچه گفت از بدم اندکی است
از آنها که من دانم [از] صد یکی است
1394/08/02 17:11
جهانگیر پایور
با سپاس فراوان از شما :
یکی تیری افکند و در ره فتاد
وجودم نیازرد و رنجم نداد ..
.
یک حرف میم افزون فرمایید . ممنون
عارفی چشم به رویی داشت
خاطر اندر شکنج مویی داشت
پسر زورمند کشتی گیر
شوخ چشمی که بگسلد زنجیر
چند روزش به سعی اندر شد
تا شبی خلوتی میسر شد
دست بردش به سیب مشکآلود
چند نوبت گرفتار شفتالود
خواست تا درون شلوارش
در برد تیر تا به سوفارش
امردی تندخوی بود و درشت
سخن از تازیانه گفتی و مشت
گفت من تن به ننگ در ندهم
روی آزاده بر زمین ننھم
اینک ار قانعی به بوس و کنار
من غلام توام، بیا و بیار
گفت راضی شدم بدین پیمان
ای درخت جوان و سرو روان
اینقدر بس که در برت گیرم
پیش بالای دلبرت میرم
این بگفتند و امن حاصل شد
آمد اندر کنار و واصل شد
لب به لب بر نھاد و کام به کام
چون دو مغز اندرون یک بادام
ناگھان سر ز حکم بیرون برد
در کنارش گرفت و در کون برد
صبر مغلوب و عشق غالب شد
تا به دسته درفش غایب شد
گفت: هیھات، خون خود خوردی
این چه نااهلیست و نامردی؟
دل ز کف رفته بود و کار از دست
خیره نتوان گذاشت یار از دست
درمی چند ریخت بر مشتش
سخت بازو به زر توان کشتش
جناب این از سعدی بود؟
دو هفته پیش عبید و ایرج میرزا میخوندم این خیلی شبیه طنز ایرج هست و اگر از سعدی باشه نشون میده خیلی سعدی رو خونده ایرج مثل عبید
جناب 7
نیم بیت سوم باید" پسری " باشد
پسری زورمند و کشتی گیر
( شوخ چشمی ، شکنج مویی)
و دست کم 15 بیت کم دارد از جمله :
خانه تسلیم کرد شهر آشوب
گفت .........
.........
آنکه پشتش نیامدی به زمین
عاقبت بر زمین نهاد جبین
چه بگویم
سعدی ست و گاهی بی ،،، شوخ و شنگ
عبایی بلیلانه در تن کنند
به دخل حبش جامهٔ زن کنند
با توجه به "حبش" در مصرع دوم بلیلانه را ممال بلالانه میدانند منسوب به بلال حبشی
مانند بلال عبا می پوشند ولی به اندازه درآمد کشور بلال(حبشه)برای جامه زن هزینه میکنند
با تشکر، نظر شما به زودی پس از بازبینی برای همه قابل مشاهده خواهد بود.
بدترین تشکر جهان نه چندان مجازی