گنجور

بخش ۸ - حکایت صبر و ثبات روندگان

چنین نقل دارم ز مردان راه
فقیران منعم، گدایان شاه
که پیری به دریوزه شد بامداد
در مسجدی دید و آواز داد
یکی گفتش این خانهٔ خلق نیست
که چیزی دهندت، به‌شوخی مایست
بدو گفت کاین خانه کیست پس‌؟
که بخشایشش نیست بر حال کس؟
بگفتا خموش، این چه لفظ خطاست
خداوند خانه خداوند ماست
نگه کرد و قندیل و محراب دید
به سوز از جگر نعره‌ای بر کشید
که حیف است از اینجا فراتر شدن
دریغ است محروم از این در شدن
نرفتم به محرومی از هیچ کوی
چرا از در حق شوم زردروی‌؟
هم اینجا کنم دست خواهش دراز
که دانم نگردم تهیدست باز
شنیدم که سالی مجاور نشست
چو فریاد‌خواهان برآورده دست
شبی پای عمرش فرو شد به گل
تپیدن گرفت از ضعیفیش دل
سحر برد شخصی چراغش به سر
رمق دید از او چون چراغ سحر
همی‌گفت غلغل‌کنان از فرح
و من دق باب الکریم انفتح
طلبکار باید صبور و حمول
که نشنیده‌ام کیمیاگر ملول
چه زرها به خاک سیه در کنند
که باشد که روزی مسی زر کنند
زر از بهر چیزی خریدن نکوست
نخواهی خریدن به از یاد دوست
گر از دلبری دل به تنگ آیدت
دگر غمگساری به چنگ آیدت
مبر تلخ عیشی ز روی ترش
به آب دگر آتشش باز کش
ولی گر به خوبی ندارد نظیر
به اندک دل آزار ترکش مگیر
توان از کسی دل بپرداختن
که دانی که بی او توان ساختن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

حکایت صبر و ثبات روندگان به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۸ - حکایت صبر و ثبات روندگان به خوانش عندلیب
بخش ۸ - حکایت صبر و ثبات روندگان به خوانش فاطمه زندی
بخش ۸ - حکایت صبر و ثبات روندگان به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1390/01/17 14:04
بهرام

این شعر واقعا زیباست .....

1394/06/11 23:09
حقیقت دوست

در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است/خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی ...... درود بر حافظ و سعدی و عارفان شاعر

1401/09/16 14:12
Kia Azimi

بیت 16 چه خواهی خریدن به از ناز دوست هست

1401/10/08 12:01
سفید

 

توان از کسی دل بپرداختن

که دانی که بی او توان ساختن...