گنجور

بخش ۷ - حکایت در فدا شدن اهل محبت و غنیمت شمردن

یکی تشنه می‌گفت و جان می‌سپرد
خنک نیکبختی که در آب مرد
بدو گفت نابالغی کای عجب
چو مُردی چه سیراب و چه خشک لب
بگفتا نه آخر دهان تر کنم
که تا جان شیرینش در سر کنم؟
فتد تشنه در آبدان عمیق
که داند که سیراب میرد غریق
اگر عاشقی دامن او بگیر
وگر گویدت جان بده، گو بگیر
بهشت‌ِ تن‌آسانی آنگه خوری
که بر دوزخ نیستی بگذری
دل تخم‌کاران بود رنج‌کش
چو خرمن برآید بخسبند خوش
در این مجلس آن‌کس به کامی رسید
که در دور آخر به جامی رسید

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

حکایت در فدا شدن اهل محبت و غنیمت شمردن به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۷ - حکایت در فدا شدن اهل محبت و غنیمت شمردن به خوانش عندلیب
بخش ۷ - حکایت در فدا شدن اهل محبت و غنیمت شمردن به خوانش فاطمه زندی
بخش ۷ - حکایت در فدا شدن اهل محبت و غنیمت شمردن به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1398/06/01 13:09
گویان

این پیک آخر همیشه مورد بحث بوده

1402/06/24 01:08
سفید

 

اگر عاشقی دامن او بگیر

وگر گویدت جان بده، گو بگیر...

 

1402/06/24 01:08
سفید

 

در این مجلس آن کس به کامی رسید

که در دور آخر به جامی رسید