بخش ۲۳ - حکایت
شکر لب جوانی نی آموختی
که دلها در آتش چو نی سوختی
پدر بارها بانگ بر وی زدی
به تندی و آتش در آن نی زدی
شبی بر ادای پسر گوش کرد
سماعش پریشان و مدهوش کرد
همی گفت و بر چهره افکنده خوی
که آتش به من در زد این بار نی
ندانی که شوریده حالان مست
چرا بر فشانند در رقص دست؟
گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر دست بر کاینات
حلالش بود رقص بر یاد دوست
که هر آستینیش جانی در اوست
گرفتم که مردانهای در شنا
برهنه توانی زدن دست و پا
بکن خرقه نام و ناموس و زرق
که عاجز بود مرد با جامه غرق
تعلق حجاب است و بی حاصلی
چو پیوندها بگسلی واصلی
بخش ۲۲ - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن: اگر مردِ عشقی کمِ خویش گیربخش ۲۴ - حکایت پروانه و صدق محبت او: کسی گفت پروانه را کای حقیر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
بخش ۲۳ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۳ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۲۳ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
بخش ۲۳ - حکایت به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
1397/02/17 18:05
۷
موسیقی بر گاوان و خران بارکش هم اثر دارد و با شنیدنش حلقه میزنند و سراپاگوش جان.
1397/02/17 18:05
۷
نه مطرب که آواز پای ستور
سماع است اگر عشق داری و شور
نبینی شتر بر نوای عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب
شتر را چو شور طرب در سر است
اگر آدمی را نباشد خر است