گنجور

بخش ۲۲ - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن

اگر مردِ عشقی کمِ خویش گیر
و گر‌نه رهِ عافیت پیش‌ گیر
مترس از محبت که خاکت کند
که باقی شوی گر هلاکت کند
نروید نبات از حبوبِ درست
مگر حال بر وی بگردد نخست
تو را با حق آن آشنایی دهد
که از دستِ خویشت رهایی دهد
که تا با خودی در خودت راه نیست
وز این نکته جز بی‌خود آگاه نیست
نه مطرب که آواز پای ستور
سماع است اگر عشق داری و شور
مگس پیشِ شوریده‌دل پر نزد
که او چون مگس دست بر سر نزد
نه بم داند آشفته‌سامان نه زیر
به آوازِ مرغی بنالد فقیر
سُراینده خود می‌نگردد خموش
ولیکن نه هر وقت باز است گوش
چو شوریدگان مِی‌پرستی کنند
به آوازِ دولاب مستی کنند
به چرخ اندر آیند دولاب‌وار
چو دولاب بر خود بِگِریند زار
به تسلیم سر در گریبان برند
چو طاقت نماند گریبان درند
مکن عیبِ درویشِ مدهوشِ مست
که غرق است از آن می‌زند پا و دست
نگویم سماع ای برادر که چیست
مگر مستمع را بدانم که کیست
گر از برج معنی پرد طیرِ او
فرشته فرو ماند از سیرِ او
وگر مرد لهو است و بازی و لاغ
قوی‌تر شود دیوش اندر دِماغ
چو مردِ سماع است شهوت‌پرست
به آوازِ خوش خفته خیزد، نه مست
پریشان شود گل به بادِ سحر
نه هیزم که نَشکافدش جز تبر
جهان پر سماع است و مستی و شور
ولیکن چه بیند در آیینه کور؟
نبینی شتر بر نوای عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب؟
شتر را چو شورِ طرب در سَر است
اگر آدمی را نباشد خر است

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

بخش ۲۲ - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۲ - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن به خوانش عندلیب
بخش ۲۲ - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن به خوانش فاطمه زندی
بخش ۲۲ - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1390/08/23 15:10
مهدی-م

شتر را چو شور طرب در سرست
اگر آدمی را نباشد خرست

1394/06/12 00:09
جی ۷

چه مرد سماع است شهوت پرست؟
به آواز خوش خفته خیزد، نه مست
پریشان شود گل به باد سحر
نه هیزم که نشکافدش جز تبر
جهان پر سماع است و مستی و شور
ولیکن چه بیند در آیینه کور؟
نبینی شتر بر نوای عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب؟
شتر را چو شور طرب در سرست
اگر آدمی را نباشد خرست

1396/08/29 00:10
سهراب فرسیو

در لغتنامه‌ی دهخدا در مدخل "سامان" این بیت (هشتم) از بوستان چنین آمده است:
نه بَم داند آشفته‌سامان نه زیر بنالد به‌آواز مرغی فقیر
و در همین لغتنامه، در مدخل "آشفته‌سامان"، بیت به‌صورتی آمده که در اینجا قید شده:
نه بَم داند آشفته‌سامان نه زیر به‌آواز مرغی بنالد فقیر
همچنین در لغتنامه، در مدخل "فقیر" بیت با تغییر "داند" به "دارد" آمده است:
مرحوم دهخدا "آشفته‌سامان" را: فقیر. || شوریده. مجذوب (به‌اصطلاح صوفیه و عرفا) معنی کرده است. و "فقیر" را به‌جز معانی مختلف بی‌ربط به‌این بحث:

1397/06/08 20:09
عباس (مصیب) مهر آشیان مسکنی

با سلام ندیدی شتر با حُدای عرب درست است
و حدی و پهلوی گوشه ای موسقی ایرانی هم هست چون تمام گوشه ها و مقام های موسقی عرب در موسقی ما وجود دارد.
پس بعضی ها نوشته اند خدای عرب بعضی ها نوشته اند نوای عرب هردو غلط است و حُدای عرب یعنی ح حطی باید نوشته شود و این گوشه در دستگاه سگاه و چهار گاه ایران اجرا می شود البته زجز هم میگوییم ولی بعضی ها رجز را متغییر کرده اند بسیار گم و میگویند این باز جدگانه است والا همان حدی عرب می باشد و در فرهنگ هم اگر حدی جستجو بزنیم شرح کامل دارد.

1400/03/29 04:05
هوشنگ

در بخش مقدمه کتاب «The Tuning of the World (1977)» به قلم آقای «R. Murray Schafer» آهنگساز، نویسنده، فیلسوف و آموزگار کانادایی که پژوهشی است در زمینه تئوری و فلسفه مفهومی به نام "Soundscape" که اصطلاح معاصر و جامعی است در زبان انگلیسی به معنی « کل صداهایی که در یک مکان به گوش انسان میرسد اعم از موسیقایی و غیر موسیقایی» به بیت ذیل از بوستان سعدی اشاره شده است. 

نگویم سماع ای برادر که چیست

مگر مستمع را بدانم که کیست

 

گزیده اشاره شده از کتاب: 

« 

We will not argue for the priority of the ear. In the West the ear gave way to the eye as the most important gatherer of information about the time of the Renaissance, with the development of the printing press and perspective painting. One of the most evident testaments of this change is the way in which we have come to imagine God. It was not until the Renaissance that God became portraiture. Previously he had been conceived as sound or vibration. In the Zoroastrian religion, the priest Srosh (representing the genius of hearing) stands between man and the pantheon of the gods, listening for the divine messages, which he transmits to humanity. Samā is the Sufi word for audition or listening. The followers of Jalal-ud-din Rumi worked themselves into a mystical trance by chanting and whirling in slow gyrations. Their dance is thought by some scholars to have represented the solar system, recalling also the deep-rooted mystical belief in an extraterrestrial music, a Music of the  Spheres, which the attuned soul may at times hear. But these exceptional powers of hearing, what I have called clairaudience, were not attained effortlessly. The poet Saadi says in one of    his lyric poems

I will not say, my brothers, what samā is Before I know who the listener is

»