اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر مردِ عشقی کمِ خویش گیر
و گرنه رهِ عافیت پیش گیر
هوش مصنوعی: اگر عاشق نیستی، بهتر است خودت را دور نگهداری و اگر اینطور نیستی، بهتر است به دنبال زندگی راحت و آرام بروی.
مترس از محبت که خاکت کند
که باقی شوی گر هلاکت کند
هوش مصنوعی: از علاقه و محبت نترس که اگر به زمین بیفتی، باقی خواهی ماند، حتی اگر خطر از بین رفتن هم وجود داشته باشد.
نروید نبات از حبوبِ درست
مگر حال بر وی بگردد نخست
هوش مصنوعی: نبات یا گیاه از دانههای خوب و سالم رشد نمیکند، مگر اینکه ابتدا حال و وضعیت آن دانهها تغییر کند.
تو را با حق آن آشنایی دهد
که از دستِ خویشت رهایی دهد
هوش مصنوعی: تو را به آگاهی از حقیقتی میرساند که تو را از قید و بندهای خودت آزاد میکند.
که تا با خودی در خودت راه نیست
وز این نکته جز بیخود آگاه نیست
هوش مصنوعی: تا زمانی که به درون خودت و آرامش درونیات دست نیابی، راهی به سوی آگاهی واقعی نخواهی داشت و تنها در این حالت است که میتوانی به شناختی از خودت برسید.
نه مطرب که آواز پای ستور
سماع است اگر عشق داری و شور
هوش مصنوعی: اگر دل به عشق و شور داری، نهتنها آواز و موسیقی است که توجهات را جلب میکند، بلکه آنچه که واقعاً اهمیت دارد، احساس عمیق و روحانی است که در آن جاری است.
مگس پیشِ شوریدهدل پر نزد
که او چون مگس دست بر سر نزد
هوش مصنوعی: مگس جلوی کسی که دلش گرفتار و مضطرب است، پرواز نکن زیرا او هم مانند مگس، فقط بر سرش میزند و بیاحساس است.
نه بم داند آشفتهسامان نه زیر
به آوازِ مرغی بنالد فقیر
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که درد و پریشانی من چقدر عمیق است و حتی در زیر آواز پرندهها، هیچکس از غصهام آگاه نمیشود.
سُراینده خود مینگردد خموش
ولیکن نه هر وقت باز است گوش
هوش مصنوعی: شاعر به این نکته اشاره میکند که ممکن است او به طور مستقیم سخن نگوید و سکوت اختیار کند، اما همیشه برای شنیدن و درک کردن آماده است و در هر زمان گوشش شنواست.
چو شوریدگان مِیپرستی کنند
به آوازِ دولاب مستی کنند
هوش مصنوعی: چنان که عاشقان و شیداها وقتی به شوق و ذوق به نوشیدن شراب میپردازند، با شادی و سرور آواز میخوانند و در حال مستی به سر میبرند.
به چرخ اندر آیند دولابوار
چو دولاب بر خود بِگِریند زار
هوش مصنوعی: به گردونهی زندگی بپیوندند، مانند دولابی که به دور خود میچرخد و نالهوار به حالت زاری در میآید.
به تسلیم سر در گریبان برند
چو طاقت نماند گریبان درند
هوش مصنوعی: وقتی که تحمل انسان به پایان میرسد، با سر در گریبان فرو میرود و تسلیم میشود، زیرا دیگر هیچ نیرویی برای ایستادگی ندارد.
مکن عیبِ درویشِ مدهوشِ مست
که غرق است از آن میزند پا و دست
هوش مصنوعی: به عیبجویی از فردی که غرق در مستی و ناتوانی است نپرداز، زیرا او به شدت تحت تأثیر شراب است و از این حالت، رفتارهایی از خود نشان میدهد.
نگویم سماع ای برادر که چیست
مگر مستمع را بدانم که کیست
هوش مصنوعی: من نمیگویم که ای برادر، سماع چیست؛ مگر اینکه بدانم شنوندگان آن کیها هستند.
گر از برج معنی پرد طیرِ او
فرشته فرو ماند از سیرِ او
هوش مصنوعی: اگر از عرش معنوی پرندهای به پرواز درآید، حتی فرشتگان هم از سفر و حرکت او ناتوان خواهند ماند.
وگر مرد لهو است و بازی و لاغ
قویتر شود دیوش اندر دِماغ
هوش مصنوعی: اگر کسی به بازی و تفریح مشغول باشد، ممکن است به مرور زمان عقلش تحت تاثیر قرار بگیرد و افکار نادرستی در ذهنش شکل بگیرد.
چو مردِ سماع است شهوتپرست
به آوازِ خوش خفته خیزد، نه مست
هوش مصنوعی: وقتی که شخصی به موسیقی و آواز زیبا گوش میدهد، به جای اینکه به هیجانهای زودگذر و خواستههای نفسانی توجه کند، بیدار و هوشیار میشود.
پریشان شود گل به بادِ سحر
نه هیزم که نَشکافدش جز تبر
هوش مصنوعی: در هرازگاهی بهار، گلها به خاطر وزش باد صبحگاهی از هم میپاشند و ذرهذره میشوند، ولی این اتفاق به خاطر ترک خوردن یا آسیب دیدن نیست، بلکه طبیعت اینگونه است و هیچ چیز دیگری نمیتواند آن را شکاف دهد.
جهان پر سماع است و مستی و شور
ولیکن چه بیند در آیینه کور؟
هوش مصنوعی: جهان پر از شادی و سرور است، اما کسی که نابینا باشد، نمیتواند زیباییها و لذتهای آن را ببیند.
نبینی شتر بر نوای عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب؟
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی که شتر، زمانی که صدای عرب میرسد، چگونه با شادی و نشاط به رقص در میآید؟
شتر را چو شورِ طرب در سَر است
اگر آدمی را نباشد خر است
هوش مصنوعی: اگر شتر به هیجان و شادی برسد، به خاطر طبعش شور و جنب و جوش دارد، اما اگر انسان به این حال و هوا نرسد، در واقع او را مثل شتر بیفایده و بیحرکت میدانیم.
حاشیه ها
شتر را چو شور طرب در سرست
اگر آدمی را نباشد خرست
چه مرد سماع است شهوت پرست؟
به آواز خوش خفته خیزد، نه مست
پریشان شود گل به باد سحر
نه هیزم که نشکافدش جز تبر
جهان پر سماع است و مستی و شور
ولیکن چه بیند در آیینه کور؟
نبینی شتر بر نوای عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب؟
شتر را چو شور طرب در سرست
اگر آدمی را نباشد خرست
1396/08/29 00:10
سهراب فرسیو
در لغتنامهی دهخدا در مدخل "سامان" این بیت (هشتم) از بوستان چنین آمده است:
نه بَم داند آشفتهسامان نه زیر بنالد بهآواز مرغی فقیر
و در همین لغتنامه، در مدخل "آشفتهسامان"، بیت بهصورتی آمده که در اینجا قید شده:
نه بَم داند آشفتهسامان نه زیر بهآواز مرغی بنالد فقیر
همچنین در لغتنامه، در مدخل "فقیر" بیت با تغییر "داند" به "دارد" آمده است:
مرحوم دهخدا "آشفتهسامان" را: فقیر. || شوریده. مجذوب (بهاصطلاح صوفیه و عرفا) معنی کرده است. و "فقیر" را بهجز معانی مختلف بیربط بهاین بحث:
1397/06/08 20:09
عباس (مصیب) مهر آشیان مسکنی
با سلام ندیدی شتر با حُدای عرب درست است
و حدی و پهلوی گوشه ای موسقی ایرانی هم هست چون تمام گوشه ها و مقام های موسقی عرب در موسقی ما وجود دارد.
پس بعضی ها نوشته اند خدای عرب بعضی ها نوشته اند نوای عرب هردو غلط است و حُدای عرب یعنی ح حطی باید نوشته شود و این گوشه در دستگاه سگاه و چهار گاه ایران اجرا می شود البته زجز هم میگوییم ولی بعضی ها رجز را متغییر کرده اند بسیار گم و میگویند این باز جدگانه است والا همان حدی عرب می باشد و در فرهنگ هم اگر حدی جستجو بزنیم شرح کامل دارد.
در بخش مقدمه کتاب «The Tuning of the World (1977)» به قلم آقای «R. Murray Schafer» آهنگساز، نویسنده، فیلسوف و آموزگار کانادایی که پژوهشی است در زمینه تئوری و فلسفه مفهومی به نام "Soundscape" که اصطلاح معاصر و جامعی است در زبان انگلیسی به معنی « کل صداهایی که در یک مکان به گوش انسان میرسد اعم از موسیقایی و غیر موسیقایی» به بیت ذیل از بوستان سعدی اشاره شده است.
نگویم سماع ای برادر که چیست
مگر مستمع را بدانم که کیست
گزیده اشاره شده از کتاب:
«
We will not argue for the priority of the ear. In the West the ear gave way to the eye as the most important gatherer of information about the time of the Renaissance, with the development of the printing press and perspective painting. One of the most evident testaments of this change is the way in which we have come to imagine God. It was not until the Renaissance that God became portraiture. Previously he had been conceived as sound or vibration. In the Zoroastrian religion, the priest Srosh (representing the genius of hearing) stands between man and the pantheon of the gods, listening for the divine messages, which he transmits to humanity. Samā is the Sufi word for audition or listening. The followers of Jalal-ud-din Rumi worked themselves into a mystical trance by chanting and whirling in slow gyrations. Their dance is thought by some scholars to have represented the solar system, recalling also the deep-rooted mystical belief in an extraterrestrial music, a Music of the Spheres, which the attuned soul may at times hear. But these exceptional powers of hearing, what I have called clairaudience, were not attained effortlessly. The poet Saadi says in one of his lyric poems
I will not say, my brothers, what samā is Before I know who the listener is
»