بخش ۲۱ - حکایت صاحب نظر پارسا
یکی را چو من دل به دست کسی
گرو بود و میبرد خواری بسی
پس از هوشمندی و فرزانگی
به دف بر زدندش به دیوانگی
ز دشمن جفا بردی از بهر دوست
که تریاک اکبر بود زهر دوست
قفا خوردی از دست یاران خویش
چو مسمار پیشانی آورده پیش
خیالش چنان بر سر آشوب کرد
که بام دماغش لگدکوب کرد
نبودش ز تشنیع یاران خبر
که غرقه ندارد ز باران خبر
کرا پای خاطر بر آمد به سنگ
نیندیشد از شیشهٔ نام و ننگ
شبی دیو خود را پریچهره ساخت
در آغوش آن مرد و بر وی بتاخت
سحرگه مجال نمازش نبود
ز یاران کس آگه ز رازش نبود
به آبی فرو رفت نزدیک بام
بر او بسته سرما دری از رخام
نصیحتگری لومش آغاز کرد
که خود را بکشتی در این آب سرد
ز برنای منصف بر آمد خروش
که ای یار چند از ملامت؟ خموش
مرا پنج روز این پسر دل فریفت
ز مهرش چنانم که نتوان شکیفت
نپرسید باری به خلق خوشم
ببین تا چه بارش به جان میکشم
پس آن را که شخصم ز خاک آفرید
به قدرت در او جان پاک آفرید
عجب داری ار بار امرش برم
که دایم به احسان و فضلش درم؟
بخش ۲۰ - حکایت: ثنا گفت بر سعد زنگی کسیبخش ۲۲ - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن: اگر مردِ عشقی کمِ خویش گیر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
بخش ۲۱ - حکایت صاحب نظر پارسا به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۱ - حکایت صاحب نظر پارسا به خوانش عندلیب
بخش ۲۱ - حکایت صاحب نظر پارسا به خوانش فاطمه زندی
بخش ۲۱ - حکایت صاحب نظر پارسا به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
1387/08/10 15:11
راد
سحرگه مجال نمازش نبود
ز یاران" کسی" آگه ز رازش نبود
صحیح این بیت در ذیل آمده است:
سحرگه مجال نمازش نبود
ز یاران" کس" آگه ز رازش نبود
که لغت "کس" صحیح است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1398/08/25 16:10
آلان فتحی
به نظر بنده بیت سه با تریاق معنی میده تا با تریاک. اگر تریاق باشه پارادوکس قشنگی ایجاد میکنه.مطمئنین تریاک درسته؟