بخش ۱۸ - گفتار در معنی فنای موجودات در معرض وجود باری
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۱۸ - گفتار در معنی فنای موجودات در معرض وجود باری به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۸ - گفتار در معنی فنای موجودات در معرض وجود باری به خوانش عندلیب
بخش ۱۸ - گفتار در معنی فنای موجودات در معرض وجود باری به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۸ - گفتار در معنی فنای موجودات در معرض وجود باری به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
با سلام و سپاس از زحمات شما
فکر میکنم در بیت پنجم بهتر است واژه "که" جایگزین "نه" شود. بیت 5 وصل میشود به بیت 6.
درود
،،که،، در آغاز این بیت باعث ارتباط با بیت قبلی میشود
بیت اول پیچ در پیچ است
بیت4 جوابت بگویم گر آید پسند
برای کسانی که به تفسیر علاقه دارند:
تفسیر این شعر از زبان غلامحسین ابراهیمی دینانی
بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور
دینانی به اشتباه تکرار میکند تفسیراین غزل
ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست
بر عارفان جز خدا هیچ نیست
توان گفتن این با حقایق شناس
ولی خرده گیرند اهل قیاس
که پس آسمان و زمین چیستند؟
بنی آدم و دام و دد کیستند؟
پیوند به وبگاه بیرونی
وقتی در مقام فناء فی الله حق سبحانه و تعالی بر سالک عارف تجلی می نماید جهانی نمی بیند تا بدان توجه کند و یک وجود را در نظر حق بین در می یابد لذا این بیت آخر اشاره به همین مرحله از عرفان است.
چو سلطان عزت علم برکشد جهان سر به جیب عدم درکشد
ره عقل جز پیچ در پیچ نیست
بر عارفان جز خدا هیچ نیست
توان گفت این با حقیقت شناس
ولی خرده گیرند اهل قیاس
که پس آسمان و زمین چیستند؟
بنی آدم و دام و دد کیستند؟
پسندیده پرسیدی ای هوشمند
بگویم جوابت گر آید پسند
که هامون و دریا و کوه و فلک
پری ، آدمیزاده و دیو و ملک
همه هرچه هستند از آن کمترند
که با هستی اش نام هستی برند
عظیم است پیش تو دریا به موج
بلند است خورشید تابان به اوج
ولی اهل صورت کجا پی برند
که ارباب معنی به مُلکی درند
که گر آفتاب است یک ذره نیست
وگر هفت دریاست یک قطره نیست
چو سلطان عزت علم بر کشد
جهان سر به جیب عدم در کشد
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی معتقد است که سعدی با این بیت آخر ،از اشعری ت عبور کرده است
چو سلطان عزت علم بر کشد
جهان سر به جیب عدم در کشد
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
ره عقل جز پیچ در پیچ نیست
بر عارفان جز خدا هیچ نیست
سعدی اینجا از واژه عقل استفاده کرده و اتفاقا" زیرکی به خرج داده واژه عقل عربی است و در فارسی باید اندیشه و خرد را می آورد ولی عقل از عقال گرفته شده یعنی بستن زانوی شتر، در عقل بستن و گره هست، این را چند جور می شود معنی کرد، عقل هم گره است و هم گره گشا، گره عقل را چه کسی باز می کند؟حالا عارف کیست؟عارف کسی است که از این پیچ وخم عبور کرده وبه نور محض،رسیده به نور محض یعنی نور احدیت و واحدیت حق تبارک وتعالی الله نور و السماوات،یعنی رسیده به جایی که دیگر با چشم خودش با اندیشه خودش نگاه نمی کند و از منظر الهی مینگرد
صدرالمتالهین ملا صدرا میفرماید اگر ما از منظر خدا ببینیم همه چیز را می بینیم اگر نه از منظر غیر خدا چیزها را ببینیم نه خدا را می بینی نه چیزها را...