گنجور

بخش ۱۲ - حکایت

طبیبی پری چهره در مرو بود
که در باغ دل قامتش سرو بود
نه از درد دلهای ریشش خبر
نه از چشم بیمار خویشش خبر
حکایت کند دردمندی غریب
که خوش بود چندی سرم با طبیب
نمی‌خواستم تندرستی خویش
که دیگر نیاید طبیبم به پیش
بسا عقل زورآور چیردست
که سودای عشقش کند زیردست
چو سودا خرد را بمالید گوش
نیارد دگر سر برآورد هوش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طبیبی پری چهره در مرو بود
که در باغ دل قامتش سرو بود
هوش مصنوعی: یک پزشک زیبا و خوش چهره در شهر مرو وجود داشت که در دل باغ، قامتش به مانند سرو راست و استوار بود.
نه از درد دلهای ریشش خبر
نه از چشم بیمار خویشش خبر
هوش مصنوعی: او نه از غم و درد دل‌های خویشتن آگاه است و نه از حال و وضعیت چشم بیمار خود خبری دارد.
حکایت کند دردمندی غریب
که خوش بود چندی سرم با طبیب
هوش مصنوعی: داستان مردی بیمار و تنها را روایت می‌کند که مدتی از درد خود آرامش می‌گیرد و از پزشکش خوشحال است.
نمی‌خواستم تندرستی خویش
که دیگر نیاید طبیبم به پیش
هوش مصنوعی: نمی‌خواستم که سلامتی‌ام را از دست بدهم، چون این باعث می‌شود که دیگر پزشکم سراغم نیاید.
بسا عقل زورآور چیردست
که سودای عشقش کند زیردست
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد با عقل و قدرت، در برابر احساسات عشق خود تسلیم می‌شوند و از این رو، به دیگران وابسته می‌شوند.
چو سودا خرد را بمالید گوش
نیارد دگر سر برآورد هوش
هوش مصنوعی: وقتی که افکار پریشان و ناپایداری عقل را تحت فشار قرار می‌دهند، دیگر هوش و درک نمی‌تواند به درستی فعالیت کند و سر‌بلند کند.

خوانش ها

بخش ۱۲ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۲ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۱۲ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۲ - حکایت به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1394/09/17 22:12
سعید

در قسمتی از کتاب معروف دایی جان ناپلئون که شاهکاری است اثر ایرج پزشکزاد، شخصیت اسدالله میرزا که مردیست بسیار با فراست به این بیت سعدی اشارت می کند و از آن استفاده می برد
طبیبی پریچهر در مرو بود که در باغ دل قامتش سرو بود