بخش ۱۰ - حکایت
یکی در نشابور دانی چه گفت
چو فرزندش از فرض خفتن بخفت؟
توقع مدار ای پسر گر کسی
که بی سعی هرگز به جایی رسی
سمیلان چو می بر نگیرد قدم
وجودی است بی منفعت چون عدم
طمع دار سود و بترس از زیان
که بی بهره باشند فارغ زیان
بخش ۹ - حکایت: شنیدم که پیری شبی زنده داشتبخش ۱۱ - حکایت در صبر بر جفای آن که از او صبر نتوان کرد: شکایت کند نوعروسی جوان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
بخش ۱۰ - حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۰ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۱۰ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۰ - حکایت به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
1399/02/25 09:04
ز
سمیلان یعنی چه؟
1403/02/07 09:05
بهنام سلیمیان ریزی
درود بر شما
سمیلان: جمع سمیل (به فتح س) آب مانده در ته حوض را گویند که هیچ فایده ای ندارد.
بقیه آب در تک حوض وجز آن (دهخدا)
1399/02/26 10:04
الف رسته
سمیلان = هنگام درویدن گندم و جو بوتهای نارسا و بی بار را گویند سمیلان
منبع: شرح بوستان دکتر خزائلی
1401/11/08 16:02
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
فرضِ خفتن: نماز عشاء
گر کسی: اگر آدم هستی
سمیل: آبِ ته حوض که باقی می ماند!, سمیلان جمع سمیل
بر می نگیرد قدم: ساکن است و بی حرکت, راکد و بی استفاده