بخش ۹ - حکایت
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت به خوانش ماهور کیانی
بخش ۹ - حکایت به خوانش مصطفی حسینی کومله
بخش ۹ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۹ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
بخش ۹ - حکایت به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
به نظرم نوشته هایی که در پی می آیند می تواند مفید باشند: در بیت هفتم در شرح بوستان نوشته دکتر محمد خضائلی واژه درمانده به جای درمنده آمده است.افزون بر این در کتاب یاد شده این حکایت با دو بیت زیر پایان می یابد: خیالات نادان خلوت نشین، / بهم بر کند عاقبت کفر و دین * صفایی است در آب و آیینه نیز، / و لیکن صفا را بباید تمیز.مراد این است که کسی که به کناری نشسته و از مردم بی خبر است پیش خود خیلاتی دارد که با واقع مطابقت نمی کند.بعضی کارها کفر و بیدینی است و عکس این حالت نیز ممکن است."ولیکن صفا را .." : صفا و پاکی آنگاه ارزنده است که با عقل و تمیز همراه باشد.
---
پاسخ: با تشکر، با تصحیح فروغی مقابله شد، آنجا هم «درمانده» آمده که تصحیح شد. دو بیت اضافه را فروغی هم در حاشیه آورده. نسخهای که در اختیار اینجانب است در بیت دوم به جای «رهند» آورده «رمند» و در حاشیه به جای «نظر بر» آورده «ز سختی»، این مورد را تغییر ندادم.
کلمه ی سرهنگ در زمان سعدی به پیشخدمت و یا پیاده نظام در لشکر گفته می شده و با درک امروزی از این کلمه در فارسی که مقام نظامی عالی رتبه ای است تفاوت دارد. کما اینکه زن به شوهر سرهنگش می گوید که به در بار برود واز مانده ی سفره ی سلطان برای فرزندکانش غذا بیاورد، امری که بیشتر در خور یک مستخدم است نه یک مقام عالیرتبه ی نظامی.
بیت آخر رو در نسخه هایی که من از کتاب بوستان دارم این طوری نوشتند: "وگرنه چه حاجت که زحمت بری // ز خود بازگیری و هم خود خوری؟!" این بیت و البته بیت قبلش رو "میرعماد" هم با خط نستعلیق به زیبایی نوشته که بیت آخر شعر رو همونطوری که من اشاره کردم نوشته:
پیوند به وبگاه بیرونی
بیت آخر به این صورت نیز آمده است:
وگرنه چه حاجت که رنجی بری
زخود بازگیری و هم خود خوری
برو تا ز خوانت نصیبی دهند
که فرزندگانت ز سختی رهند
افطار: عربیِ صبحانه و صبحانه خوردن است, حال گویی که صبحانه هم یک کلمه عربی است و فقط ما ایرانیان فارسی زبان استفاده می کنیم.
درود بر حضرت سعدی
شیخ در این مطلب قصد دارد نقد جدی بر شیوهی روزه داری ما مسلمانان وارد نماید ومی فرماید روزه داری به این شکل که ازصبح تا شب خوراک جمع کنیو هنگام افطار بخوری روزه ای بیهوده وکم ارزش است اما اگر بتوانی گرسنه ای را سیر کنی وبه مستمندی کمک کنی ارزش دارد.
ضمن اینکه بیت دوم فکر می کنم فرزندگانت درست تر می نماید و بیت پنجم به جای روزه گویی کلمه روزه داری درست تر می نماید. هرچند روزه گویی می تواند به نیت سلطان در بیت های قبلی ارجاع داده شود.