گنجور

بخش ۱۰ - حکایت کرم مردان صاحبدل

یکی را کرم بود و قوت نبود
کفافش به قدر مروت نبود
که سفله خداوند هستی مباد
جوانمرد را تنگدستی مباد
کسی را که همت بلند اوفتد
مرادش کم اندر کمند اوفتد
چو سیلاب ریزان که در کوهسار
نگیرد همی بر بلندی قرار
نه در خورد سرمایه کردی کرم
تنک مایه بودی از این لاجرم
برش تنگدستی دو حرفی نبشت
که ای خوب فرجام نیکو سرشت
یکی دست گیرم به چندین درم
که چندی است تا من به زندان درم
به چشم اندرش قدر چیزی نبود
ولیکن به دستش پشیزی نبود
به خصمان بندی فرستاد مرد
که ای نیکنامان آزاد مرد
بدارید چندی کف از دامنش
و گر می‌گریزد ضمان بر منش
وز آنجا به زندانی آمد که خیز
وز این شهر تا پای داری گریز
چو گنجشک در باز دید از قفس
قرارش نماند اندر آن یک نفس
چو باد صبا زآن میان سیر کرد
نه سیری که بادش رسیدی به گرد
گرفتند حالی جوانمرد را
که حاصل کن این سیم یا مرد را
به بیچارگی راه زندان گرفت
که مرغ از قفس رفته نتوان گرفت
شنیدم که در حبس چندی بماند
نه شکوت نوشت و نه فریاد خواند
زمانها نیاسود و شبها نخفت
بر او پارسایی گذر کرد و گفت:
نپندارمت مال مردم خوری
چه پیش آمدت تا به زندان دری؟
بگفت ای جلیس مبارک نفس
نخوردم به حیلتگری مال کس
یکی ناتوان دیدم از بند ریش
خلاصش ندیدم به جز بند خویش
ندیدم به نزدیک رایم پسند
من آسوده و دیگری پایبند
بمرد آخر و نیکنامی ببرد
زهی زندگانی که نامش نمرد
تنی زنده دل، خفته در زیر گل
به از عالمی زندهٔ مرده دل
دل زنده هرگز نگردد هلاک
تن زنده دل گر بمیرد چه باک؟

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

حکایت کرم مردان صاحبدل به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۰ - حکایت کرم مردان صاحبدل به خوانش عندلیب
بخش ۱۰ - حکایت کرم مردان صاحبدل به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۰ - حکایت کرم مردان صاحبدل به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1390/11/04 21:02
انوشه روان

با سلام
در بیت آخر:
دل زنده هرگز نگردد هلاک
تن زنده دل گر بمیرد چه باک؟
به نظر من برای آنکه در درک معنی خللی ایجاد نشود در مصراع دوم، "زنده دل" باید با نیم فاصله نوشته شود. در غیر این صورت ممکن است به شکل" تنِ زنده، دل گر بمیرد چه باک" خوانده شود که کاملا معنی عکس دارد.

1392/05/25 12:07
لن ترانی

حذف یکی از شیوه های زیبا کردن کلام است اینجا در بیت دوم انگار یک ان شاالله یا ای کاش یا آرزو میکنم کم است ..

1393/06/27 16:08
آرش طوفانی

روحت شاد سعدی که چقدر دل نشین و عمیق سخن می گویی! روحت شاد!
بله!
تنی زنده دل، خفته در زیر گل/به از عالمی زنده مرده دل!
افسوس و صد افسوس که مزاج دهر تبه گشته و روزگار سفله پرور شده است!

1396/06/16 18:09
۷

که سفله خداوند هستی مباد
جوانمرد را تنگدستی مباد
این بیت در هجونامه منتسب به فردوسی آمده است.(شماره 34 )
به سی سال بردم به شهنامه رنج
که شاهم ببخشد بسی تاج و گنج
به پاداش من گنج را در گشاد
به من جز بهای فقاعی نداد
فقاعی نیرزیدم از گنج شاه
از آن من فقاعی خریدم به راه
که سفله خداوند هستی مباد
جوانمرد را تنگدستی مباد
سر ناسزایان بر افراشتن
وز ایشان امید بهی داشتن
سر رشتهٔ خویش گم کردن است
به جیب اندرون مار پروردن است
فردوسی » هجونامه (منتسب)

1401/12/15 11:03
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

اولین ناجوانمردی که در حقِ فردوسی شد همین هجونامه است که به ایشان منتسب کرده اند.

کلِ حرفِ این هجونامه اینست که ای محمود غزنوی چرا بجایِ ۶۰ هزار دینارِ طلا به من ۶۰ هزار درهم نقره دادی! و حالا که ندادی خدا تو رو فلان کنه و بهمان بشی! این بیشعوری که هجونامه را سروده,  حکمت و شعور فردوسی تا سطحِ بیشعوری خود پائین آورده است!

انگار فردوسی به سفارشِ محمود غزنوی شاهنامه را سروده است که طلبکار باشد! زمانی که فردوسی شاهنامه را شروع به سرودن کرد, سلسله سامانیان رویِ کار بودند و غزنویان اصلا نبودند.

تنها دلیلی که فردوسی شاهنامه را به محمود غزنوی تقدیم کرد, دریافت حمایت و  پشتیبانی مالی برای انتشارِ شاهنامه در سراسرِ ایران و نگه داشتن فرهنگ ایران بود و بس! که موفق هم شد و الان ما شاهنامه را در اختیار داریم.

1396/06/16 18:09
۷

به نظر میرسد اگر هم نه همه بلکه شمار زیادی از ابیات هجونامه منتسب به فردوسی ساختگی باشد و از آنجا که به زبان سعدی شباهت دارد دور نیست از روی بوستان سعدی ساخته شده باشد.

1396/06/16 18:09
۷

تنی زنده دل، خفته در زیر گل
به از عالمی زندهٔ مرده دل
دل زنده هرگز نگردد هلاک
تن زنده دل گر بمیرد چه باک؟
این فروغی واقعا پس گردنی نیاز داشته.
دل زنده هرگز نگردد هلاک
تن مرده دل گر بمیرد چه باک؟

1403/07/27 13:09
نَهان

فکر نکنم فروغی اشتباهی کرده باشه، به نظرم احتمالا شما معنی شعر رو درست متوجه نشدید :] منظور سعدی در بیت آخر اینه که : دل یک آدم زنده دل هیچوقت از بین نمیره اما اگر جسمش نابود بشه هیچ باکی نیست، چون دل اون زنده خواهد موند...

1396/06/16 18:09
۷

شباهت این داستان به داستان روانه شدن فردوسی سوی محمود غزنوی در بخش منتسب(هجونامه) این را میرساند شاید آن هجونامه از روی همین حکایت نسخه پیچی شده است.

1398/07/20 14:10
محسن تقویان فر

سلام،
شما در کدام چاپ از دیوان فروغی به نسخه ای متفاوت از بیت آخر برخورد کرده اید؟ من دو چاپ از تصحیح فروغی دارم که یکی چاپ1337 تهران است و تفاوتی با بیت آخر سایت گنجور ندارد.
" دل زنده هرگز نگردد هلاک
تن زنده دل گر بمیرد چه باک"
این را می پرسم که بدانم آیا نسخه فروغی چند تصحیح درد یا خیر.
سپاسگزارم

1398/08/14 17:11
امیرحسین

سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد / که کام‌بخشی او را بهانه بی سببی‌ست