گنجور

بخش ۶ - حکایت ممسک و فرزند ناخلف

یکی رفت و دینار از او صد هزار
خلف برد صاحبدلی هوشیار
نه چون ممسکان دست بر زر گرفت
چو آزادگان دست از او بر گرفت
ز درویش خالی نبودی درش
مسافر به مهمانسرای اندرش
دل خویش و بیگانه خرسند کرد
نه همچون پدر سیم و زر بند کرد
ملامت‌کنی گفتش: ای باددست‌‌‌!
به یک‌ره پریشان مکن هر‌چه هست
به سالی توان خرمن اندوختن
به یک دم نه مَردی بوَد سوختن
چو در تنگدستی نداری شکیب
نگه‌دار وقت فراخی حسیب
به دختر چه خوش گفت بانوی ده
که روز نوا برگ سختی بنه
همه‌وقت بر دار مَشک و سبوی
که پیوسته در ده روان نیست جوی
به دنیا توان آخرت یافتن
به زر پنجه شیر بر تافتن
به یک بار بر دوستان زر مپاش
وز آسیب دشمن به اندیشه باش
اگر تنگدستی مرو پیش یار
وگر سیم داری بیا و بیار
اگر روی بر خاک پایش نهی
جوابت نگوید به دست تهی
خداوند زر بر کنَد چشمِ دیو
به دام آوَرَد صخر جنی به ریو
تهی‌دست در خوبرویان مپیچ
که بی‌سیم مردم نیرزند هیچ
به دست تهی بر نیاید امید
به زر برکنی چشم دیو سپید
وگر هرچه یابی به کف بر نهی
کفت وقت حاجت بماند تهی
گدایان به سعی تو هرگز قوی
نگردند، ترسم تو لاغر شوی
چو منّاع خیر این حکایت بگفت
ز غیرت جوانمرد را رگ نخفت
پراکنده‌دل گشت از آن عیب‌جوی
بر آشفت و گفت ای پراکنده‌گوی
مرا دستگاهی که پیرامن است
پدر گفت میراث جد من است
نه ایشان به خست نگه داشتند‌؟
به حسرت بمردند و بگذاشتند؟
به دستم نیفتاد مال پدر
که بعد از من افتد به دست پسر
همان به که امروز مردم خورند
که فردا پس از من به یغما برند
خور و پوش و بخشای و راحت رسان
نگه می چه داری ز بهر کسان؟
برند از جهان با خود اصحاب رای
فرومایه ماند به حسرت بجای
زر و نعمت اکنون بده کآنِ توست
که بعد از تو بیرون ز فرمان توست
به دنیا توانی که عقبی خری
بخر، جانِ من، ور نه حسرت بَری

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی رفت و دینار از او صد هزار
خلف برد صاحبدلی هوشیار
یکی درگذشت و وارثش که صاحبدلی هوشیار بود صد‌هزار دینار از او به ارث برد
نه چون ممسکان دست بر زر گرفت
چو آزادگان دست از او بر گرفت
هوش مصنوعی: به این معناست که شخصی مانند ممسکان (افرادی که به طمع‌ورزی معروفند) به خاطر زر و زیور به چیزها چنگ می‌زند، در حالی که آزادگان از این امور دنیاوی دوری می‌کنند و به حال خود راضی هستند.
ز درویش خالی نبودی درش
مسافر به مهمانسرای اندرش
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که در دروازه یک درویش، هرگز خالی نبوده و همیشه مسافری که قصد مهمان‌نوازی دارد، در آنجا وجود دارد. به بیان دیگر، hospitality و مهمان‌نوازی در این مکان همواره برقرار است و هیچ‌کس بی‌نصیب نمی‌ماند.
دل خویش و بیگانه خرسند کرد
نه همچون پدر سیم و زر بند کرد
هوش مصنوعی: دل خود و دیگران را شاد کرد، نه مثل پدر که فقط به مال و ثروت وابسته بود.
ملامت‌کنی گفتش: ای باددست‌‌‌!
به یک‌ره پریشان مکن هر‌چه هست
هوش مصنوعی: تو به او ایراد می‌گیری و می‌گویی: ای سرپرست کارها! چرا هر چه که هست را به هم می‌زنی و آشفتگی به وجود می‌آوری؟
به سالی توان خرمن اندوختن
به یک دم نه مَردی بوَد سوختن
هوش مصنوعی: یک سال تلاش و زحمت برای جمع‌آوری محصول، به سادگی و در یک لحظه به هدر می‌رود. در واقع، نابودی این دستاوردها نشانه‌ای از ناتوانی یا بی‌تفاوتی است.
چو در تنگدستی نداری شکیب
نگه‌دار وقت فراخی حسیب
هوش مصنوعی: زمانی که در تنگدستی و کمبود هستی، باید صبوری کنی و منتظر زمان بهتری باشی که همه چیز بهبود یابد.
به دختر چه خوش گفت بانوی ده
که روز نوا برگ سختی بنه
هوش مصنوعی: زنی به دخترش می‌گوید که در روزهای سخت و دشوار خود را قوی و محکم نگه‌دار.
همه‌وقت بر دار مَشک و سبوی
که پیوسته در ده روان نیست جوی
هوش مصنوعی: همیشه بر این موضوع تأکید کن که مانند مشک و سبویی که همواره در ده نیست، نباید در کنار آن‌ها بی‌کار بنشینی. در واقع زندگی و فرصت‌ها مانند آب در جوی هستند که مدام در حال حرکت‌اند و باید قدر آن‌ها را دانست و از آن‌ها بهره برد.
به دنیا توان آخرت یافتن
به زر پنجه شیر بر تافتن
هوش مصنوعی: برای رسیدن به سعادت و خوشبختی آخرت، نیاز به تلاش و کوشش دارد، مانند اینکه برای دستیابی به لبه‌های قدرت و ثروت، باید با دقت و مهارت مانند شیر رفتار کرد.
به یک بار بر دوستان زر مپاش
وز آسیب دشمن به اندیشه باش
هوش مصنوعی: به سادگی دوستانت را با طلا و ثروت دلسرد نکن و بیشتر نسبت به خطراتی که از طرف دشمنانت می‌تواند بر تو تاثیر بگذارد، هوشیار باش.
اگر تنگدستی مرو پیش یار
وگر سیم داری بیا و بیار
هوش مصنوعی: اگر فقیر هستی، پیش عاشق نرو، اما اگر پول و ثروت داری، بیا و آن را با خود بیاور.
اگر روی بر خاک پایش نهی
جوابت نگوید به دست تهی
هوش مصنوعی: اگر روی خاک پایش بگذاری، او در حالت بی‌صدا و بدون هیچ وسیله‌ای جواب نخواهد داد.
خداوند زر بر کنَد چشمِ دیو
به دام آوَرَد صخر جنی به ریو
هوش مصنوعی: خداوند می‌تواند چشمان دیو را برهم بزند و با قدرت خود، جانورانی که به طبعیت وحشی و جادوگری مشهورند را به دام بیاندازد.
تهی‌دست در خوبرویان مپیچ
که بی‌سیم مردم نیرزند هیچ
هوش مصنوعی: از ارتباط و نزدیکی با زیبارویان دست بکش، چون انسان‌های بی‌پولی مانند تو به جایی نخواهند رسید.
به دست تهی بر نیاید امید
به زر برکنی چشم دیو سپید
هوش مصنوعی: برای رسیدن به چیزی ارزشمند یا گرانبها، نباید تنها به آرزو و امید بسنده کرد. بدون تلاش و کوشش، نمی‌توان به خواسته‌ها و آرزوهای بزرگ دست یافت.
وگر هرچه یابی به کف بر نهی
کفت وقت حاجت بماند تهی
هوش مصنوعی: اگر هر چیزی را که به دست می‌آوری، در زمان نیاز به آنها توجه نکنی و کنار بگذاری، در آن لحظه حسرت بر دلت باقی می‌ماند.
گدایان به سعی تو هرگز قوی
نگردند، ترسم تو لاغر شوی
هوش مصنوعی: فقرای نیازمند با تلاش و کوشش تو هرگز قوی و توانمند نخواهند شد، نگرانم که تو از این وضعیت ضعیف شوی.
چو منّاع خیر این حکایت بگفت
ز غیرت جوانمرد را رگ نخفت
هوش مصنوعی: چون بخشنده‌ای مثل من قصه‌اش را روایت کرد، در غیرت جوانمردی، هیچ کس آرام نمی‌نشیند.
پراکنده‌دل گشت از آن عیب‌جوی
بر آشفت و گفت ای پراکنده‌گوی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آن عیب‌جویی پریشان شد و به او گفتم ای کسی که پراکنده صحبت می‌کنی، چرا اینگونه می‌گویی؟
مرا دستگاهی که پیرامن است
پدر گفت میراث جد من است
هوش مصنوعی: پدرم گفت این وسیله‌ای که در اطراف من است، میراثی از جد من است.
نه ایشان به خست نگه داشتند‌؟
به حسرت بمردند و بگذاشتند؟
هوش مصنوعی: آیا آن‌ها به خاطر کدورت و بدعهدی، در حسرت و اندوه زندگی را سپری کردند و در نهایت از دنیا رفتند بی‌آنکه به آرزوی خود برسند؟
به دستم نیفتاد مال پدر
که بعد از من افتد به دست پسر
هوش مصنوعی: مال پدر به من نرسید، اما بعد از من به دست پسر خواهد رسید.
همان به که امروز مردم خورند
که فردا پس از من به یغما برند
هوش مصنوعی: بهتر است امروز مردم از نعمت‌ها بهره‌مند شوند، زیرا فردا ممکن است این نعمت‌ها از دست بروند و دیگران از آن‌ها بهره‌برداری کنند.
خور و پوش و بخشای و راحت رسان
نگه می چه داری ز بهر کسان؟
هوش مصنوعی: زندگی راحتی داشته باش و به دیگران کمک کن، اما چرا باید به خاطر دیگران خودت را نادیده بگیری؟
برند از جهان با خود اصحاب رای
فرومایه ماند به حسرت بجای
هوش مصنوعی: مردم نادان و بی‌فکر از این دنیا می‌روند و کسانی که اندیشه و دیدگاه های بزرگ دارند، در حسرت و آرزو باقی می‌مانند.
زر و نعمت اکنون بده کآنِ توست
که بعد از تو بیرون ز فرمان توست
هوش مصنوعی: امروزه ثروت و نعمت را به من عطا کن، زیرا که این‌ها متعلق به تو هستند، اما پس از تو دیگر در اختیار تو نخواهند بود.
به دنیا توانی که عقبی خری
بخر، جانِ من، ور نه حسرت بَری
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا موفق نشوی و دنیای آخرت را تأمین نکنی، بهتر است به دنبال آن نباشی چون در این صورت فقط حسرت بر جای خواهد ماند.

خوانش ها

حکایت ممسک و فرزند ناخلف به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۶ - حکایت ممسک و فرزند ناخلف به خوانش عندلیب
بخش ۶ - حکایت ممسک و فرزند ناخلف به خوانش فاطمه زندی
بخش ۶ - حکایت ممسک و فرزند ناخلف به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1391/10/11 22:01
Omid

بیت " به دست تهی بر نیاید امید " درج شده است. بیت " ز دست تهی بر نیاید امید" بهتر بنظر میرسد.

1394/08/14 20:11
ندا

در تصحیح غلامحسین یوسفی به دست تهی برنیاید امید نوشته شده است

1396/10/13 05:01
حسین

بیت هفتم تنگدستی درسته نه دست تنگی
همه وقت پُر دار مشک و سبوی، بیت نهم، مشک و سبو قاعدتا باید پر باشه نه بردارن همه وقت
که بی سیم مردم نیرزند به هیچ، نه بی هیچ، ییت 13
به حسرت بگذاشتند به جای بمردند،بیت 21

1400/04/15 10:07
تیرداد

نام درج شده برای این حکایت در سایت محترم گنجور، با مفهوم و گفته های این حکایت، به خصوص در بیت اول که به وضوح وارث را فرزند خلف بیان کرده است، در تناقض می باشد و ممکن است موجب گمراهی شود.

1400/04/20 19:07
حسن معین

سلام

جناب تیرداد با نظر شما موافقم.

1400/09/11 10:12
حسین hosein.znl۱۱۰@gmail.com

معنای بیت 14 کسی میدونه؟

1402/01/18 01:04
سیاوش عیوض‌پور

کسی که پول و سرمایه داره چشم شیطان رو میتونه با قدرتش دربیاره و یا اون رو در اختیار و انقیاد خودش دربیاره

1401/04/05 15:07
الیوت الدرسون

این حکایت به نوعی عجیب است به این گونه که گفته های  شخص ملامت کن درست و منطقی به نظر میرسد میگوید همه دارایی پدر را بزل و بخشش نکن و اندازه نگه دار که همه درویشان با بخشش تو دارا نمیشوند  ولی حکایت طرفداری پسر را کرده از این گذشته در  عنوان حکایت نوشته شده فرزند ناخلف در حالی که پایان حکایت نتیجه گیری شیخ اجل به این گونه شده که فرزند بسیار هم خلف بوده

1401/12/13 21:03
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

۱۰۰ هزار دینار معادل ۵۵ هزار سکه تمام بهار آزادی بوده است.

 اگر هر سکه تمام بهار آزادی را معادل ۴۵۰ دلار آمریکا بگیریم معادل ۲۵ میلیون دلار نقد به این پسرِ ناخلف رسیده بوده!

1401/12/13 22:03
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

اگر تنگدستی مَرو پیشِ یار /وگر سیم داری بیا و بیار

وگر روی بر خاکِ پایش نِهی /جوابت نگوید بدستِ تهی

تهیدست در خوبرویان مپیچ /که بی سیم مردم نیرزد به هیچ

 

عینا به تجربه ثابت شد!