گنجور

بخش ۳ - حکایت ابراهیم علیه‌السلام

شنیدم که یک هفته ابن‌السبیل
نیامد به مهمانسرای خلیل
ز فرخنده خویی نخوردی بگاه
مگر بینوایی در آید ز راه
برون رفت و هر جانبی بنگرید
بر اطراف وادی نگه کرد و دید
به تنها یکی در بیابان چو بید
سر و مویش از گرد پیری سپید
به دلداریش مرحبایی بگفت
به رسم کریمان صلایی بگفت
که ای چشمهای مرا مردمک
یکی مردمی کن به نان و نمک
نعم گفت و برجست و برداشت گام
که دانست خلقش، علیه‌السلام
رقیبان مهمانسرای خلیل
به عزت نشاندند پیر ذلیل
بفرمود و ترتیب کردند خوان
نشستند بر هر طرف همگنان
چو بسم الله آغاز کردند جمع
نیامد ز پیرش حدیثی به سمع
چنین گفتش: ای پیر دیرینه روز
چو پیران نمی‌بینمت صدق و سوز
نه شرط است وقتی که روزی خوری
که نام خداوند روزی بری؟
بگفتا نگیرم طریقی به دست
که نشنیدم از پیر آذرپرست
بدانست پیغمبر نیک فال
که گبر است پیر تبه بوده حال
به خواری براندش چو بیگانه دید
که منکر بود پیش پاکان پلید
سروش آمد از کردگار جلیل
به هیبت ملامت کنان کای خلیل
منش داده صد سال روزی و جان
تو را نفرت آمد از او یک زمان
گر او می‌برد پیش آتش سجود
تو وا پس چرا می‌بری دست جود؟

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم که یک هفته ابن‌السبیل
نیامد به مهمانسرای خلیل
هوش مصنوعی: شنیدم که ابن‌السبیل یک هفته به مهمانسرای خلیل نیامد.
ز فرخنده خویی نخوردی بگاه
مگر بینوایی در آید ز راه
هوش مصنوعی: اگر در زندگی‌ات خوش‌اخلاقی و نیکی نداشته باشی، هرگز به خوشبختی نخواهی رسید، مگر اینکه ناگهان مشکلات و سختی‌ها به سراغت بیاید.
برون رفت و هر جانبی بنگرید
بر اطراف وادی نگه کرد و دید
هوش مصنوعی: او از جایی خارج شد و به هر سو نگاهی انداخت، در اطراف دره را مشاهده کرد و مشاهده کرد.
به تنها یکی در بیابان چو بید
سر و مویش از گرد پیری سپید
هوش مصنوعی: در بیابان، یک نفر مانند درخت بیدی است که سر و مویش به خاطر گذر زمان و سالخوردگی، سفید شده است.
به دلداریش مرحبایی بگفت
به رسم کریمان صلایی بگفت
هوش مصنوعی: او با لحنی محبت‌آمیز به او سلامی کرد و به شیوه بزرگمنشان کلامی دلگرم‌کننده بیان نمود.
که ای چشمهای مرا مردمک
یکی مردمی کن به نان و نمک
هوش مصنوعی: ای چشم‌هایم، مرا به جمع مردم بیاور و مثل آن‌ها در کنار نان و نمک زندگی کن.
نعم گفت و برجست و برداشت گام
که دانست خلقش، علیه‌السلام
هوش مصنوعی: او گفت "آری" و پا به جلو برداشت، چون دانست مردم او را می‌شناسند و به او درود می‌فرستند.
رقیبان مهمانسرای خلیل
به عزت نشاندند پیر ذلیل
هوش مصنوعی: رقیبان در زادگاه خلیل، با احترام و عزت، پیرمرد ضعیف و بی‌پناهی را در مهمانخانه‌ای قرار دادند.
بفرمود و ترتیب کردند خوان
نشستند بر هر طرف همگنان
هوش مصنوعی: او فرمان داد و ترتیب سفره‌ای دادند. بر هر سمت، همگان نشسته بودند.
چو بسم الله آغاز کردند جمع
نیامد ز پیرش حدیثی به سمع
هوش مصنوعی: وقتی که به نام خدا شروع کردند، هیچ یک از حاضرین از بزرگان درباره‌اش سخنی نشنیدند.
چنین گفتش: ای پیر دیرینه روز
چو پیران نمی‌بینمت صدق و سوز
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای انسان با تجربه و قدیمی، روزهایی مانند روزهای گذشته را نمی‌بینم که صداقت و احساس داشته باشند.
نه شرط است وقتی که روزی خوری
که نام خداوند روزی بری؟
هوش مصنوعی: اگر روزی می‌خوری، نیازی به شرط و قید نیست، چون نام خداوند است که روزی را می‌دهد.
بگفتا نگیرم طریقی به دست
که نشنیدم از پیر آذرپرست
هوش مصنوعی: او گفت: من راهی را نمی‌گیرم که از کسی که تجربه‌اش را دارم نشنیده‌ام.
بدانست پیغمبر نیک فال
که گبر است پیر تبه بوده حال
هوش مصنوعی: پیامبر با بینش خود فهمید که آن مؤمن سالخورده، سرانجامی ناخوش دارد و از اصل خود، یعنی زرتشتی بودن، دور مانده است.
به خواری براندش چو بیگانه دید
که منکر بود پیش پاکان پلید
هوش مصنوعی: وقتی بیگانه‌ای او را مشاهده کرد، به او توهین کرد و او را به ذلت انداخت، چون می‌دانست که او در حضور پاکان، رفتار ناپسندی دارد.
سروش آمد از کردگار جلیل
به هیبت ملامت کنان کای خلیل
هوش مصنوعی: فرشته‌ای از سوی خداوند بزرگ آمد و با حالتی انتقادی و چهره‌ای جدی گفت: ای ابراهیم!
منش داده صد سال روزی و جان
تو را نفرت آمد از او یک زمان
هوش مصنوعی: در طول صد سال، روزها و تجارب زیادی به من رسیده، اما حتی یک لحظه هم نفرت تو از این همه روزی که گذرانده‌ام، مرا رنجیده و آزار داده است.
گر او می‌برد پیش آتش سجود
تو وا پس چرا می‌بری دست جود؟
هوش مصنوعی: اگر او (خدا) به سجده‌ات در برابر آتش می‌پردازد، پس چرا تو دست بخششت را پس می‌کشی؟

خوانش ها

حکایت ابراهیم علیه‌السلام به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۳ - حکایت ابراهیم علیه‌السلام به خوانش عندلیب
بخش ۳ - حکایت ابراهیم علیه‌السلام به خوانش فاطمه زندی
بخش ۳ - حکایت ابراهیم علیه‌السلام به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1392/09/15 19:12
بهزاد

درود بر شما به فکرم که در یایپ خط آخری اشتباه املایی رخ داده، من در لغت نامه شادروان علی اکبر دهخدا نیز جستجو کردم.
گونه درست شعر چنین است:
گر او می برد سوی آتش سجود
تو واپس چرا میبری دست جود؟

1393/02/07 13:05
امیر طلوعی

نکته ی جالب در یکی از ابیاتِ این شعر ، این است که رقیبان ( که البته با اشتباهِ املائی رقبیان نوشته شده) به معنای دربانان بوده است و نه معایی که ما امروز مستفاد میکنیم و این بنده اول بار این معنا را در گفتارِ تماشاگه راز استاد آهی شنیده بود....

1396/05/11 16:08
۷

همانا الله بر ما منت نهاد و مر او را سپاس که به یک خلیل بسنده کرد.

1398/10/23 16:12

مفهوم بیت 13هم چیه؟

1399/04/04 21:07
میلاد

در پاسخ به نرگس-معنی بیت 13:
پیر مرد جواب داد: به رسم و آدابی که مرشد آتش پرست دستور نداده است، عمل نمی‌کنم.

1400/01/22 12:03
علی عسکری_حامی سرخ

درود بر شما :
بیت هشتم، بجای کلمه"رقیبان" واژه"رفیقان" منطقی تر به نظر میرسد.همانطوریکه در یکی از منابع معتبر نیز این واژه مورد استفاده قرار گرفته است. باسپاس

1401/12/13 06:03
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

من نمی دانم چرا سعدی تعمدا سعی در آتش پرست نشان دادن ایرانیان باستان و زرتشتیان دارد?!

- که نشنیدم از پیرِ آذرپرست(آتش پرست)

- که گبر(زرتشتی) است پیرِ تبه بوده حال  

- که منکر (زرتشتی) بُوَد پیشِ پاکان (خداپرستان) پلید (نجس)

- گر او می بَرَد پیشِ آتش سجود

تهمت و توهینی که سعدی, مولانا و بعضا نظامی گنجوی گاه و بیگاه به زرتشتیان وارد می کنند چندش آور و غیرقابل قبول است. ولی برعکس حافظ و فردوسی تلاش بسیار در نشان دادن و ارزش نهادن به دینِ باستان ایران دارند.

کاش اساتیدِ عظامِ حاضر در اینجا , اظهارِ فضل می کردند!

سپاسگزارم  

1403/08/23 10:10
صاحب مناقب

در کتاب اوستا بخش «آتش نیایش» دقیقا با همان عباراتی که اهورامزدا ستایش و نیایش شده است، آتش نیز مورد ستایش و نیایش قرار گرفته است. در نتیجه آنچه ما امروزه آن را تهمت میشماریم، روزی واقعیت دین زرتشتی بوده است. 

 

1401/12/13 12:03
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

نکته دیگری که در این داستان مشهود است اینست که انسان در طولِ زمان چه پیشرفتی کرده است.

ابراهیم که یکی از پنج پیامبر بزرگ خداست,  پیرمردِ سالخورده ایی را که خود با زور برایِ دلِ خودش به خانه دعوت کرده و سرِ سفره نشانده را بخاطرِ نگفتن یک بسم الله با خواری و خفت آنهم جلو جمعِِ زیادی (رقیبان و همگنان) از خانه یِ خود بیرون می کند!

و یا حضرتِ موسی که یک چوپان مفلوک را برای چگونه دعا کردن و خواندن خدا مورد اهانت و توهین قرار میدهد.

اینان که برگزیدگانِ خدا بودند اینطور رفتار می کردند وای به حالِ مردم عادی!

واقعا ما خیلی خوشانس هستیم که در زمانی به دنیا آمده ایم که بشر فهم و شعورش تکامل یافته است.

1403/08/23 10:10
صاحب مناقب

پیش از آنکه درباره پیامبران الهی اینگونه سخن گوییم باید ببینیم آیا این دو مورد حقیقت دارد یا زاییده گمان روات و شاعران است؟

 

1403/02/07 13:05
Mojtaba Razaq zadeh

چقدر سعدی زیبا سخن و لطیف گو هست. بر خاک پاکش درود.