گنجور

بخش ۲۷ - حکایت پدر بخیل و پسر لاابالی

یکی زهرهٔ خرج کردن نداشت
زرش بود و یارای خوردن نداشت
نه خوردی، که خاطر بر آسایدش
نه دادی، که فردا بکار آیدش
شب و روز در بند زر بود و سیم
زر و سیم در بند مرد لئیم
بدانست روزی پسر در کمین
که ممسک کجا کرد زر در زمین
ز خاکش بر آورد و بر باد داد
شنیدم که سنگی در آن جا نهاد
جوانمرد را زر بقایی نکرد
به یک دستش آمد، به دیگر بخورد
کز این کم‌زنی بود ناپاک‌رو
کلاهش به بازار و میزر گرو
نهاده پدر چنگ در نای خویش
پسر چنگی و نایی آورده پیش
پدر زار و گریان همه شب نخفت
پسر بامدادان بخندید و گفت
زر از بهر خوردن بود ای پدر
ز بهر نهادن چه سنگ و چه زر
زر از سنگ خارا برون آورند
که با دوستان و عزیزان خورند
زر اندر کف مرد دنیاپرست
هنوز ای برادر به سنگ اندرست
چو در زندگانی بدی با عیال
گرت مرگ خواهند، از ایشان منال
چو خشم آری آن گه خورند از تو سیر
که از بام پنجه گز افتی به زیر
بخیل توانگر به دینار و سیم
طلسمی است بالای گنجی مقیم
از آن سالها می‌بماند زرش
که لرزد طلسمی چنین بر سرش
به سنگ اجل ناگهش بشکنند
به اسودگی گنج قسمت کنند
پس از بردن و گرد کردن چو مور
بخور پیش از آن که‌ت خورد کرم گور
سخنهای سعدی مثال است و پند
به کار آیدت گر شوی کار بند
دریغ است از این روی برتافتن
کز این روی دولت توان یافتن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی زهرهٔ خرج کردن نداشت
زرش بود و یارای خوردن نداشت
شخصی بود که شجاعت‌ هزینه کردن نداشت، با‌آنکه پول داشت، توان و جرات خوردن و خرج کردن نداشت.
نه خوردی، که خاطر بر آسایدش
نه دادی، که فردا بکار آیدش
نه می‌خورد و خرج می‌کرد که آسایش بیابد، و نه داد و دهشی می‌کرد که فردای (روز قیامت) بهره‌ای ببرد.
شب و روز در بند زر بود و سیم
زر و سیم در بند مرد لئیم
پیوسته و شب و روز در فکر (شمارش و افزودن‌) پول و زرش بود و پول‌ و زر اسیر او (یعنی پولی که به‌دستش می‌رسید اسیر می‌شد و دیگر از دستش به‌در نمی‌شد)
بدانست روزی پسر در کمین
که ممسک کجا کرد زر در زمین
روزی پسرش، دزدکی دریافت که آن خسیس، کجا زر و سیم‌هایش را پنهان می‌کند.
ز خاکش بر آورد و بر باد داد
شنیدم که سنگی در آن جا نهاد
از آن خاک که پنهانش کرده بود بیرونش آورد و زر را بر باد داد و بجای زر، سنگی در آنجا گذاشت.
جوانمرد را زر بقایی نکرد
به یک دستش آمد، به دیگر بخورد
زر و پول در دست آن جوانمرد و عیار نپایید، از یک دستش که گرفت به دست دیگر (‌فورا) خرج کرد.
کز این کم‌زنی بود ناپاک‌رو
کلاهش به بازار و میزر گرو
(همچنین آن پسر) قمارباز بازنده‌ای بود که کلاه و دستارش در بازار گرو بود (یعنی مقروض بود)  کم‌زن‌: قمارباز بازنده.  میزر: دستار.
نهاده پدر چنگ در نای خویش
پسر چنگی و نایی آورده پیش
(از یک سو) پدر چنگ ‌(غُصه) بر گلوی خود می‌فشرد و از سوی دیگر پسر، مطرب و چنگی آورده بود (و خوش‌گذرانی می‌کرد)  چنگی‌: نوازنده چنگ.    نایی‌: نوازنده نی.
پدر زار و گریان همه شب نخفت
پسر بامدادان بخندید و گفت
پدر، بدحال و گریان تمام شب را نخوابید و پسر صبح‌گاه به او گفت:
زر از بهر خوردن بود ای پدر
ز بهر نهادن چه سنگ و چه زر
زر و پول برای خرج کردن است ای پدر! اگر بمانَد با سنگ چه فرقی دارد؟
زر از سنگ خارا برون آورند
که با دوستان و عزیزان خورند
زر را از (معدن و) سنگِ سخت بیرون می‌آورند که با دوستان و عزیزان خرج کنند.
زر اندر کف مرد دنیاپرست
هنوز ای برادر به سنگ اندرست
زر و پول در دست آدم مال‌پرست و زراندوز، انگار که به‌دست نیامده و هنوز در زیر زمین و در سنگ است.
چو در زندگانی بدی با عیال
گرت مرگ خواهند، از ایشان منال
وقتی که با خانواده‌ات بد و نامهربان هستی، اگر مرگ تو را آرزو کنند، گله مکن و شکایت نداشته باش.
چو خشم آری آن گه خورند از تو سیر
که از بام پنجه گز افتی به زیر
وقتی که بد‌اخلاق و خشم‌ناک هستی زمانی از تو راضی می‌شوند که دچار مرگ شوی.
بخیل توانگر به دینار و سیم
طلسمی است بالای گنجی مقیم
آدم خسیسی که ثروتمند است همچون طلسمی است که بالای گنج گذاشته‌اند.
از آن سالها می‌بماند زرش
که لرزد طلسمی چنین بر سرش
هوش مصنوعی: از آن سال‌ها، زردی‌هایی باقی می‌ماند که همچون طلسمی بر سردی‌اش تاثیر می‌گذارد و او را به لرز در می‌آورد.
به سنگ اجل ناگهش بشکنند
به اسودگی گنج قسمت کنند
ناگهان مرگ و اجل، آن طلسم را در هم می‌شکند و به آسانی ثروتش را تقسیم می‌کنند.
پس از بردن و گرد کردن چو مور
بخور پیش از آن که‌ت خورد کرم گور
پس از بار بردن و جمع کردن، با مشقت زیاد همچون مورچه؛ خرج کن و بخور پیش از آنکه بمیری. 
سخنهای سعدی مثال است و پند
به کار آیدت گر شوی کار بند
سخنان سعدی‌، همه مثال و ضرب‌المثل و پند است و برای تو سودمند، اگر به‌کار ببری.
دریغ است از این روی برتافتن
کز این روی دولت توان یافتن
حیف است از این (پند‌ها) روی بگردانی؛ که از این می‌توانی دولت و بخت بیابی.

خوانش ها

بخش ۲۷ - حکایت پدر بخیل و پسر لاابالی به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۷ - حکایت پدر بخیل و پسر لاابالی به خوانش عندلیب
بخش ۲۷ - حکایت پدر بخیل و پسر لاابالی به خوانش فاطمه زندی
بخش ۲۷ - حکایت پدر بخیل و پسر لاابالی به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1391/01/18 12:04
سعید

رابطه بین ایجاد نقدینگی ومصرف آن ونحوه مصرف(جاری وسرمایه ای)هنری است بزرگ که کار هر کسی نیست.

1392/04/23 23:06
جاری

در متن کلیات سعدی باهتمام محمد علی فروغی، این مصراع (چو چشمار و آنگه خورند از تو سیر) بگونه زیر آمده است: چو خشم آری آنگه خورند از تو سیر.
با توجه به انکه چشمار معنی معینی ندارد، «خشم آری» درست تر بنظر می رسد.

1394/08/15 23:11
مصطفی فرحانی

"و" قبل از آنگه مربوط به کلمه قبل است، "چشمارو" کلمه معنی داری است. در گذشته مردم برای دفع بلا و شر از خود و محصولات کشاورزی کوزه ای را در نظر می گرفتند که در آن سکه می انداختند. معمولا روی کوزه چهره ای نقاشی می کردند که به همین دلیل "چشمارو" نامگذاری شده است. در آخرین چهارشنبه سال چشمارو ها را از پشت بام به کوچه می انداختند تا پس از شکسته شدن کوزه رهگذران از سکه های داخل آن بردارند.

1396/01/14 03:04
نریمان

میزر به معنیی دستار. میزر گرو در قرون گذشته بار تصغیر و توهین داشته است و برداشت بدی از این واژه در ذهن ایجاد می کرده است.

1397/01/11 23:04
۷

بیت هشتم:
پدر خسیس نالان گلوی خود را چنگ میزد و گل پسر شنگول چنگزن و نیزن را آورده بود.

1397/01/11 23:04
۷

بیت چهاردهم:
چو چشمارو آنگه خورند از تو سیر
که از بام پنجه گز افتی به زیر
زمانی حلوای چشماروی تو را سیر نوش جان کنند که از بام پنجاه گزی به پایین پرت شوی
چشمارو:حلوای بلاگردان

1400/07/11 22:10
Parsa Zarei

چشمارو در فرهنگ معین : کوزه‌ای که در آن پول بریزند و به منظور دفع چشم‌زهم آن را از فراز بام میان کوچه اندازند که بشکند و مردم پول‌های آن را ببرند: ◻︎ چوچشمارو آنگه خورند از تو سیر / که از بام پنجه‌گز افتی به ‌زیر (سعدی۱: ۹۶) . 

این معنا دقیقا با « از بام پرت شدن » مرتبط است . 

1397/01/12 00:04
۷

پنجه گز نمادین است یعنی بس دراز و بلند.در حکایت ششم از باب چهارم که دست آخر آشکار میشود قهرمان آن خود سعدی است آورده:
به دست و زبان منع کردش که دور
منه بر سرم پای بند غرور
که فردا شود بر کهن میزران
به دستار پنجه گزم سر گران

1397/05/08 08:08
مرتضی

درخصوص چشمار که دوست عزیز فرمودند معنی ندارد بنظر توهین به ساحت جناب سعدی می باشد معروضم که چشمار به معنی چشم فرو بستن است و در این شعر به معنی مردن و در بعضی مواقع به معنی چشم روی هم گذاشتن هم استفاده می شود.

1398/11/31 16:01
مهدی

کسی که سعر رو میخونه شعر رو خیلی به میکروفون چسبیده و بد کیفیت شده.لطفا صوت جایگزین بگذارید

1402/01/24 19:03
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

حمیدرضا محمدی, بنیانگذار وب گاه گنجور است.

1399/02/13 13:05
داود

باسلام در گذشته دستار بعضی از فقها بلند بوده که نشان از دانش بالای شخص فقیه داشته که تا پنجاه گز (25 متر )بلندی دستار بوده است.در زمان ما طول دستار حداقل 2وحداکثر 8 متر است.

1400/07/11 22:10
Parsa Zarei

معمولا از اشتباهات رایج مصححان در تصحیح متن ، اینه  که وقتی معنای ضبط پیچیده رو نمیدونن، ضبط ساده تر رو جایگزین میکنن و این دقیقا نشون میده چرا یحتمل ضبط اشتباهه! در خصوص بیت شماره ۱۴ ، ضبط صحیح « چشمارو » است ، به چندین دلیل ، یکی اینکه « چو خشم آری » به موضوع حکایت بی ربطه ، حکایت به معنای راستین ، به منظور رد خساست و نکوهش اون گفته شده و ربطی به بردباری نداره ،دوم اینکه همون‌طور که گفتم ، همین « سادگی » در ضبط ، از عوامل هشدار دهنده است که چرا به احتمال زیاد مصحح به دلیل کمبود اطلاعات تصمیم گرفته دست به تغییر بیت یا انتخاب نسخه های دیگه بزنه ،در صورتی که اگر با تحقیق و غیر عوامانه بررسی کنیم ، میشه فهمید که « چشمارو » معنای بسیار مرتبطی به « بام پنجه گز » و « از بام پرت شدن » _که در بیت دوم موجوده_داره . چرا که بر اساس فرهنگ معین : چشمارو= کوزه‌ای که در آن پول بریزند و به منظور دفع چشم‌زخم آن را از فراز بام میان کوچه اندازند که بشکند و مردم پول‌های آن را ببرند: ◻︎ چوچشمارو آنگه خورند از تو سیر / که از بام پنجه‌گز افتی به ‌زیر (سعدی۱: ۹۶)

ضبط دکتر مرحوم یوسفی و استاد ناصح ( به همکاری استاد خطیب رهبر ) هم همین « چشمارو » است 

 

1402/01/24 19:03
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

لطفا دوستان بیت زیر را معنی کرده و ارتباط معنایی با داستان را تبیین کنید:

کز این کم زنی بود ناپاک رو / کلاهش به بازار و میزر گِرو

1403/02/23 09:04
آرش جوادی

منم همین بیت رو درست متوجه نمیشم. یکی توضیح بده لطفا