گنجور

بخش ۲۳ - حکایت

یکی را خری در گل افتاده بود
ز سوداش خون در دل افتاده بود
بیابان و باران و سرما و سیل
فرو هشته ظلمت بر آفاق ذیل
همه شب در این غصه تا بامداد
سقط گفت و نفرین و دشنام داد
نه دشمن برست از زبانش نه دوست
نه سلطان که این بوم و بر زآن اوست
قضا را خداوند آن پهن‌دشت
در آن حال‌ِ منکر بر او بر گذشت
شنید این سخن‌های دور از صواب
نه صبر شنیدن‌، نه روی جواب
ملک شرمگین در حشم بنگریست
که سودای این بر من از بهر چیست؟
یکی گفت شاها به تیغش بزن
که نگذاشت کس را نه دختر نه زن
نگه کرد سلطان عالی محل
خودش در بلا دید و خر در وحل
ببخشود بر حال مسکین مرد
فرو خورد خشم سخن‌های سرد
زرش داد و اسب و قبا پوستین
چه نیکو بوَد مهر در وقت کین
یکی گفتش ای پیر بی‌عقل و هوش
عجب رستی از قتل، گفتا خموش
اگر من بنالیدم از درد خویش
وی انعام فرمود در خورد خویش
بدی را بدی سهل باشد جزا
اگر مردی أَحسِن إلی مَن أساء

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۳ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۲۳ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
بخش ۲۳ - حکایت به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1397/06/30 21:08
Rasool

دوستان سلام..
سودا در اینجا معنی غم و اندوه میده؟

1397/06/19 11:09
محسن

"سودا" در اینجا یعنی: تندخویی، تندمزاجی، عصبیت

1398/04/10 22:07
kamran balani

در بیت آخر اگر مردی احسن الی من اسا اگر به جای من از ما استفاده گردد ریتم و آهنگ شعر زیباتر به نظر میاد کما اینکه در برخی نسخه ها هم ما اسا آورده شده. البته استاد فروغی من اسا رو ترجیح دادن

1400/11/01 08:02
سید حمیدرضا عباسی

بیت آخر از حدیث شریف نبوی اقتباس شده است که فرمودند:

 أحْسِنْ إلی مَن أساءَ إلَیکَ. به کسی که در حقّ تو بدی کرده است، نیکی کن .