بخش ۲۱ - حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر (ص)
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر(ص) به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۲۱ - حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر(ص) به خوانش عندلیب
بخش ۲۱ - حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر (ص) به خوانش فاطمه زندی
بخش ۲۱ - حکایت دختر حاتم در روزگار پیغمبر (ص) به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
عجب ، عجب
نمیدانستم حضرت ختمی مرتبت دین مبین را به دیگران تحمیل میفرمودند
یا سعدی داستان بافته یا تاریخ را بیان میکند
مگر میشود هرکه مسلمان نبود را با لشکر کشی و کشتار مسلمان کرد یا گردن زد
آنهم قبیله ی حاتم طایی و دختر او
دوستان حقیقت چیست؟
این حرف شما مثل اینه که کلیله و دمنه رو بخونید بعد بگید نمیدونستم
گرگ و روباه و شتر هم حرف میزنن ! لابد نویسنده مشکل روانی داشته !
آدم عاقل از داستان نتیجه میگیره دنبال این حواشی نباشید
دوست عزیز حقیقت را که سعدی اینطور بیان کرده:
ببخشیدش آن قوم و دیگر عطا
که هرگز نکرد اصل و گوهر خطا
کاش شما آن موقع بودی و به حضرت درس میدادی که چه بکند یا نکند! شما واقعاً دنبال حقیقتی دوست عزیز؟
بیدار عزیز
آن ناشناس که در کار شعر و یا محمد دخالت نکرد که به او می تازی و خرده می گیری
این شعر سعدی سؤال بر انگیز است و او پرسیده آیا حقیقت دارد که پیامبر به قبیله ی حاتم طایی لشکر کشی کرده یا نه
نه به آن دوست عزیز گفتنت ، نه به آن کنایه زدنت
"نمیدانستم حضرت ختمی مرتبت دین مبین را به دیگران تحمیل میفرمودند"
"مگر میشود هرکه مسلمان نبود را با لشکر کشی و کشتار مسلمان کرد یا گردن زد"
شما به اینطور حرفها چه میگویی؟ همه انسانها برای من "دوست عزیز" هستند هر چند که بر امام و پیامبر خرده بگیرند و به ایشان درس بدهند:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
آدم اگر واقعاً به دنبال حقیقت بگردد و صادق باشد، حتما به حق میرسد. ولی انسانی که با غرض و مرض بخواهد به مقدسات توهین کند سرانجام پشیمان میشود.
با احترام دوست عزیز!
ناشناس بیدار!!
سعدی مورخ نیست ،او اندرز گوست و بسیاری از داستان هایی که میسراید نمک اندر تلخی است که به کام خواننده، به کام مردمان میریزد،
تاریخ جنگهای حضرت روشن است نجویید پس به مجادله نرخیزید.
درست است ناشناس گرامی
من به واقدی و به ابن هشام مراجعه کردم
حضرت محمد ، ٰعلی علیه اسلام را برای جنگ و تخریب معبد قبیله ی طی فرستادند
تا حاتم طایی زنده بود ، پیامبر ، ایشان را به حال خود گزاردند ولی بعد مرگ حاتم دستور حمله صادر فرمودند
حضرت علی با لشگری به سوی قبیله ی طی رفتند . پسر حاتم ، عدی ،، آنچه داشت برداشت و فرار کرد ولی دختر حاتم که پیرزنی بود را همراه نبرد
حضرت علی بسیار اسیر گرفت و سه شمشیر و زره که در معبد بود باضافه ی غنایم برداشت و در برگشت ،غنایم را بین لشگریان تقسیم کرد ولی اسرا را به خدمت آورد
دختر حاتم ، ،سفانه، را هم پای برهنه ، بسته ، به خدمت آوردند ولی حضرتش از عریانی پیر زن ناراحت شدند و عبای مبارک را به پیر زن پوشاندند
پس از چندی او را با کاروانی به سوی برادر گسیل داشتند
از رشادتهای این زن همین بس که در زمان گردن زدن اسرا
جلو آمد و به حضرت گفت که من بزرگ قبیله ام و سزاوارم تا مرا هم همراه قبیله ام بکشید و سبب شد تا پیامبر از خون بقیه ی بگذرند
طبری نیز در جلد سوم صفحه ی 113 به این واقعه اشاره دارد
بیسواد جان
بالاخره نجوئیم یا بجوئیم
نرخیزیم یابرخیزیم
تکلیف چیست
شماکه باسوادی
آقابیدار
توهم جای مفت گیر اوردی هی شالتاق کن
خوب راس میگه دیگه
قبیله ی حاتم هر دینی داشتن مشغول زندگی خودشون بودن . حالا چرا باید غارت بشن؟ اسیر بشن؟ گردن زده بشن؟
هر کسی دین خودشو حق میدونه
لا اکراه فی الدین
آقای آشنا، دوست عزیز: من مثل شما عاقل نیستم که به پیامبر خدا بگویم که اشتباه کرده است. من اگر خیلی شانس بیاورم خود را از این مهلکه نجات میدهم. شما حتما به سعادت ابدی رسیدید که از حقوق دیگران در برابر خدا و پیامبر خدا دفاع میکنید. این راهنمایی را شما به خدا و پیامبر بکنید و حق کافران را از ایشان بستانید. موفق باشید و خدا به ما و شما رحم کند.
آقا بیدار
من دارم از شما میپرسم که علامه ی دهری و از زیر و روی دین دلیل میاری . سه تا علامت سؤال رو ندیدی
من کجا از پیغمبر خدا ایراد گرفتم یا گفتم اشتباه کرده ؟، می پرسم دلیل لشگر کشی چی بوده ؟ مگه نگفته لا اکراه فی الدین ، پس حتماً این اسیر کردن و زدن و کشتن یه
دلیلی داشته ، شاید نتونستم پرسشم رو درست بگم
مهلکه کدومه ؟ ، عاقل کیه؟ سؤال کردن مال نادوناست
گر جواب پرسشم داری بگو
گر نداری رو ز دانایان بجو
مخلصیم
ناشناس جان 2
من این حروف نوشتم چنانکه غیر ( بداند)
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی!!
با شماست که بجویید یا نجویید، اما سفارش میکنم
هرگز نرخیزید !
اما من اگر باسواد بودم ، که عضو دولت کدخدا دوستان میبودم. من مردی عامیم مرا باسواد چه کار؟؟
بیسواد جان
صد رحمت به گربه ی مرتضی علی
ناشناس جان 2
خالی از شوخی این داستان حضرت و گربه چیست که ضرب المثل شده است؟؟
با احترام خدمت بی سواد جان
در فرهنگ عامیانه ی ما به هر کس که می خواهد هرطور شده حرف خودش را به کرسی بنشاند می گویند مثل گربه ی مرتضی علی است
این مثل هیچ ربطی به مولای متقیان علی بن ابیطالب ندارد که ساحتش از این مقوله به دور است
میگویند زمانی معرکه گیری از هند به ایران میاَید ،
در میان همه ی شامورتی بازی هایش گربه ای نیز داشته که او را از هرطرف به هوا پرتاب میکرده گربه در همان نقطه ی پرتاب {چارچنگولی} چهار دست و پا به زمین می نشسته بدون هیچ آسیبی
نام این معرکه گیر ” مرتاض علی “ بوده که در اثر استعمال و ارادت ایرانیان گربه ی او از گربه ی مرتاض علی به گربه ی مرتضی علی تغییر نام داد
بیسواد جان ما و البته بیدار همیشگی نیز مصداق این ضرب المثل اند
که همیشه هر مشکلی و سؤالی باشد لاجرم حرف ایشان آیه ی مُنزل است و جوابی در آستین دارند
اگر چه تظاهر به حقارت و بی سوادی کنند
شوخی بود
ما در محضر شما عزیزان درس ها آموختیم
خوش باشید
سپاس ناشناس 2 گرامی
مولای متقیان خود میفرماید هرکس چیزی به من بیاموزد مرابنده خویش میکند،
اجرتان با مرتضاعلی
من گاه برخی پاسخ ها در آستین دارم بی که بر صحت و سقم شان پافشاری کنم
تندرست و شادکام بوید
می گویند و به گردن آنان که میگویند ( که من مرتاض یا که گربه باز نیستم،) :گربه ها جملگی به هوا که پرتابشان کنید چهار دست و پا بر زمین می آیند مگر که علف گربه مصرف کرده باشند و الله اعلم ( با اجازه اخاذ ماخذ!!)
آقای آشنا، دوست عزیز: مهلکه این دنیاست دوست گرامی. اگر خدایی نکرده دلخور شدی ما را ببخش. دوست گرامی اگر شما درست تحقیق کنی میبینی که خیلی از این داستانها درست نقل نشدند و وقتی کسی این سوُالهایی و حرفهایی که شما نوشتید دیده میشوند
"توهم جای مفت گیر اوردی هی شالتاق کن"
"خوب راس میگه دیگه"
"قبیله ی حاتم هر دینی داشتن مشغول زندگی خودشون بودن . " "حالا چرا باید غارت بشن؟ اسیر بشن؟ گردن زده بشن؟"
خیال میکنه که شما با خدا و رسولش جنگ داری!
البته حتما اشتباه من بود و شما از رو کنجکاوی سوُال کردی.
من هم که گفتم: "من اگر خیلی شانس بیاورم خود را از این مهلکه نجات میدهم" مبالغه نبود دوست گرامی!
دوست عزیز ناشناس 2: "...بیدار همیشگی نیز مصداق این ضرب المثل اند که همیشه هر مشکلی و سؤالی باشد لاجرم حرف ایشان آیه ی مُنزل است و جوابی در آستین دارند. اگر چه تظاهر به حقارت و بی سوادی کنند." این شوخی خوبی نبود دوست عزیز. اگر هم واقعاً خیال کردی که من جوابی برای همه چیز دارم یا دوست دارم حرفم به کرسی بنشیند که سخت در اشتباهی دوست گرامی. شاید متوجه شده باشی که فارسی زبان مادری من نیست. اینکه اینجا زیاد مینوسم و می خوانم برای یاد گرفتن زبان فارسی هست، دوست گرامی. اگر شما از من زیاد حرف می بینی دلیل تمرین زبان و نظرات شخصی خودم است. ادعای دینداری ندارم ولی بی دین هم نیسستم دوست گرامی. من تظاهر به حقارت و بی سوادی نمیکنم، دوست عزیز: از کوزه همان برون تراود که دراوست. اجرتان با مرتضی علی!
همیشه بیدار گرامی
تبریک میگویم که فارسی را خوب میدانی
گمان نمی کردم برنجی
Das war ein Witz
Ich wusste nicht, kann man nicht Spaß zu schreiben mit den Deutschen
persische Sprache ist nicht meine Muttersprache entweder
Ich entschuldige mich,
درین آخرین کامنت برایت آرزوی سعادت دارم
موفق باشی
ناشناس 2
!Kein Problem mein Freund
شما هم حلال کن دوست گرامی!
با سلا و عرض ادب
این حکایت را "اقبال لاهوری" نیز به شکل دیگری در منظومه "اسرار خودی" نقل کرده است. نوع حکایت اقبال لاهوری حکایت از این می کند که: «دختر حاتم طایی» در میان اسیرانی که مسلمانان از قوم "طی" گرفته بودند, با حال اسف باری حضور داشت و گویا لباس های او تماما به طوری پاره شده بود که پیامبر اسلام, قبای خود را بر روی او می اندازد و...
اما آن چیزی که بیش از وجه ادبی و اخلاقی کلام خود را نمایان می کند, این است که آیا به واقع چنین هجمه ای برای مسلمان کردن اقوام دیگر در زمان حیات شخص پیامبر اسلام, قطعیت تاریخی دارد یا خیر؟
به عبارتی دیگر آیا "جهاد ابتدایی" در حیات شخص پیامبر اسلام, محقق شد؟
در این مورد اختلاف نظر زیادی وجود دارد, که از میان آنها, دکتر مصطفی محقق داماد (مجتهد و حقوقدان برجسته معاصر ) ضمن کتب و مقالاتی که در این باب نوشته اند, بر اساس اسناد تاریخی و فقهی معتقدند که "هرگز پیامبر اسلام, دستور جهاد ابتدایی نداده است و در زمان پیامبر نیز هیچ جهاد ابتدایی به وقوع نپیوسته است."
البته "جنگ تبوک" که در اواخر عمر پیامبر اسلام واقع شد, بیش از حکایات دیگر محل بحث و ظن است.
اما فارق از همه این مباحث تاریخی که پر از ظن و گمان هستند, از منظر قرآن, به هیچ وجه اشاعه اسلام در ظل شمشیر و ارعاب و اجبار مجاز نیست؛ و از ظلم های آشکاری است که قرآن آن را مورد تحریم قرار داده است. لذا بنا بر آیات صریح قرآنی, مثل "لا اکراه فی الدین" و بسی آیات دیگر, تهاجم به اقوام دیگر برای گسترش اسلام و عقاید دینی به شدت حرام و موجب عقوبت اخروی است! حال این تهاجم توسط شخص پیامبر صورت گرفته باشد و یا هر شخص دیگر؛ در هر حال چنین عملی ظلمی آشکار و خلاف اصول اخلاقی و قرآنی است.
استاد محمد خزائلی (در شرح بوستان) در توضیح بیت چهارم نوشته اند:
از علی بن ابیطالب(ع) منقول است که زنی از میان اسیران «طی» خود را چنین معرفی کرد، من دختر بزرگ قوم خود هستم، پدرم اسیر را آزاد و گرسنه را سیر می کرد و برهنه را می پوشاند و هیچ خواهنده ایی را محروم باز نمی گردانید. [پس] از من دست بدارید.
پیغمبر فرمود: این اوصاف مؤمن است و اگر حاتم مسلمان بود بر او هم رحمت می فرستادیم [!]. آنگاه به لشکریان فرمود: از او دست بدارید که پدرش مکارم اخلاق را دوست می داشته است.
(سرح العیون، جلد 1، الاغانی جلد 16)
چند نکته وجود داره:
1- حکم کافر که به اسلام یا هر دین دیگر ابراهیمی ایمان نیاورد مرگ است
2- این شعر از سعدی در حقیقت در بیان احسان و بخشش حضرت محمد مصطفی می باشد.
3- سعدی مورخ نبوده که اندرزگو بوده است.
4- در زمان حضرت ختمی مرتبت ابوالقاسم محمد دین بر هیچ کس تحمیل نشده بلکه راه درست زندگی کردن و به راه راست رفتن تحمیل شده است.
در این مقاله مولف با تیزبینی ، نگاهی منتقدانه نسبت به حکایتی منقول از باب دوم بوستان دارد طرح رفتاری ناملایم از سوی سپاه اسلام به امیران و از آن جمله دختر حاتم طایی ، مولف را بر آن داشته که در صحت مأخذ این قول تردید کند تا آنجا که با بررسی و جستجو و سپس با دستیابی به ماخذ دست اول حقیقت مطلب را بر خوانندگان آشکار ساخته است: پیوند به وبگاه بیرونی
تیرداد جان! تقیه بوده