برگردان به زبان ساده
شنیدم در ایام حاتم که بود
به خیل اندرش بادپایی چو دود
هوش مصنوعی: در زمان حاتم طایی، شنیدم که در جمع او فردی مثل دود در حرکت بود.
صبا سرعتی، رعد بانگ ادهمی
که بر برق پیشی گرفتی همی
هوش مصنوعی: باد با سرعتی از جنس رعد و برق میوزد، گویی بر روشنایی آسمان پیشی گرفته است.
به تک ژاله میریخت بر کوه و دشت
تو گفتی مگر ابر نیسان گذشت
هوش مصنوعی: باران بهاری بر کوهها و دشتها میبارید و تو فکر میکردی که آیا ابرهای نیسان عبور کردهاند.
یکی سیلرفتار هاموننورد
که باد از پیاش باز ماندی چو گرد
هوش مصنوعی: یک کاسب شجاع و بیباک مانند یک سیل است که بهراحتی از موانع عبور میکند و حتی باد هم نمیتواند از او سبقت بگیرد، انگار که او را نمیتوان متوقف کرد.
ز اوصاف حاتم به هر مرز و بوم
بگفتند برخی به سلطان روم
هوش مصنوعی: در هر جا از ویژگیهای حاتم طایی صحبت میشود و برخی از این صفات به پادشاه روم نیز منتقل شده است.
که همتای او در کرم مرد نیست
چو اسبش به جولان و ناورد نیست
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازه او در بخشندگی وجود ندارد، همچنانکه هیچکس به اندازه اسب او در دویدن و مبارزه بینظیر نیست.
بیاباننوردی چو کشتی بر آب
که بالای سیرش نپرد عقاب
هوش مصنوعی: شخصی که در بیابان سفر میکند، مانند کشتیای است که بر روی آب حرکت میکند و همچنین در بالای او پرندهای مانند عقاب نمیتواند پرواز کند. این بیان به نوعی نشاندهنده تلاش و کوشش در شرایط سخت و عدم دستیابی به اوج است.
به دستور دانا چنین گفت شاه
که دعوی خجالت بود بیگواه
هوش مصنوعی: شاه به پیروی از یک شخص خردمند اعلام کرد که ادعایی همچون خجالت نیازی به شاهد ندارد.
من از حاتم آن اسب تازینژاد
بخواهم، گر او مکرمت کرد و داد
هوش مصنوعی: من از حاتم، آن شخص بزرگواری که معروف به سخاوت است، میخواهم که همچون او، در صورت بخشش و نیکی، به من یک اسب تازینژاد بدهد.
بدانم که در وی شکوه مهیست
وگر رد کند، بانگ طبل تهیست
هوش مصنوعی: میدانم که در وجود او جاذبه و زیبایی زیادی هست و اگر او این زیبایی را نپذیرد، همه تلاشها بینتیجه خواهد بود.
رسولی هنرمند عالم به طی
روان کرد و ده مرد همراه وی
هوش مصنوعی: یک هنرمند بااستعداد به سفر رفت و ده مرد را با خود همراه کرد.
زمین مرده و ابر گریان بر او
صبا کرده بار دگر جان در او
هوش مصنوعی: زمین مرده است و ابرها بر او میبارند؛ نسیم بهاری دوباره جان تازهای در آن دمیده است.
به منزلگه حاتم آمد فرود
بر آسود چون تشنه بر زندهرود
هوش مصنوعی: به خانه حاتم رفت، مانند کسی که پس از تشنگی به آب زنده برود، آرام و خرسند شد.
سماطی بیفکند و اسبی بکشت
بهدامن شکر دادشان، زر به مشت
بهدامن: مقداری از چیزی مانند گندم و شکر و ... که در دامن بریزند در اینجا یعنی زیاد.
شب آنجا ببودند و روز دگر
بگفت آنچه دانست صاحبخبر
هوش مصنوعی: آن شب را در آنجا گذراندند و در روز بعد، آنچه را که از اطلاعات و اخبار داشتند، بیان کردند.
همیگفت حاتم پریشان چو مست
به دندان ز حسرت همیکند دست
هوش مصنوعی: حاتم پریشان و سرگردان مانند یک آدم مست، به خاطر حسرتی که دارد، به دندانهایش دست میزند.
که ای بهرهور موبد نیکنام
چرا پیش از اینم نگفتی پیام؟
هوش مصنوعی: ای موبد نیکنام، چرا قبل از این، پیام مرا نگفتی؟
من آن بادرفتارِ دُلدلشتاب
ز بهر شما دوش کردم کباب
هوش مصنوعی: من دیشب به خاطر شما، مانند بادی که با شتاب میوزد، خود را به مشقت انداختم.
که دانستم از هول باران و سیل
نشاید شدن در چراگاه خیل
هوش مصنوعی: متوجه شدم که به خاطر ترس از باران و سیل، نمیتوان در چراگاه گروهی به آرامش و آسایش رسید.
به نوعی دگر روی و راهم نبود
جز او بر در بارگاهم نبود
هوش مصنوعی: جز او راهی برایم نمانده و هیچکس دیگری در درگاه من حضور ندارد.
مروّت ندیدم در آیین خویش
که مهمان بخسبد دل از فاقه ریش
هوش مصنوعی: من در رفتار خودم از مروت چیزی ندیدم که مهمان در شرایط سخت، قلبش را از اندوه ریشخند کند.
مرا نام باید در اقلیم فاش
دگر مرکب نامور گو مباش
هوش مصنوعی: باید نام من در سرزمین مشهور و معروف شود، نه اینکه فقط به عنوان یک نام عادی باقی بماند.
کسان را درم داد و تشریف و اسب
طبیعیست اخلاق نیکو، نه کسب
هوش مصنوعی: افراد میتوانند مال و مقام و اسب داشته باشند، اما اینها چیزهایی طبیعی هستند. آنچه واقعاً مهم است، داشتن اخلاق نیکوست که به دست آوردنی نیست و بیشتر به شخصیت فرد بستگی دارد.
خبر شد به روم از جوانمرد طی
هزار آفرین گفت بر طبع وی
هوش مصنوعی: خبر به روم رسید دربارهی یک جوانمرد که هزاران بار بر ظرفیت و ویژگیهای خوب او تحسین کردند.
ز حاتم بدین نکته راضی مشو
از این خوبتر ماجرایی شنو
هوش مصنوعی: از داستان حاتم راضی نشو، ماجرای بهتری وجود دارد که میتوانی بشنوی.
حاشیه ها
توضیح این که: زنده یاد استاد خزائلی در بیت هفدهم به جای موبد مردم را آورده اند و مصرع چنین است " که ای بهره ور مردم نیک نام".
همچنین استاد در توضیح بیت "مرا نام باید در اقلیم فاش ... " فرموده اند: این بیت ناظر است به شعر حاتم طایی مال می آید و می رود و از مال تنها قصه ها و یادها به جای می ماند.
1402/01/23 15:03
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
بیچاره دلدل! قربانی سخاوت و کَرَم حاتم طایی شد!
افراد سخیّ, جوانمرد نیز هستند و کشتن چنین اسبی بدین خوبی که در حالِ خدمت کردن به حاتم بود از جوانمردی به دور است. لذا می توان گفت این داستان ساخته ذهن عوام است برای افسانه سازی از سخاوتِ حاتم طایی که تنها جنبه مثبت آن را در نظر گرفته و از جنبه منفی آن غافل بوده اند که سعدی آن را به نظم درآورده است.
همچنین;
یادِ رستمِ دشتِ گُردان و سرزمینِ گَوان گرامی باد! که برای باز پس گرفتنِ رخش یک تنه واردِ سمنگان شد و گفت یا رخش, یا تابِ گرزِ گران ! و خُب چرا تهمینه دخترِ شاهِ سمنگان نباید عاشقِ چنین تَهَمتَنی نشود!
1402/01/23 18:03
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
به تک ژاله می ریخت بر کوه و دشت: عرق ریزانِ اسب در هنگام دویدن همچون باران و شبنم بر کوه و دشت می بارید
تو گفتی که ابرِ نیسان گذشت: سرعت و عرق ریزانِ اسب به بارشِ ناگهانی اردیبهشت ماه تشبیه شده است.
ابیات انصافا شاهنامه ای است!