گنجور

بخش ۱۸ - حکایت

شنیدم که مردی است پاکیزه بوم
شناسا و رهرو در اقصای روم
من و چند سیاح صحرانورد
برفتیم قاصد به دیدار مرد
سر و چشم هر یک ببوسید و دست
به تمکین و عزت نشاند و نشست
زرش دیدم و زرع و شاگرد و رخت
ولی بی مروت چو بی بر درخت
به لطف و سخن گرم رو مرد بود
ولی دیگدانش عجب سرد بود
همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع
سحرگه میان بست و در باز کرد
همان لطف و پرسیدن آغاز کرد
یکی بد که شیرین و خوش طبع بود
که با ما مسافر در آن ربع بود
مرا بوسه گفتا به تصحیف ده
که درویش را توشه از بوسه به
به خدمت منه دست بر کفش من
مرا نان ده و کفش بر سر بزن
به ایثار مردان سبق برده‌اند
نه شب زنده داران دل مرده‌اند
همین دیدم از پاسبان تتار
دل مرده و چشم شب زنده‌دار
کرامت جوانمردی و نان دهی است
مقالات بیهوده طبل تهی است
قیامت کسی بینی اندر بهشت
که معنی طلب کرد و دعوی بهشت
به معنی توان کرد دعوی درست
دم بی قدم تکیه گاهی است سست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم که مردی است پاکیزه بوم
شناسا و رهرو در اقصای روم
هوش مصنوعی: شنیدم که مردی هست که بسیار درست و پاکدامن است، او آشنا با سرزمین‌ها و سفر کرده به دورترین نقاط روم می‌باشد.
من و چند سیاح صحرانورد
برفتیم قاصد به دیدار مرد
هوش مصنوعی: من و تعدادی از مسافران بیابان‌نورد به همراه پیام‌آوری به دیدن یک شخص رفتیم.
سر و چشم هر یک ببوسید و دست
به تمکین و عزت نشاند و نشست
هوش مصنوعی: او به احترام و ارادت هر یک را بوسید و با دستانی پر از احترام و عظمت، به نشسته و در جمع حاضر شد.
زرش دیدم و زرع و شاگرد و رخت
ولی بی مروت چو بی بر درخت
هوش مصنوعی: من طلا و محصولات و شاگرد و لباست را دیدم، اما بی‌رحمی تو همچون درختی است که بدون میوه است.
به لطف و سخن گرم رو مرد بود
ولی دیگدانش عجب سرد بود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی با رفتار مهربان و گفتار دلنشین خود، به نظر می‌رسد انسان با شخصیتی و مردمی باشد، اما در واقع درون او احساسات و افکار سرد و بی‌احساس وجود دارد.
همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع
هوش مصنوعی: او هر شب آرامش و خواب نداشت و در حال ذکر و دعا بود، اما ما از گرسنگی رنج می‌بردیم.
سحرگه میان بست و در باز کرد
همان لطف و پرسیدن آغاز کرد
هوش مصنوعی: صبح زود در را باز کرد و با مهربانی شروع به پرسش و گفتگو کرد.
یکی بد که شیرین و خوش طبع بود
که با ما مسافر در آن ربع بود
هوش مصنوعی: شخصی وجود داشت که خوش‌مشرب و شیرین‌زبان بود و با ما در آن منطقه سفر می‌کرد.
مرا بوسه گفتا به تصحیف ده
که درویش را توشه از بوسه به
تصحیف آن است که با تغییر و تبدیل نقاط کلمات، معنای مصرع یا بیت عوض شده مثلا از مدح به ذم کشد‌. در اینجا تصحیف «‌بوسه‌» می‌شود توشه.
به خدمت منه دست بر کفش من
مرا نان ده و کفش بر سر بزن
هوش مصنوعی: به من خدمت کن و با دستت به کفشم اشاره کن، به من نان بده و کفش را بر سرم بزن.
به ایثار مردان سبق برده‌اند
نه شب زنده داران دل مرده‌اند
هوش مصنوعی: مردانی که جانفشانی کرده‌اند، برتر از کسانی‌اند که تنها شب‌ها بیدار می‌مانند ولی قلب‌شان زنده نیست.
همین دیدم از پاسبان تتار
دل مرده و چشم شب زنده‌دار
هوش مصنوعی: من از نگهبانان تاتار، دلی بی‌احساس و چشمی بیدار در تاریکی شب را مشاهده کردم.
کرامت جوانمردی و نان دهی است
مقالات بیهوده طبل تهی است
هوش مصنوعی: خوشرفتاری و بزرگواری به کمک کردن و نیکوکاری است، اما فقط سخن گفتن بی‌فایده و تو خالی است.
قیامت کسی بینی اندر بهشت
که معنی طلب کرد و دعوی بهشت
هوش مصنوعی: روز قیامت، کسی را در بهشت خواهی دید که به دنبال فهم عمیق و حقیقت واقعی است و در عین حال ادعای بهشت را هم دارد.
به معنی توان کرد دعوی درست
دم بی قدم تکیه گاهی است سست
هوش مصنوعی: برای ادعای درست و توانمند، باید بر پایه‌ای محکم و استوار تکیه کرد؛ زیرا پایگاهی سست و نامطمئن نمی‌تواند استحکام لازم را فراهم آورد.

خوانش ها

حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۸ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۱۸ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۸ - حکایت به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1392/02/07 04:05

لبق ماهر و زبر دست بیشتردرکلام وچربزبان و دیگدان اجاق

1392/07/14 19:10
مهدی رضائی

"ولی بی مروت,چو بی بر درخت"یعنی مثل درخت بی میوه"لطفا بین دو وازه ی" چو "و "بی" فاصله بگذارید تا معنا و وزن شعر درست شود

1396/01/05 11:04
شاعر مردمی سعدی

مقالات بیهوده طبل تهیست.جواب دندان شکنی از سعدی بزرگوار به مولوی

1397/01/11 16:04
۷

به نظر می آید قول استاد زرینکوب درست باشد و دیگدان سرد از آن مولوی بوده است.

1397/01/11 16:04
۷

همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع
سراسر شب بیقرار و بیخواب بود از گفتن سبحان الله و لا اله الا الله و ما نیز از شدت گرسنگی

1398/05/01 11:08
خلیل قیصری

دکتر سروش نیز این احتمال را قوی دانسته اند.

1398/05/13 23:08
Behrouz

ممکن است شخص مولانا بوده باشد با توجه به اینکه مولانا بگفته سلطان ولد 3 روزه بوده و وقتی چیزی میخورده استفراغ میکرده و در اشعار خود در دیوان شمس بر نخوردن و روزه داری و همچنین شب زنده داری تاکید دارد. اشعار و حکایات سعدی بیشتر شرح آفتق و سفرها و تجربیات وی است اما مولانا استاد درون است و حالات عرفانی شاید به همین دلیل هم سعدی با یک شب مهمان او بودن او را قضاوت کرده و مولانا را بخوبی نشناخته باشد هرچند قطعی نیست که شخص مورد نظر سعدی هم مولانا بوده باشد.

1398/07/23 06:09
مهدی

مرا بوسه گفتا به "تصحیف" ده
که درویش را "توشه" از "بوسه" به
تصحیف در لغت به معنای (فرهنگ فارسی عمید):
1. خطا کردن در نوشتن.
2. تغییر دادن کلمه با کم یا زیاد کردن نقطه‌های آن.
اگر به معنای دوم بگیریم که یعنی کم یا زیاد کردن نقطه ها میتوان دریافت که سعدی چگونه با ظرافت تمام تصحیف را برای دو واژه ی: "بوسه" و "توشه" به کار برده است. فقط کافی است جای نقطه ها را عوض کنیم و آن ها را کم یا زیاد کنیم تا "بوسه" به "توشه" تبدیل شود.
در هر صورت منظور سعدی این است که در عوض بوسیدن دست و پای ما و گرسنه نگه داشتن ما، به ما نانی (توشه) بده و نیاز نیست کفش های ما را هم بوسه بزنی! ان کفش ها را بر سر ما بزن!

1398/11/23 15:01

به تصحیح آقای محمدعلی فروغی مصراع سوم بجای کلمه ی صیاد از واژه سیّاح استفاده شده و صیادِ به معنای شکارچی بی معنی در این بیت است. سیاح به معنی گردشگر بهتر است

1399/02/25 12:04
کرتیر

من و چند سیاح صحرانورد.........صیاد صحرانورد نادرست است.
---
پاسخ: تصحیح شد.

1399/04/15 14:07
امیر رضا

حکما سعدی بزرگوار برای درخواست نان باید بر در حجره صدرالدین قونوی می رفت، از مولانا آن بر می آمده نه نان

1401/05/24 01:07
Mahmood Shams
با سلام و عرض احترام و ادب خدمت دوستان گرامی نمی دانم این از کجا میاد که چطور به این راحتی دیگر بزرگان ادب فارسی را مورد سرزنش و نکوهش قرار می دهیم و قضاوت می کنیم ، بنده عاشق شعر و ادبیات فارسی هستم و طبعا عاشق سلاطین این هنر از جمله حضرات سعدی ، مولانا ، حافظ و ....... و درک نمی کنم کسی که عاشق این هنر باشه و اهل مطالعه بزرگان ادبیات چطوری می تونه انقدر راحت دست به نکوهش و قضاوت بزنه که از انصاف و شرافت به دور ، تمام این بزرگان جان کلامشون انسان بودن و انسانیت ، بنده چون عاشق شعر و ادب فارسی هستم به تمام شاعران بخصوص بزرگانی چون سعدی ، مولانا و حافظ عشق می ورزم و نمی توانم به راحتی حتی دست به انتخاب برترین بزنم چون سراسر زیبایی و رنگ و نشاط هستند ، واقعا درک نمی کتم این دوستان و این نظرات یا بهتر بگم قضاوت و تعصب های ....... ، می نویسم که شاید کمتر شاهد اینطور نظرات و قضاوت ها باشیم ، امیدوارم .
1401/06/07 10:09
A M

با درود به همه دوستان

استاد سید محمد محیط طباطبایی در مقاله ای با عنوان ( سعدی و مولوی ) که در ماهنامه گوهر - اردیبهشت ۱۳۵۳ شماره ۱۴ - ص ۱۰۸ تا ص ۱۱۴  آمده ، به این موضوع اشاره کرده است 

پیوند به وبگاه بیرونی

در این مقاله به نقل از تاریخ ابن بی بی گفته می شود که آن شخصی که سعدی درباره آن در این حکایت بوستان سخن رانده ، فردی به نام بابا اسحاق بوده که پیروانش او را با نام بابا رسول الله می نامیدند

می توانید سرگذشت این بابا اسحاق را در منبع زیر بخوانید :

( مختصر سلجوقنامه ابن بی بی  _  به اهتمام دکتر محمد جواد مشکور _ ص ۲۲۷ تا ص ۲۳۱ _ ذکر خروج خوارج بابای و انطفاء شعله فتنه ایشان )

1402/01/23 15:03
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

سپاس از رفعِ شبه ای که فرمودید!

1401/06/07 10:09
A M

درود یزدان بخشایشگر بر روان پاک سعدی 

 

1401/06/22 13:09
محمد یوسفی

با سلام و احترام

آیا تنها به صرف بردن نامی از روم نتیجه گیری شد که منظور مولاناست؟