بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
حکایت درویش با روباه به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه به خوانش محمد ابراهیم باقری
بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه به خوانش عندلیب
بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
بیت نهم:
چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش ز دیوارش آوازی آمد به گوش
---
پاسخ: نقل شما، احتمالاً نسخۀ بدل متن است، در حاشیه باقی گذاشتیم.
بیت پنجم:
اتفاق اوفتاد
---
پاسخ: با تشکر، با تصحیح فروغی مطابقت دادم، مطابق فرمودهٔ شما در متن آورده «اتفاق اوفتاد»، ولی در حاشیه بدل «اتفاقی فتاد» را هم آورده. در هر حال، مطابق پیشنهاد شما تصحیح شد.
با تشکر از زحماتتون و تبریک به خاطر این ایده قشنگ در پاس داشت ادبیات فارسی.
فکر کنم در بیت هفدهم مصراع دوم: نه خود را بیگفن که دستم بگیر، درستش نه خود را بیفکن که دستم بگیر باشد.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
لطفا "هم تانند" را معنی کنید.
(که دون هم تانند بی مغز و پوست)
با تشکر
بیت نوزدهم - مصرع دوم ، صحیح آن چنین است:
"که دون همتانند بی مغز و پوست"
میخواستم بگم "همتانند" کلا سرهم باید نوشته بشه، منظور شاعر "اشخاص دون همت" بوده. اما ظاهراً فونت این صفحه نمیتونه این حروف رو بهم بچسبونه.
سطر 6 اشتباه میباشد ، صحیح ان : بقین دیده مرد بینتده کرد
ممنون از زحماتتون. دستون درد نکنه خیلی وقت بود دنبال این شعر بودم. همتانند به چه معناست؟؟؟؟!!!!!!
منظور دون همت ها هستند
کسانی که همت والا ندارند
در متون درسی دیگر جای این اشعار خالیست چرا؟
در بیت 6 : مصرع اول : " یقین، مرد را دیده بیننده کرد " من در فایل صوتی گوش کردم و می گوید که : " بقین دیده مرد بینتده کرد " حالا درستش کدام است ؟؟؟؟؟؟؟
در بیت 3 : مصرع دوم : ” که شیری برآمد شغالی به چنگ ” من در فایل صوتی گوش کردم و می گوید که : ” که شیری درآمد شغالی به چنگ ” حالا درستش کدام است ؟؟؟؟؟؟؟
حالا کدام دست است ؟ که شیری در آمد یا بر آمد ؟؟؟؟
بیت 4 : مصرع دوم : ” بماند آنچه روباه از آن سیر خورد ” من در فایل صوتی گوش کردم و می گوید که : ” بماند آنچه روباه از او سیر خورد ” حالا درستش کدام است ؟؟؟؟؟؟؟ روباه از آن یا روباه از او ؟؟؟؟؟؟؟
آدرس سایتی که فایل صوتی را از آن گوش کردم : پیوند به وبگاه بیرونی
بیت 8 : مصرع دوم : ” که بخشنده روزی فرستد زغیب ” من در فایل صوتی گوش کردم و می گوید که : ” که بخشنده روزی رساند زغیب ” حالا درستش کدام است ؟؟؟؟؟؟؟ روزی فرستد یا رساند ؟؟؟؟؟؟؟
من فکر می کنم که مصراع دوم از سطر اول مانده است نه ماند.چون در مورد اتفاقی که درحال انجام است و هنوز ادامه دارد صحبت می شود نه گذشته مطلق.؟
یقین دیده ی مرد بیننده کرد: یعنی مرد بیننده بر آنچه که دید یقین پیدا کرد.
سؤال اینکه چرا شغالی به چنگ ، چرا نفرموده غزالی به چنگ و یا شکاری به چنگ.
مصرع "یقین دیده مرد بیننده کرد" به معنی اعتماد کامل آن شخص از برداشت شخصی خودش از منطره پیش روش است که به نظر با معنا و مفهوم ابیات دیگر متناسب است.
یقین، مرد را دیده بیننده کرد
شد و تکیه بر آفریننده کرد
درست:
بقین،دیده مرد بینتده کرد
شد و تکیه بر آفریننده کرد
یعنی مرد یقین پیدا کرد از(با) دیدن آن
یکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در لطف و صنع خدای
من از روز نخست "لطف و صنع" در زبانم نمیچرخید و اینجور میخواندم:
یکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در کار و بار خدای
قابل توجه دوستان عزیز و گرامی
در زبان ما وقتی "و" استثنا در کلمه قرار میگیرد، به دلایل علمی و ثابت شده، " َ " خوانده می شود.
بنابراین در بیت دوم می خوانیم:
که چون زندگانی به سر می برد؟
بدین دست و پای از کجا می خَرَد؟
قابل توجه است که قافیه در این حالت بسیار درسک تر در می آید.
به کنجی نشینم چو مور یعنی چه ؟ مورچه که خیلی پرکاره و همبشه در حال فعالیت است .
کز این پس به کنجی نشینم چو مور
که روزی نخوردند پیلان به زور
مور در اینجا نماد بی آزاری و بی زوری است(درویشی) در برابر زور فیل.یعنی وقتی کوجک بی زور و بزرگ زوردار به آسانی به هدف خود میرسند من چرا زور بزنم که در میانه جای دارم.این استدلال نادرست از زبان درویش تناسان گمراه است و همانگونه که فرمودید مور بیش از بسیاری جانداران زور میزند و سعدی هم در این داستان این نادرستی را یادآور میشود.
به عقل آن به که روزی خورده باشد
که بی شک کار کرده کرده باشد.
اگر دانش به روزی برفزودی
ز نادان تنگ روزی تر نبودی
بهترنبوددربیت سوم بجای شغال ازشکاراستفاده میشد؟
که شیری برآمدشکاری به چنگ
در مصرع "که شیری برآمد...." برآمدن به معنی ظاهرشدن،نمایان شدن است.
سلام دو سوال:
1این روباهه واقعادست و پا نداره یا اینکه منظورشاعر اینه که روباهه بی عرضه بوده؟
2دربیت4مصرع2،اصرار شاعر براینه که روباهه روزی ش رو گرفته یا اینکه اصرار میکنه که روباهه خیلی خورده وخیلی سیر شده؟
دوستانی که به جای شغآل غزال و شکار می پسندند
یا کار وبار به جای لطف و صنع،
باید به خود شیخ مراجعه فرمایند.
و
می گویند:
عجبت لمن ایمن بالرزق، کیف یطلب!
وخداوند آگاهترین است
گویا این روباه ویلچر داشته است.
روباه روزی اش را گرفت چون روزگار برایش اینگونه رقم خورده است.
اتفاقاانتقادبنده بجاست
شیرمعمولاشغال رونمیخوره اکثراوقات آهوگوزن غزال بزکوهی واین چنین حیواناتی میخوره
معمولاجانواران گوشت خوارازجانوران گیاه خوارارتزاق میکنن
پس لطفاتغییری بدین
که شیری برامدشکاری بچنگ
شغال یا شگال به عربی الجَقَل شده است.
این واژه در فرانسوی chacal و ترکی آن جقل است
چون این شیر تنها بوده و از سویی سخن از قدرت برتر رفته میتوان گرفت که شیر داستان شیر نر بوده.
نری که بالغ میشود از گروه رانده میشود مگر اینکه همت کند و جنم داشته باشد و با زور پنجه و دندان و شاید بازو آقا بالا سر گله ای شود و نر بدبخت دیگری را تباه کند یا اگر بخت یارش باشد و زنده ماند آواره و خانه بدوشش گرداند.
نه بر فضلهٔ دیگران "گوش" کن
احتمالا نوش کن نیست؟
بچنگ آر و با دیگران نوش کن
نه بر فضلهٔ دیگران گوش کن
برو کار میکن و از دسترنج خود به دیگران هم بده
نه اینکه گوش به زنگ پس مانده دیگران باشی
که زین پس به کنجی نشینم چو مور...
درباره روباه بد نیست بدانیم که به معنی دزد است.
رب یا روب از ربودن یا روبودن می آید و به معنی بردن و رفتن است.
ربودن و روبیدن یا رفتن هم معنی هستند.بعدتر رفتن و روبیدن در معنی پاک کردن بکار رفته است هر چند که خود بردن هم در اصل با پاک کردن همراه است.
دیگر معنی روب،مالیدن است.
روب(رب)+اک=روباک=روباه
آهنربا:رباینده آهن
1-در بیت 1 و 2 جناب شیخ به تناقض گوید روبه بی دست و پای و در جای دیگر می پرسد با این دست و چای چگونه غذا می خورد.
2-
2_شغال که خود مردار خوار است.مرده اش توسط روباه خورده می شود
3-روباه که نماد حیله ومکر است به تقدیر بی دست و پا شده است و مانند مردار خوارن گشته است
در بیت 11 می گوید برو شیر درنده باش و دربیت 13 هشدار میدهد شیر فربه هم متواند از سگ پستر گردد.
در ادامه روش مورچه میستاید
زنخدان فرو برد چندی به جیب
که بخشنده روزی فرستد ز غیب
قافیه ها به هم نمیخونه.
دوست پزشک این لغت تلفظ درستش : jayb
یعنی گریبان یعنی یقه هست نه به معنای جیب لباس
و تلفظش هم درست مثل عیب هستش
مممممممنون از وبسایتتون
بیت ششم:
یقین، مرد را دیده بیننده کرد
"دیده" مجازا به معنی "چشم" به کار رفته و اگر به جای "دیده" کلمه "چشم" را جایگزین کنیم، معنی این مصرع را بهتر درک خواهیم کرد:
مرد با دیدن صحنه روباه و شیر (هرچند به اشتباه) به این یقین رسید که برای دریافت رزق و روزی نباید تلاش کرد. و این یقین، چشم مرد را باز کرد.
بیت هفتم:
کز این پس به کنجی نشینم چو مور
"مور" ممکن است به معنی "موریانه" باشد، و نه "مورچه"
موریانه ها در کنجی به دور از همه سرپناهی از خاک و چوب و علفهای خشک می سازند و در همانجا می مانند. و مثل مورچه تلاش چندانی نمی کنند.
گرامی محمد
کز این پس به کنجی نشینم چو مور
که روزی نخوردند پیلان به زور
منظور سعدی در اینجا گوشه نشینی و بی تحرکی مورچه نیست، بلکه خُرد و ضعیف بودن اوست، چون در مصرع بعدی به زور و قوی بودن پیل اشاره دارد. درین مانا که مانند آدم ضعیفی کنجی می نشینم و به زور بازو متوسل نمی شوم
در واژهنامه دهخدا زیر مدخل «گوش کردن» آمده است:
|| منتظر بودن . امید داشتن :
به چنگ آر و با دیگران نوش کن
نه بر فضله ٔ دیگران گوش کن .
سعدی (بوستان ).
به نظرم شاعر کاملا حرکت اشتباهی کرده که از مور در اون بیت استفاده کرده چون مور همیشه نماد سخت کوشی و تلاش بوده و نباید در معنای مذکر به کار برده بشه
علی عزیز
اتفاقا تشبیه زیبایی و به جایی هست ...
هر چند که مورچه در بیشتر اشعار طبق گفته شما نماد سخت کوشی ست اما باز هم اینجا به جا بوده است ...
مورچه هرچند که تلاش میکند ولی آیا غیر این هست که از خورده های خوراکی که مثلاً فرضا ما انسان ها خورده ایم بهره میبرد ؟
البته فرضا که نه کلا این کار را میکند :)
ولی خب مورچه بدبخت هم که در آن حد بزرگ نیست مثل ما که برود و شکاری به دست آید البته اگر علمی بگوییم گاهی شکار هم میکند :)>.<
بگذریم ...
علی عزیز گونه ای دیگر بنگرید شاید همانی را ببینید که سعدی دید البته منظورم در این شعر هست;)
تازه متذکر شوم که این شعر رابطه معنایی بین واژگان دارد و از آنجا که شغال و روباه و شیر به کار رفته و معنی تلاش و از رنج بازوی خود خوردن را میدهد مورچه هم باید مطابق این نمادهایی که شیر و روباه دارند یک نمادی داشته باشد مطابق با اینها و مفهوم کلی و اصلی شعر...
خوب نگاه کنیم میبینم چون فقیرانی که به جای آنکه تلاش کنند گدایی میکنند این حیوانات هم همین طورند ...
در واقع دروغ نباشد اگر بگویم که صفات حیوانی در انسان ها هست وگرنه نماد اصلا وجود نداشت ...
بهتر است که این صفات که با حیوانات برابر است بهتر مورد استفاده آید ...مثلا مکار بودن بد است ولی گاه این مکاری ما را از یک فاجعه نجات میدهد ...
خب باید از هر چیز متعادل استفاده کرد ...
بهترین کار ها میانه ترین آنهاست
خیر الامور اوسطها ...
.
از کجا به کجا رسیدیم ...
:)
درود به شما
البته از حق نگذریم وضع کشور آنگونه که باید نیست و انتظار من فراتر از حد معمول است ...
منظور من سخره گرفتن نبوده است و امید که کسی از من ناراحت شده باشد ولی آیا غیر اینست که میگویم ؟
در هر صورت منظور من چیز بد نبوده ...
لطفاً بد نبینید
بیت ششم:
یقین، دیده مردِ بیننده کرد
سلام
شعر بسیار زیبایی بود
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست/که دون همتانند بی مغز و پوست
سوال:پوست رو میتونیم مجاز از ظاهر بگیریم؟
انسان های پست، نه تنها خرد ندارند بلکه ظاهر مناسبی هم ندارند؟یا اینکه انسان های پست تنها ظاهر دارند و بی خرد اند.