بخش ۹ - حکایت اتابک تکله
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت اتابک تکله به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۹ - حکایت اتابک تکله به خوانش فرید حامد
بخش ۹ - حکایت اتابک تکله به خوانش عندلیب
بخش ۹ - حکایت اتابک تکله به خوانش فاطمه زندی
بخش ۹ - حکایت اتابک تکله به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
طریقت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
سلام
با عرض خسته نباشید به دوستان محترم
من فکر می کنم در بیت بالا بجای طریقت کلمه ی عبادت باشه.
نمی دونم هر جور صلاح میدونید.
---
پاسخ: روایت معروف این بیت همین چیزی است که شما فرمودهاید. در هر صورت متن باید مطابق تصحیح فروغی باشد و جهت جلوگیری از تداخل روایات متن را دست نمیزنیم.
سلام درست این بیت این هست. عبادت بجز خدمت خلق نیست, به تسبیح و سجاده و دلق نیست.
باسلام
ببخشیدسوالی داشتم بیت پنجم این شعرچگونه خوانده می شود
اگر گفته میشد بخواهم به کنج طریقت نشست که منطقآ کنج طریقتی وجود ندارد و رهبانیت است که کنجی را برای عبادت میطلبد و سعدی آنرا مذموم دانسته و خدمت به خلق را عبادت میداند
در پاسخ بیت 5 را مرتب بازمی چینم تا معنی اش عیانتر شود:
چون ملک و جاه و سریر می گذرد (یعنی گذرا و ناماندنی است)
از جهان، به جز فقیر، دولت [و دارایی راستین] نبُرد [=نمی برد]
سلام خدمت دوستان ... درست این بیت همان (طریقت )است و( عبادت) به مرور زمان با توجه به نقل مردمجامعه مشهور شده است ... زیرا در زمان سعدی و قبل از آن هم عده زیادی که آنها را صاحب طریقت مینامیدند (صوفی مسلک و ...) دلقی داشتند و تسبیح و سجاده و.. و کارشان دور زدن در معابر و دریوزگی و گدایی و ارتزاق از هدایای دیگران بوده است (شبیه بودایی ها)، و در مقاطع تاریخی ، روز به روز هم طرفداران بیشتری پیدا میکرده اند ... یکی از ویژگی های این صاحبان طریقت، خار شمردن فعالیت و کسب روزی و تولید ثروت بوده است و خودشان رو فقرا مینامیدند و از هر کسب و کاری دوری میحوییدند و حتی آن را خلاف طریقت میدانستند ، این ایوئولوژی توسط سعدی علیه الرحمه مورد انتقاد قرار گرفته که (طریقت بجز خدمت خلق نیست .. به تسبیح و سجاده و دلق نیست ) ..اتفاقا در دیگر اشعار سعدی بسیار میتوان مواردی را پیدا کرد که تاکید بر عبادت و نخفتن و ذکر خدا گفتن پیدا کرد ...
تصور بنده اینست که اگر جناب سعدی در این روزگار می زیستند این بیت را اینچنین تغییر می دادند
عبادت بجز خدمت خلق نیست
به سجاده و مسجد و دلق نیست
با سلام،در خصوص اختلاف بین کلمه عبادت و طریقت در بیت هفتم بایستی به موضوع و شان نزول شعر هم توجه شود که وقتی تکله در سطر چهارم از قصد خود برای رفتن به کنج عابدی و عبادت سخن می گوید ، در سط ششم دانای روشن نفس برآشفته و وی را نهیب می زند که تویی که می خواهی به کنجی بروی و عبادت پیشه کنی ، عبادتی بجز خدمت خلق نیست.
پس به این ترتیب و با درک معنی ابیات که بهم مرتبط هستند به وضوح مشخص است که کلمه عبادت بسیار شایبسته تر از طریقت است و کلمه طریقت اصولا با مفهوم کل شعر سازگار نمی باشد.
پاینده باشید.
بنظرم تفاوت بین طریقت و عبادت نکته مورد اشاره سعدی نیست، حرف اصلی شاعر را باید دریافت، و در پی تفاوت نسخ هر چقدر باشیم از اصل مطلب شاید قافل شویم.
نگاه توحیدی یک نگاه کلی حاکم بر زندگی و عالم است، این تعهدش برتر و سنگین تر از همه تعهدهای دیگر (برداشتن فقر از جامعه ، برداشتن جنگ از جامعه ، خدمت به خلق و ...) است. توحید به معنای صحیح و اسلامی اش نه به معنای خرافی، تنبل مابانه و رهبانیتی همه اش تعهد به خدا و بندگان خدا است. در این شعر سعدی از باب اغراق یک گونه عبادت (خدمت به خلق) در نگاه توحیدی به عالم را برجسته کرده است. این عبادت در طول نگاه توحیدی است نه در عرض و رقیب نگاه توحیدی. و الا اگر رقیب نگاه توحیدی فرض شود در حقیقت مغالطه جزء و کل است مثل این که بگوییم یک قوری هست که لوله آن از خودش بزرگتر است.
براساس منابع تاریخی مظفرالدین مشهور به تکله؛ پسر نصرتالدین هزار اسب؛ که پنجمین و مشهورترین پادشاه سلسله هزار اسپیان که نام سلسله ای کُرد تبار از اتابکان غرب ایران بود که از سال 649 تا 656 هجری حاکم کل غرب ایران بودهاست و مقر حکومتش در برهه ای از زمان شهر تخت زنگی بودهاست از این شهر روستای تخت زنگی در حوالی کامیاران هنوز باقی است و کردان زنگنه منسوب به تخته زنگ هستند
ترکان تکله (تکلی – تکلو ) در زمان شاه اسماعیل (اصلاً کرد نژاد) همان کردان تکله هزار اسپیان هستند ؟
با درود و سلام
به نظر من کاملا واضح گفته سعدی شیرین سخن:
در اخبار شاهان پیشینه هست :
در حال و اخبار پادشاهی در زمان گذشته چنین بوده است که....
چنین گفت یک ره به صاحبدلی / بخواهم به کنج عبادت نشست :
یک رهگذر (پادشاه) برای عبادت تصمیم به گوشه نشینی میگیره. و در بیت بعدی هم توضیح میده که گفته تخت پادشاهی ارزشی نداره و ....
چو بشنید دانای روشن نفس:
حالا دانای شهر از موضوع آگاه میشه و از قول دانا راه و روش عبادت رو میگه
طریقت به جز خدمت خلق نیست:
دانا به پادشاه میگه راه و وظیفه تو خدمت کردن به مردم هستش
تو بر تخت سلطانی خویش باش
برو پادشاهیت رو بکن و .....
قدم باید اندر طریقت نه دم:
برای عبادت تو باید کار و راه خودت رو به درستی انجام بدی و فقط با گوشه نشینی و ذکر و تسبیح نمیشه عبادت کرد
مصداق این شعر میشه به حدیثی از پیامبر اشاره کرد که میفرمایند کسی که تلاش و کار تا روزی حلال بدست آورد را با جهاد برابر شمردهاند.
پس هرکس در هرکاری و لباسی ارزشمند است و کار درست به نظر من از عبادت بالاتر است زیرا که خداوند فرمودند از حق خودش می گذرد اما از حق الناس نخواهد گذشت
اگر اشتباه و کاستی در طرز فکر محدود این بنده مشاهده کردید لطفا ببخشید.
با آرزوی نیکویی و شادی
درود بر شما
در برخی از نُسخ ، بجای طریقت، از وازه عبادت استفاده شده است.
عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
سلام.
ببخشید، واژهی «تکله» در بیت اول چگونه خوانده میشود و معنی آن چیست؟
در مصرع دوم تسبیح و سجاده تناسبی به طریقت نداره و در امر عبادت مصرف داره و رایج است دلق لباس رایج هم عبادت و هم طریقت درویشی است
به نظر بنده راجع به اختلاف بین عبادت و طریقت با توجه به اینکه از کلمه قدم در بیتهای بعدی استفاده شده و کلاً موضوع اصلی شعر راجع به بعد عملی عبادت هست،که به سلوک(ره پیمودن) معروف هست.
و با توجه به بیت،قدم باید اندر طریقت نه دم،
میشه پی برد که کلمه طریقت درست تر به نظر میاد ولی به هر حال در معنای غایی شعر تأثیر ندارد.با تشکر
چنین گفت یک ره به صاحبدلی
یک ره به معنی یک بار است.
در قصیده اِیوان مدائن خاقانی هم این کلمه آمده:
یک ره ز رهِ دجله منزل به مدائن کن
یعنی یک بار از راه دجله به مدائن برو
با سلام و احترام
این که در این شعر، عبادت، به جز خدمت خلق نباشد یا طریقت، تفاوتی در اصل وظیفه انسانی ما ندارد.
جسارتاً امر به معروف هم جزئی از خدمت به خلق است. خدمت به خلق فقط رساندن غذا و پوشاک به خلق و رفع حوائج مادی و دنیوی نیست. اگر خلق را با اصول و فروع دین اسلام هم آشنا کنیم و راه سعادت و دستیابی به توشه ای برای آخرت را به آنها نشان دهیم می شود خدمت به خلق. اگر عبادت را فقط مختص خودمان ندانستیم و به خلق هم توصیه کردیم که با خدا باشند و عبادت کنند و به دستورات الهی مکتوب در کتاب خدا قرآن و سیره نبوی و اهل بیت علیهم السلام عمل کنند هم به خلق خدمت کردیم. خدمت به خلق، یعنی عبادت را فقط برای خودت نخواه! عبادت گوشه ای و تک نفره، خودخواهی است؛ در جمع باش و دیگران را هم به حسنات و امور معروف دعوت کن. چرا انقدار اصرار داریم که این عبادت است نه طریقت؟!!! عبادت باشد که وظیفه دینی و اخلاقی و وجدانی ما نسبت به خلق سنگین تر می شود. پس اگر این واژه عبادت باشد هم، چیزی از ارزش عبادت کم نمی کند. تفسیر به رأی خود ظلم به خلق است؛ نمی توانیم با اصرار بر عبادت بودن این واژه، عبادت را حذف کنیم و این گونه تفسیر کنیم که ما به جای بندگی خدا، فقط به خلق خدمت می کنیم، کامروا می شویم. (حاسبوا قبل ان تحاسبوا)
ایاک نعبد و ایاک نستعین