بخش ۱۰ - حکایت ملک روم با دانشمند
شنیدم که بگریست سلطان روم
بر نیکمردی ز اهل علوم
که پایابم از دست دشمن نماند
جز این قلعه و شهر با من نماند
بسی جهد کردم که فرزند من
پس از من بود سرور انجمن
کنون دشمن بدگهر دست یافت
سر دست مردی و جهدم بتافت
چه تدبیر سازم، چه درمان کنم؟
که از غم بفرسود جان در تنم
بگفت ای برادر غم خویش خور
که از عمر بهتر شد و بیشتر
تو را این قدر تا بمانی بس است
چو رفتی جهان جای دیگر کس است
اگر هوشمند است و گر بیخرد
غم او مخور کاو غم خود خورد
مشقت نیرزد جهان داشتن
گرفتن به شمشیر و بگذاشتن
بدین پنج روزه اقامت مناز
به اندیشه تدبیر رفتن بساز
که را دانی از خسروان عجم
ز عهد فریدون و ضحاک و جم
که بر تخت و ملکش نیامد زوال؟
نماند به جز ملک ایزد تعال
که را جاودان ماندن امید ماند
چو کس را نبینی که جاوید ماند؟
که را سیم و زر ماند و گنج و مال
پس از وی به چندی شود پایمال
وز آن کس که خیری بماند روان
دمادم رسد رحمتش بر روان
بزرگی کز او نام نیکو نماند
توان گفت با اهل دل کاو نماند
الا تا درخت کرم پروری
گر امیدواری کز او بر خوری
کرم کن که فردا که دیوان نهند
منازل به مقدار احسان دهند
یکی را که سعی قدم پیشتر
به درگاه حق، منزلت بیشتر
یکی باز پس خائن و شرمسار
بترسد همی مرد ناکرده کار
بهل تا به دندان گزد پشت دست
تنوری چنین گرم و نانی نبست
بدانی گه غله برداشتن
که سستی بود تخم ناکاشتن
بخش ۹ - حکایت اتابک تکله: در اخبار شاهان پیشینه هستبخش ۱۱ - حکایت مرزبان ستمگار با زاهد: خردمند مردی در اقصای شام
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدم که بگریست سلطان روم
بر نیکمردی ز اهل علوم
هوش مصنوعی: شنیدم که پادشاه روم به خاطر یکی از مردان نیکو از اهل علم، به گریه افتاده است.
که پایابم از دست دشمن نماند
جز این قلعه و شهر با من نماند
هوش مصنوعی: از دشمن هیچ چیزی برای من نمانده است، جز این قلعه و شهر که هنوز متعلق به من هستند.
بسی جهد کردم که فرزند من
پس از من بود سرور انجمن
هوش مصنوعی: من تلاش زیادی کردم تا فرزندم پس از من، رئیس و پیشوای جمعیت باشد.
کنون دشمن بدگهر دست یافت
سر دست مردی و جهدم بتافت
هوش مصنوعی: هم اکنون دشمنی نابکار به دست مردی شایسته رسید و تلاش من به ضعف گرایش پیدا کرد.
چه تدبیر سازم، چه درمان کنم؟
که از غم بفرسود جان در تنم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از ناامیدی و بیچارگی خود سخن میگوید و بیان میکند که چه تدبیری یا راهحلی باید اتخاذ کند تا از غم و اندوهی که در وجودش وجود دارد رهایی یابد. او احساس میکند که غم به شدت بر جانش تاثیر گذاشته و او را خسته و بیمار کرده است.
بگفت ای برادر غم خویش خور
که از عمر بهتر شد و بیشتر
هوش مصنوعی: ای برادر، غم و اندوه خودت را تحمل کن، چرا که عمرت از آنچه که فکر میکنی بهتر و بیشتر است.
تو را این قدر تا بمانی بس است
چو رفتی جهان جای دیگر کس است
هوش مصنوعی: اینقدر که تو در میان ما هستی، برای ما کافی است. وقتی که بروی، دیگر دنیا برای کسی دیگر خواهد بود.
اگر هوشمند است و گر بیخرد
غم او مخور کاو غم خود خورد
هوش مصنوعی: اگر کسی باهوش است یا بیخود، نگران او نباش؛ زیرا او خودش در فکر غم و اندوهش خواهد بود.
مشقت نیرزد جهان داشتن
گرفتن به شمشیر و بگذاشتن
هوش مصنوعی: سختی کشیدن برای به دست آوردن دنیا ارزش ندارد، آن را با شمشیر به دست آوردن و سپس رها کردن، معقول نیست.
بدین پنج روزه اقامت مناز
به اندیشه تدبیر رفتن بساز
هوش مصنوعی: در این پنج روز که در اینجا هستم، بیدلیل و بدون فکر برای رفتن نباشید.
که را دانی از خسروان عجم
ز عهد فریدون و ضحاک و جم
هوش مصنوعی: کیست که بداند از پادشاهان ایرانی، در زمانهای فریدون و ضحاک و جم؟
که بر تخت و ملکش نیامد زوال؟
نماند به جز ملک ایزد تعال
هوش مصنوعی: آیا کسی بر تخت و سلطنتی دست یافته که هرگز دچار افول و زوال نشده باشد؟ در نهایت، تنها ملک و سلطنت خداوند باقی میماند.
که را جاودان ماندن امید ماند
چو کس را نبینی که جاوید ماند؟
هوش مصنوعی: آیا کسی را میشناسی که امیدش همیشگی و جاودان باشد، در حالی که کسی را نمیبینی که بتواند برای همیشه باقی بماند؟
که را سیم و زر ماند و گنج و مال
پس از وی به چندی شود پایمال
هوش مصنوعی: بعد از انسان، داراییها و ثروتها مانند نقره و طلا چه وضعیتی پیدا خواهند کرد و چقدر زود از بین خواهند رفت یا به هدر خواهند رفت؟
وز آن کس که خیری بماند روان
دمادم رسد رحمتش بر روان
هوش مصنوعی: هر زمان که نیکی از کسی باقی بماند، رحمت او دائماً بر دیگران جاری میشود.
بزرگی کز او نام نیکو نماند
توان گفت با اهل دل کاو نماند
هوش مصنوعی: اگر کسی بزرگی باشد که به خاطر او هیچ نام نیکی باقی نماند، میتوان گفت او با اهل دل نیست و در حقیقت او در دلها جایی ندارد.
الا تا درخت کرم پروری
گر امیدواری کز او بر خوری
هوش مصنوعی: باید توجه داشته باشی که اگر میخواهی از میوهای بهرهمند شوی، باید به درختی که در حال رشد است، تکیه کنی و به آن امیدوار باشی.
کرم کن که فردا که دیوان نهند
منازل به مقدار احسان دهند
هوش مصنوعی: بخشش و نیکی کن، زیرا که روزی خواهند دید که در مراتب و منزلتها به اندازه خوبیها و احسانهایی که کردهای، ارزشی به تو خواهند داد.
یکی را که سعی قدم پیشتر
به درگاه حق، منزلت بیشتر
هوش مصنوعی: هر که در تلاش است و قدمی جلوتر به سوی درگاه خداوند برمیدارد، مقام و جایگاهش نیز بالاتر خواهد بود.
یکی باز پس خائن و شرمسار
بترسد همی مرد ناکرده کار
هوش مصنوعی: آدمی که خیانت کرده و شرمنده است، از مردی که کار بدی نکرده، میترسد.
بهل تا به دندان گزد پشت دست
تنوری چنین گرم و نانی نبست
هوش مصنوعی: بهتراست صبر کنی تا وقتی که دندانهایت به چیزی آسیب نزند، زیرا پشت دستت مانند تنور بسیار داغی است که نانی در آن پخته نمیشود.
بدانی گه غله برداشتن
که سستی بود تخم ناکاشتن
هوش مصنوعی: زمانی که در کارهای خود سستی و بیتوجهی میکنی، نباید انتظار داشته باشی که نتیجه خوبی بگیری. اگر تلاشی برای شروع نداشته باشی، نمیتوانی نتیجهای مثبت نیز دریافت کنی.
خوانش ها
حکایت ملک روم با دانشمند به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۰ - حکایت ملک روم با دانشمند به خوانش فرید حامد
بخش ۱۰ - حکایت ملک روم با دانشمند به خوانش عندلیب
بخش ۱۰ - حکایت ملک روم با دانشمند به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۰ - حکایت ملک روم با دانشمند به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
1394/09/02 20:12
ناشناس
که را جاودان ماندن امید هست؟ به گیتی که را جای جاوید هست؟
که را سیم و زر ماند و گنج و مال؟ پس از وی به چندی شود پایمال
منبع : بوستان سعدی، ناشر : پیام محراب ، چاپ اول تابستان 1372 ، صفحه 55
1396/06/01 19:09
علیرضا نمازی
از بیت -که را دیدی از خسروان عجم ...-در تخت جمشید ودر کاخ تچر حکاکی شده است
1396/06/01 19:09
علیرضا نمازی
از بیت .که را دیدی از خسروان جم ... ب بعد را میتوان در تخت جمشید و در کاخ تچر مشاهده کرد
1398/08/30 08:10
امیرحسین
بیت یکی مانده به آخر، بهل تا به دندان برد پشت دست یا گزد پشت دست؟