گنجور

بخش ۱۸ - حکایت عابد و استخوان پوسیده

شنیدم که یک بار در حله‌ای
سخن گفت با عابدی کله‌ای
که من فر فرماندهی داشتم
به سر بر کلاه مهی داشتم
سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق
گرفتم به بازوی دولت عراق
طمع کرده بودم که کرمان خورم
که ناگه بخوردند کرمان سرم
بکن پنبهٔ غفلت از گوش هوش
که از مردگان پندت آید به گوش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم که یک بار در حله‌ای
سخن گفت با عابدی کله‌ای
هوش مصنوعی: روزی در شهری به نام حلّه، شخصی با عابدی که موی سرش برآمده بود، صحبت‌هایی انجام داد.
که من فر فرماندهی داشتم
به سر بر کلاه مهی داشتم
هوش مصنوعی: من به مقام فرماندهی رسیده بودم و بر سرم کلاهی از افتخار داشتم.
سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق
گرفتم به بازوی دولت عراق
هوش مصنوعی: در زندگی‌ام، آسمان یا سرنوشت به من کمک کرد و توانستم از حمایت و قدرت دولت عراق بهره‌مند شوم.
طمع کرده بودم که کرمان خورم
که ناگه بخوردند کرمان سرم
هوش مصنوعی: من خیال کردم به کرمان می‌روم و از آنجا استفاده می‌کنم، اما ناگهان توجهی غیرمنتظره تمام برنامه‌هایم را به هم ریخت.
بکن پنبهٔ غفلت از گوش هوش
که از مردگان پندت آید به گوش
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که باید از خواب غفلت بیدار شوی و هوشیار باشی، زیرا ممکن است از تجارب و آموزه‌های کسانی که از دنیا رفته‌اند، درس‌هایی را بشنوی و از آن‌ها بهره‌مند شوی.

خوانش ها

حکایت عابد و استخوان پوسیده به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۸ - حکایت عابد و استخوان پوسیده به خوانش فرید حامد
بخش ۱۸ - حکایت عابد و استخوان پوسیده به خوانش عندلیب
بخش ۱۸ - حکایت عابد و استخوان پوسیده به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۸ - حکایت عابد و استخوان پوسیده به خوانش امیر اثنی عشری

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"Hafez, Act II Scene ۳: Departure of Hafez"
با صدای محمد معتمدی (آلبوم Abdi: Hafez)

حاشیه ها

1388/09/23 15:11
علی

این شعر در غالب مثنوی است.اگر کمی بیندیشی
میتوانی از مردگان پند های مفیدی بگیری.
طمع باعث نابودی است.

1394/09/22 08:11

شعر خیلی زیبایی است. "حله" به معنای محله و کوی و برزن هست. در مصرع دوم بیت دوم "به" و "بر" حرف اضافه هستند. در قدیم معمول بود که متمم یا مفعول گاهاً با دو حرف اضافه گفته می شد. مثلاً: "مر استاد را گفتم ای پر خِرَد// فلان یار بر من حسد می برد" که "مر" و "را" حرف اضافه هستند. مصرع اول بیت سوم در برخی نسخه ها به صورت "سپهرم مدد کرد و دولت وفاق" یا "سپهرم مدد کرد و بخت اتفاق" نیز آمده است. شاه بیت این شعر بیت چهارم و جناس بسیار زیبایی است که در کلمه "کرمان" به کار رفته. "کرمان" اول به معنای شهر و دیار کرمان در ایران هست و "کرمان" دوم به معنای کرم های زیر خاک! البته برای درست شدن قافیه "کرمان خورم" باید به صورت "کرمان خَورَم" خواهده شود.

1395/04/05 09:07
محسن خ

تا آنجا که من می دانم بیت اول قدری سخت فهم است. لذا برای تسهیل آن، آنچه از آن فهمیده ام را می نویسم:
حِلّه: محلّه
کله: (کَ لَّ یا لُِ) (اِ.) 1 - سر، رأس (اعم از انسان یا حیوان ). 2 - هر چیز گرد. 3 - هوش ، عقل . 4 - جمجمه (جانوری ).
شنیدم که یک بار در حِلّه‌ای / سخن گفت با عابدی کِلّه‌ای
یکبار در محله ای شنیدم که جمجمه ای داشت با عابدی سخن می گفت.

1397/02/01 23:05
۷

شنیدم که یک بار در حله‌ای
سخن گفت با عابدی کله‌ای
حله :مجلس
کله : آدم بزرگ و کله گنده
شنیدم که یک بار در مجلسی کله گنده ای با عابدی سخن گفت
دهخدا این بیت را چنین آورده:
شنیدم که یک بار در دجله ای
سخن گفت با عابدی کله ای .
|| گاه که اسم خاص را بمنزله ٔ کلمه ٔ مبهم چون فلان و بهمان آرند نیز الحاق یاء نکره به آخر آن روا باشد چنانکه در تداول عامه گویند: زیدی از عمروی طلب دارد. و قدماگاه اسم خاص را بمنزله ٔ عام قرار میدادند، چنانکه جیحون و دجله را به معنی مطلق رود می آوردند.
طمع کرده بودم که کرمان خورم
که ناگه بخوردند کرمان سرم
جناس تام

1397/09/17 09:12
حسن از آباده

در بیت نخست به نظر می رسد اگر به جای ( حله ) واژه ی ( چله) را در نظر بگیریم با سیاق کل بیت و مفهوم و پیام این حکایت مناسب تر می آید .
چله نشینی از آداب صوفیان و عابدان بوده و عموما در مکان های خلوت و ساکت اتفاق می افتاده است.
می بینیم که سعدی از حرف و کلام و اتدرز ( کله = جمجمه ) با ( عابدی) سخن به میان آورده و این اتفاق در شارع عام و کوی و محله و مجلس نمی تواند رخ دهد .